26594540094155430265
rozچرا شما عليه اسرائيل حرف زده ايد!! roz
26594540094155430265
من بارها بازداشت شدم ؛ من را شش مرتبه بازداشت كردند، يك بار هم زندان بردند، يك بار هم تبعيد شدم . مجموعا اين دورانها نزديك به سه سال طول كشيده است . دوره زندگى ما در آن زمانها، براى ايرانيها دوران بسيار بدى بود.
اولا نكته ى خيلى مهمى را كه امروز شايد شماها واقعا نتوانيد آن را درست تصور بكنيد، اين است كه آن دوران ، مسايل كشور- سياست ، دولت - مطلقا براى مردم مطرح نبود؛ حالا مردم ما در كشور، وزرا را مى شناسند، رئيس جمهور را مى شناسند، آن وقتى كه نخست وزير بود، او را مى شناختند، كارهاى عمده را مى دانند، در مبارزات سياسى خيلى چيزها را خبر دارند كه دولت ، امروز چه اقدامى كرده و چه تصميمى گرفته است ؛ ولى آن زمان ، دولتها مى آمدند و مى رفتند و اصلا مردم نمى فهميدند!
يك نخست وزير مى رفت ، يك نخست وزير ديگر مى آمد، كابينه عوض مى شد، انتخابات مى شد و اصلا مردم خبر نمى شدند! توجه مى كنيد؟! بكل نسبت به مسايل دولت ، بى تفاوت بودند. دولت براى خودش كارهايى مى كرد، مردم راه خودشان را مى رفتند، دولت راه خودش را مى رفت ، فشار روى مردم ، خيلى زياد بود و آزادى اصلا نبود.
من يادم است كه دوستى از دوستان ما از پاكستان آمده بود، براى نقل مى كرد كه بله ، من در داخل پارك ، فلان كس را ديدم كه اعلاميه ى را به فلانى مى داد؛ من تعجب كردم كه مگر در پارك كسى مى تواند به كسى اعلاميه بدهد! او از تعجب من تعجب كرد، گفت : چرا نشود؟! پارك است ديگر، انسان اعلاميه را در مى آورد و به آن طرف مى دهد. گفتم : چنين چيزى مى شود؟!
اين مربوط به دوران مبارزات ما بود كه من دوره ى نوجوانى را هم گذرانده بودم ؛ يعنى اختناق در ايران آن قدر زياد بود اصلا تصور نمى كرديم ممكن است كسى بتواند به زبان صريح ، روشن ، روز روشن ، جلوى چشم مردم ، حرف سياسى به كسى يا به دوستى برند، يا كاغذى را به او بدهد، يا كاغذى را از او بگيرد! از بس فشار و خفقان بود؛ به كوچكترين سوءظن ، افراد را مى گرفتند، و به خانه هاى مردم مى ريختند!
26594540094155430265