(شاید هم فرارکرده!)
(یعنی لوسی کار اون بوده؟)
(شاید مسابقه رو جدی گرفته!)
(چرا به نیکلاس شک می کنید؟شایدکار یکی دیگه باشه؟)
(مثلاًکی؟)
(مثلاًکسانی که توی ویلا نبودند...یعنی براین و دیرمی و پرنس!)
فیونا با عجله گفت:(براین از درس خسته شده بود و خوابیده بود!)
جسیکاگفت:(اما تو و اروین به ساحل رفته بودید...شاید بیدار شده و...!)
(پرنس چی؟)
ویرجینیا با شرم گفت:(پرنس هم پیش من بود!)
نگاه نورا بر او قفل شد.دروتی نخودی خندید:(کی؟)
(همون وقت که نیکلاس آب رو ریخت و همه پخش شدیم!)
جسیکا پرسید:(چقدر پیش هم بودید؟)
(شاید ده دقیقه یا...)
(کافی نیست!ما یک ساعت بعد فهمیدیم لوسی و هلگا غیب شدند.)
یک ساعت؟یعنی او یک ساعت گریسته بود؟(یا دیرمی؟)
(اون خیلی زودتر جمع رو ترک کرد!)
چند لحظه سکوت نگران کننده ای حکمفرما شد و بعد دروتی غرید:(بچه ها اینخیلی بده که به پسرهای خودمون شک کنیم شاید چند تا ولگرد بودند!)
(اگه لوسی روآزمایش کنند معلوم می شه!)
(چقدر وحشتناک!)
(شاید هم حق با مارک بود ما روحهای گورستان رو عصبانی کردیم!)
(بس کن نورا!اون فقط یک شوخی بود!)
ویرجینیا زمزمه کرد:(ازکجا معلوم؟)
***
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)