-اگه بگم پدرت آزاد شده چکار میکنی؟!
-بابام آزاد شده؟!کی؟!کی آزادش کرده؟!ترو خدا راست بگو!کی آزادش کرده؟!پدرت؟! رفته پول رو داده به یارو؟!
-آروم باش!آروم باش!هنوز آزاد نشده اما یا فردا یا پس فردا آزاد میشه!
-الهی درد و بلای شماها بخوره به جون من!الهی من پیش مرگ شماها بشم!
پریدم و شهرزاد رو بغل کردم و زدم زیر گریه و گفتم:تو چقدر خانمی!هر دوتون!فرشته این به خدا!من چیکار کنم آخه برای شما!جونمم بدم کم دادم!الهی هر چی از خدا می خوای بهت بده!ایشالا هزار برابر اینایی رو که داری خدا بهت بده!ایشالا...
-اوووی!چه خبرته؟!ما که نمی خوایم پدرت رو آزاد کنیم!
جا خوردم!از تو بغلش اومدم بیرون و نگاهش کردم و گفتم:یعنی چه؟!
-یعنی اینکه یه نفر دیگه قراره آزادش کنه!بیخود این همه ماها رو دعا کردی!
دوباره با سیامک زدن زیر خنده!
-ترو خدا درست حرف بزن شهرزاد!دارم دیوونه میشم!کی قراره بابامو آزاد کنه؟!
-خودت!
-من؟!من گورم کو که کفنم باشه؟!
-چراهس!هم گورت هس و هم کفنت!
-شهرزاد من الان دارم پس می افتم!ببین!قلبم داره الان هزارتا میزنه!
-میگم بهت اما باید به خودت مسلط باشی!ما حوصله جنازه کشی نداریم اینجا!
-بگو!بگو!من مواظب خودم هستم!بخدا هیچ طوری نمی شه!
-اگه بهت بگم که یه پول برنده شدی،چیکار میکنی؟
-من؟!
-آره!مثلا" پنج هزار دلار!
-از کجا آخه؟!
-هر جا!تو بگو چیکار می کنی؟!
-ترو خدا شهرزاد...
-دارم میگم دیگه!بگو چیکار می کنی؟!
-خوب بابامو از زندان در می آرم دیگه!ولی با پنج هزارتا که نمی شه!
-خب ده هزارتا!
یه آن دستم رو گذاشتم رو قلبم! زود تو مغزم ده هزارتا رو ضرب کردم و بعد یه جیغ کشیدم و گفتم:ترو خدا!جون مامانت! جون سیامک!جون من بگو از کجا برنده شدم!دارین دروغ بهم می گین!می خواین حتما" خودتون بهم قرض بدین اما...
-بیخود از این فکرا نکن!ما الان تا خرخره بدهکار بانک و این چیزاییم!
-پس چی؟!پس چی؟!
-یادته هفته پیش؟!
-هفته پیش چی؟!
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)