ویژه نامه شهادت مظلومانه حجت یازدهم ،
حضرت امام حسن عسکری علیه السلام
ویژه نامه شهادت مظلومانه حجت یازدهم ،
حضرت امام حسن عسکری علیه السلام
قالَ الإمامُ الْحَسَنِ الْعَسْكَري عليه السلام :
أعْرَفُ النّاسِ بِحُقُوقِ إخْوانِهِ، وَأشَدُّهُمْ قَضاءً لَها،
أعْظَمُهُمْ عِنْدَاللهِ شَأناً.
امام حسن عسكري عليه السلام فرموده اند :
هركس حقوق هم نوعان خود را بشناسد و رعايت كند
و مشكلات و نيازمندي هاي آن ها را برطرف نمايد،
در پيشگاه خداوند داراي عظمت و موقعيّتي خاصّي خواهد بود.
«احتجاج طبرسي، ج 2، ص 517، ح 340»
اي نخل رياض علوي ...
اى نخل رياض علوى برگ و برت سوخت
از آتش بيداد ز پا تا به سرت سوخت
اى يازدهم اختر پر نور ولايت
خورشيد ز هجر رخ همچون قمرت سوخت
اى پاره قلب نبى و زاده زهرا
از آتش زهر ستم و كين جگرت سوخت
از داغ جهان سوزِ تو در دشت محبّت
چون لاله سوزان دل مهدى پسرت سوخت
چون مشعل افروخته در سوگ و عزايت
اى واى دل مهدى نيكوسيرت سوخت
در فصل شباب از ستم و كينه دشمن
چون شمع شب افروز ز پا تا به سرت سوخت
اى جان جهان «حافظى» سوخته دل گفت
قلب همه از داغ دل پرشررت سوخت
تجلی یازدهم که بر طلوعی بیزوال تکیه دارد،
درد را چه عمیق درک کرده است،
تبسم قدسی لحظاتش، همه صبر بود
و اشکهای هماره نیمه شبهایش،
تمام شوق وصال!
می دید و می نگریست که حقارت دنیا،
در تغافل مردم،
به ارزشی جدال برانگیز تبدیل شده است.
رنج می برد از این که انسان،
آن سوی این هیچستان خاک را جستوجو نمی کند
و به فراتر از خود نمیاندیشد!
مهربانی محض بود و صبر تمام!
زنجیرهای اسارت را بر دست و پای خود تحمل کرد
تا مردم، زمینگیر نشوند؛
تا جهانی را از اسارت در خاک برهاند.
در موضع علم و مناظره،
مقتدرانه قد علم کرد تا انسان را
از جهالت دست و پاگیر خویش نجات دهد.
پایگاههای مردمیاش،
گستردهترین مدرسههای خودسازی و جامعهپروری بود.
اما افسوس که کم بودند آنان که این را فهمیدند!
چه غریبانه گذشت!
زهد، کمترین محصول درخت ایمان اوست
و کرامت،
کوتاهترین سایه شاخ و برگ های عظمتش.
مدینه، از ربیعالاول 231 هجری،
موازنه حضور او را در خاک دنبال می کرد
و در جستوجوی مجالی برای عرضه
حقیقت او به بیکرانهها بود.
تا آنکه سامرا، بلوغ پذیرش او را در خود حس کرد
و چیزی نگذشت که امام،
به اتفاق پدر بزرگوارش، سکونت در آن دیار را برگزید.
اینک امامی 28 ساله،
در گوشه سامرا سر بر بالین شهادت میگذارد.
شش سال است که بار سهمگین ولایت را
بر شانههای شکوه و استوار خویش حمل میکند.
نه... نه... نه بر شانههای خسته
و نه بر دوش زخمی خویش،
بلکه این رسالت آسمانی را در ژرفای باور
و در اعماق جان خویش، ثبت کرده است.
معتمد عباسی، تا لحظهای دیگر،
به خواسته بزرگ خود میرسد.
سالهای اسارت و غم،
سالهای غم و تنهایی
روزهای تنهایی و سکوت...
آه، چه غریبانه گذشت؛
چه معصومانه سپری شد!
رفت و فردا را به موعود(
عجل الله تعالی فرجه الشریف) سپرد
امام، دل به فردایی سپرده است
که موعودش علیهالسلام ،
حقیقت دین را فریاد زند.
میرود و دنیا را با همه فرازها و نشیبهایش،
با همه پستیها و بلندیهایش به او میسپارد.
به او می سپارد، دردهای نهفتهای را
که جز در و دیوارهای اتاق کوچکش در سامرا،
احدی تاب گفتنش را نداشت.
اسارت و سکوت حسنی علیهالسلام
باز هم در قصه حماسی او رقم خورده است.
باشد تا خروش و فریاد حسینیاش،
نصیب فرزندش مهدی(عج) شود.
انوارتابناک امام حسن عسکری(ع) در آفاق جهان
جغرافیای اسلام
از روزی که رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) آئین حیات بخش خویش را به جهانیان عرضه نمود، این دین آسمانی و جاویدان به سرعت در حال گسترش بود و در مدّت 23 سال رسالت حضرت پیامبراکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) ندای توحیدی اسلام از اقصا نقاط عربستان به خارج از آن کشیده شد.
استقبال بی نظیر تشنگان عدالت و معنویت در شام، یمن، ایران، روم، مصر و حبشه، آئین محمّد صلی الله علیه وآله وسلم را به عنوان یک مکتب جهانی مطرح کرده و در اندک زمانی مرزهای جغرافیایی را درنوردیده و به گوش جهانیان رسانید. سه سال قبل از رحلت آن حضرت سفیران اسلام، جهانی بودن آن را به عالمیان عرضه کردند و خداوند متعال به صراحت به پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) دستور دادند که به همه اعلان کند که: «یا اَیُّهَا النّاسُ اِنّی رَسُولُ اللّهِ اِلَیْکُمْ جَمیعاً»1؛ ای مردم! من فرستاده خدا به سوی همه شما هستم.
بعد از رحلت پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) ، جانشینان آن حضرت و پیشوایان معصوم (علیهم السلام) هریک در عصر خود در مناطق مهم و حیاتی دنیای اسلام همچنان نفوذ داشتند و علیرغم فشارهای امویان و عبّاسیان، ارتباط محکم خود را با دوستداران و شیفتگان معارف قرآن و اهلبیت (علیهم السلام) حفظ میکردند.
در عصر امام رضا (علیه السلام) کشورهای زیادی در قلمرو جهان اسلام قرار داشت.
ایران، افغانستان، سند، ترکستان، قفقاز، ترکیه، عراق، سوریه، فلسطین، عربستان، سودان، الجزائر، تونس، مراکش و اسپانیا(اندلس)، بخشی مهمّی از قلمرو جهان اسلام در آن عصر به شمار میآید. زمانی که امام رضا علیه السلام با فشار حکومت وقت از مدینه به مرو ـ پایتخت آن روز جهان اسلام ـ وارد شد، ارتباط آن حضرت با بسیاری از سران ملّیتهای مختلف اسلامی و حتی غیر اسلامی افزایش یافت.
خلفای عباسی برای جلوگیری از نفوذ امامان معصوم (علیهم السلام) در میان مسلمانان، از هرفرصت و وسیلهای سود جستند. اِعمال فشار و محدودیت کمسابقه، مهمترین حربه آنان بود. این فشارها بعد از شهادت امام رضا علیه السلام در عصر امام جواد، امام هادی و امام عسکری (علیهم السلام) به اوج خود رسید.
از آنجایی که شنیده بودند «مهدی موعود علیه السلام » که طومار حکومت ستمگران را در هم خواهد پیچید و حکومت عدل جهانی تشکیل خواهد داد، از نسل حضرت عسکری علیه السلام است، آن حضرت را بیشتر در تحت مراقبت و محدودیت قرار داده بودند؛ به طوری که امام یازدهم در میان سایر ائمّه اطهار (علیهم السلام) از کوتاهترین زمان برای امامت و رهبری شیعیان برخوردار بوده است.
چرا که امام علی علیه السلام در حدود 30 سال، امام حسن علیه السلام 10، امام حسین علیه السلام 11، امام سجّاد علیه السلام 35، امام باقر علیه السلام 19، امام صادق علیه السلام 34، امام کاظم علیه السلام 35، امام رضا علیه السلام 20، امام جواد علیه السلام ـ با اینکه کوتاهترین عمر را داشت ـ 17، امام هادی علیه السلام 33 و امام عسکری علیه السلام فقط 6 سال (254 تا 260 ق.) امامت امت را عهده دار گردیدند.
با این اوصاف، امام عسکری علیه السلام در این مدت کوتاه برای نفوذ در افکار و اندیشه های مسلمانان و انسانهای تشنه معارف و معنویت از هیچ کوششی فروگذاری نکرد و با مناطق مختلف جهان اسلام ارتباط برقرار کرده و مردم مشتاق را راهنمایی نمود.
در عصر حضرت عسکری علیه السلام شهرها و مناطقی چون: بغداد، نیشابور، قم، ری، بلخ و سمرقند از رهبریهای داهیانه آن برگزیده الهی برخوردار بودند.
در این نوشتار، افق رهبری و امامت آن حضرت را در شهرهای جهان اسلام، به نظاره مینشینیم.
غرب ایران
نگاهی به زندگانی حضرت عسکری علیه السلام نشان میدهد که آن حضرت در نقاط مختلفی از جهان اسلام نفوذ داشته و شیعیان و دوستداران حضرتش با تلاشهای فراوان و اهتمام، به حضورش رسیده و یا به وسیله نامه و پیک با آن بزرگوار به گفت وگو میپرداختند. گزارش زیر، یکی از این موارد را نشان میدهد:
مردی از علویان در زمان امام عسکری علیه السلام برای کار و امرار معاش به سوی غرب ایران و بخشهای کوهستانی (جبل) سفر کرد. در آنجا شخصی از اهالی سرپل ذهاب (حلوان) از دوستداران امام عسکری علیهالسلام با وی ملاقات نموده و از مرد علوی پرسید:
ـ از کجا آمده ای؟!
ـ از سامرّا.
ـ آیا در سامرّا فلان محلّه و فلان کوچه را میشناسی؟
ـ آری.
ـ از حسن بن علی علیه السلام خبرداری؟
ـ نه.
ـ برای چه به اینجا آمده ای؟
ـ برای کسب درآمد و امرار معاش.
ـ من پنجاه دینار به تو میدهم، آن را بگیر و مرا در سامرّا به خانه حسن بن علی علیه السلام برسان.
مرد علوی پیشنهادش را پذیرفته و او را در سامرّا به محضر امام حسن عسکری علیه السلام آورد. امام در صحن منزل خود نشسته بود که آن مرد به همراه مرد علوی وارد شد. امام به وی نگاهی کرده، فرمودند:
آیا تو فلانی هستی؟
ـ بله.
ـ پدرت برای تو در مورد ما وصیّتی کرده و تو آمده ای آن را اداکنی! چهارهزار دینار به همراه توست، آن را بیاور!
ـ آری، چنین است.
و آنگاه اموال را به امام پرداخت و سپس امام رو به مرد علوی کرده، فرمودند:
ـ تو به ناحیه جبل در ایران رفته بودی تا درآمدی کسب کنی و این مرد، پنجاه دینار برایت پرداخت تا او را نزد ما آوری و ما نیز به تو پنجاه دینار دیگر میپردازیم.2
خراسان
امام عسکری علیهالسلام بیشترین نفوذ را در منطقه خراسان ـ به ویژه شهر نیشابورـ داشته است. فضل بن شاذان، از شخصیتهای برجسته نیشابوری است که پیشوای یازدهم تألیفات وی را تأیید نموده و در مورد برخی از احادیث او نوشته است: «صحیح است و شایسته است که به مطالب آنها عمل شود.» امام عسکری علیهالسلام در مورد این شخصیت خراسانی فرمودند: «اَغْبِطُ اَهْلَ خُراسانَ لِمَکانِ الْفَضلِ بن شاذان3؛ من بر مردم خراسان غبطه میخورم که فضل بن شاذان در میان آنهاست.»
ابراهیم بن عبده یکی دیگر از سرشناسان شیعه در نیشابور است که امام یازدهم وی را به عنوان وکیل خویش برگزید.
در بخشی از نامه امام عسکری علیهالسلام به اهلنیشابور آمده است:
«من ابراهیم بن عبده، را به عنوان نماینده خویش در نیشابور نصب کردم؛ تمام آن مناطق موظّفند وجوهات شرعی و حقوق واجب خود را به او بپردازند. و او را امین و مورد اعتماد خویش در میان شیعیان آنجا قرار دادم.»4
داود بن ابیزید، حمدان بن سلیمان، ابراهیم بن محمد، العمرکی و محمد بن احمد5 از دیگر بزرگان و محدّثان نیشابور هستند که در ردیف اصحاب امام حسنعسکری علیهالسلام به شمار میآیند.
بلخ
شهر بلخ نیز در عصر امام حسن عسکری علیهالسلام مورد توجّه آن حضرت بود. در این باره، ابن بابویه قمی مینویسد:
شخصی از اهالی بلخ مقداری وجوهات نقد و نامهای را که حاوی سؤالات شرعی بود، در سامرّا به محضر امام عسکری علیهالسلام ارسال داشت. وی در روی نامه با انگشت خود چیزهای نامرئی نوشت که اساساً خطّی در آن دیده نمیشد. او به حامل نامه تأکید کرد که: این مال را به سامرّا ببر و هرکس از قصّه آن گزارش داد و وجوهات نامه را مشخّص کرد، به او تحویل بده.
پیک مرد بلخی به سامرّا آمد و نزد جعفر برادر امام عسکری علیهالسلام رفت و ماجرا را بیان کرد. جعفر از وی پرسید: آیا تو «بداء» را قبول داری؟ حامل نامه گفت: بلی. جعفر گفت: برای فرستنده این اموال، بداء حاصل شده و به تو دستور داده که اموال را به من بدهی. این جواب، حامل نامه را قانع نکرد. لذا از پیش جعفر بیرون آمد و به دنبال اصحاب امام عسکری علیهالسلام میگشت تا اینکه رقعهای از سوی حضرت صاحب علیهالسلام بیرون آمد و قصّه اموال و مطالب نامه را بیان کرد و او را راهنمایی نمود.6
عبدالعزیز بلخی نیز از شیعیان برجسته آن سامان است که در سامرّا به حضور امام عسکری علیهالسلام رسیده و با حضرت از نزدیک گفت و گو نموده است.7
جرجان (گرگان)
گرگان (استرآباد) از ایّام گذشته، منطقه تاریخی و مذهبی بوده است. و مُعَرّب آن جرجان میباشد.
طبق روایتی که علاّمه مجلسی نقل میکند، حضرت عسکری علیهالسلام در عصر خویش به گرگان تشریف آورده و با دوستان و یاران بیشمار خویش دیدار داشته است.
جعفر بن شریف جرجانی میگوید:
در یکی از سالها که به حجّ میرفتم، در سامرّا به زیارت امام حسن عسکری علیهالسلام نائل شدم. در آن سفر، شیعیان گرگان اموال زیادی را در اختیار من گذاشته بودند تا به امام علیهالسلام برسانم. بعد از تحویل اموال، عرض کردم: شیعیان شما در گرگان سلام رساندند.
امام فرمودند: آیا بعد از انجام حج به گرگان بازخواهی گشت؟ گفتم: بله. امام فرمودند:
از امروز تا صد و هفتاد روز دیگر و در روز جمعه، سوم ماه ربیع الآخر و در ساعتهای اوّل روز به شهر خود بازخواهی گشت. من نیز در آخرین ساعات آن روز برای دیدار با دوستان و شیعیانمان به گرگان خواهم آمد. به آنان این خبر را برسان.
در غیاب تو، نوهات متولّد میشود. او را صلت بن شریف بن جعفر بن شریف نام گذار. به زودی خداوند او را به حدّ کمال میرساند و او از دوستان ما میباشد. برو به سلامت! خداوند تو را سالم به خانوادهات باز خواهد گرداند.
امام عسکری علیهالسلام در گرگان
جعفر بن شریف میگوید:
از محضر امام مرخّص شدم و بعد از انجام مراسم حج، در همان روز جمعه که امام فرموده بود، به وطن رسیدم. یاران و دوستانم به استقبال و تهنیت آمدند و من به همه آنان سلام و وعده امام را اعلام کردم و گفتم: که امام در پایان امروز به اینجا خواهد آمد، سؤالات و حاجات خود را آماده کرده و از امام علیهالسلام بخواهید.
شیعیان بعد از اقامه نماز ظهر و عصر در منزل من اجتماع کرده بودند که ناگاه بدون اینکه ما ملتفت باشیم، امام را در میان خود یافتیم. حضرت فرمودند:
من به جعفر بن شریف وعده داده بودم که در این ساعت نزد شما خواهم آمد. نماز ظهر و عصر را در سامرّا خواندم و به میان شما آمدم تا با شما تجدید عهد کرده و مشکلاتتان را رفع نمایم. اکنون هر نوع حاجت و سؤالی دارید، بگویید.
نضربنجابر، اوّلین کسی بود که گفت: ای فرزند رسول خدا! پسرم نابینا است، شفای او را میخواهم. امام فرمودند: او را بیاور! حضرت با دستان مبارکش چشمان پسر را مسح کرد و او در همان لحظه شفا یافت. آنگاه شیعیان گرگان یکایک آمده، حاجات خود را از امام خواسته و همگی حاجت روا شدند. امام عسکری علیهالسلام در همان روز به سامرّا بازگشت.8
سمرقند
شیخ طوسی مینویسد:
حسین بن اشکیب مروزی، که در سمرقند مقیم بوده است، یکی دیگر از یاران حضرت عسکری علیهالسلام است. وی دانشمندی متکلّم و پدیدآورنده کتابهای متعدّد میباشد.9
این سخن شیخ طوسی، بیانگر وسعت دامنه رهبری پیشوای یازدهم ـ در دورترین نقاط جهان اسلام در آن عصر ـ میباشد که در اثر نفوذ معنوی آن حضرت، عالمان برجستهای از جهان اسلام به وی عشق ورزیده و با آن حضرت در تماس بودهاند.
یمن
ابوهاشم جعفری، یکی از یاران آن حضرت، نقل میکند:
در محضر امام عسکری علیهالسلام بودم که جوانی زیباروی، بلند قامت و درشت اندام از اهالی یمن به حضورش آمد. از خودم پرسیدم: این مرد کیست؟ که امام فرمودند: این، فرزند امّغانم است، همان زن اعرابی که دارای «سنگریزه» بود و پدران من به آن مُهر زدهاند. آنگاه امام عسکری علیهالسلام به آن مرد فرمودند: آن سنگریزهها را بیاور. او سنگریزههایی در مقابل امام گذاشت و حضرت یکی از سنگها را که یک سویش صاف بود، با انگشتر خویش مُهر زد.10
شیخ طوسی ارتباط نزدیک شیعیان یمن با امام عسکری علیهالسلام را چنین گزارش کرده است:
روزی در شهر سامرّا به امام خبر دادند که گروهی مسافر گردآلود، اجازه ورود میطلبند. امام فرمودند: آنها از شیعیان یمنی ما هستند. آنگاه به خادم خویش امر فرمودند: برو و عثمان بن سعید عمری را اینجا بیاور. وقتی که عثمان بن سعید آمد، حضرت به وی فرمودند: «ای عثمان! تو وکیل و مورد اعتماد ما هستی؛ از این برادران یمنی، اموال را تحویل بگیر که از کشور خود آوردهاند.»11
اهواز
اهواز نیز از جمله شهرهایی است که حضرت عسکری علیهالسلام با مردم آنجا ارتباط نزدیک داشت و در این راستا امام علیهالسلام ابراهیم بن مهزیار اهوازی را به عنوان نماینده خود در این شهر منصوب کرده بود. او وظیفه داشت با دریافت پاسخهای مسائل شرعی و رفع مشکلات اجتماعی و ارسال وجوهات مردم به امام عسکری علیهالسلام ،ارتباط اهالی آن شهر را با آن حضرت در سامرّا حفظ نماید. در این خصوص، شیخ مفید میگوید:
ابراهیم بن مهزیار اهوازی، مؤلّف کتاب البشارات و برادر علی بن مهزیار معروف، شاخصترین وکیل امام در اهواز بود. ابراهیم اموال زیادی از بیت المال را در اختیار داشت و قرار بود آنها را به محضر امام علیهالسلام برساند. هنگامی که پیشوای یازدهم به شهادت رسید، ابراهیم نیز بیمار شد و به فرزندش محمّد سفارش کرد که: این اموال، متعلّق به حجّت الهی است و باید به دست حضرت صاحب علیهالسلام برسد. محمد نیز به عراق رفته و آن اموال را به نماینده حضرت صاحب الزّمان علیهالسلام تحویل داد.12
آیت اللّه العظمی خوئی مینویسد:
احمد بن محمّد حضینی نیز از دوستان سرشناس امام عسکری علیهالسلام در اهواز بود.13
آذربایجان
قاسم بن علاء، از یاران نزدیک امام عسکری علیهالسلام و وکیل آن حضرت در منطقه ران (در فاصله میان مراغه و زنجان) بود.
محمّد بن احمد صفوانی میگوید:
من با قاسم بن علاء در سنّ صد و هفده سالگی دیدار کردم. او با امام هادی و امام عسکری علیهماالسلام ملاقاتهایی داشته و از ناحیه مقدّسه حضرت صاحب الزّمان علیهالسلام توقیع دریافت کرده بود و نامههای حضرت مرتّب بر وی ارسال میشد.14
از این روایت، معلوم میشود که حضرت عسکری علیهالسلام در ناحیه آذربایجان نفوذ داشته و وکیل تامّ الاختیار معیّن کرده بود.
همچنین احمد بن ابراهیم، موسوم به «ابوحامد مراغی» از افرادی است که در رجال شیخ طوسی به عنوان صحابی حضرت عسکری علیهالسلام معرّفی شده است. روایات متعدّدی از این راوی آذری در کتابهای حدیث به چشم میخورد. از جمله در رجال کشّی روایتی آمده است که مقام ارجمند ابوحامد مراغی را نشان میدهد.15
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)