صفحه 294 و 295
پنجره را می بندم می ایم ته سیگار را خاموش میکنم و روی تخت خواب دراز میکشم رادیو را روشن میکنم جایی اخبار میگیرم.
پیر مرد دو وال پشت پیش خوان است.سوال ابدی را میپرسد." چای یا قهوه مسیو؟"سینی ناشتا را می اورد.او هم امروز صورتش جمجمه اسکلت است.هیچ کس جز من و او در سالن نیست.من هم صورتم جمجمه اسکلت است.او میداند که ثریا دارد میمیرد.یا مرده است.شیر و قهوه را مخلوط میکنم.کره میمالم روی کرواسون.مربای البالو خون لخته شده است.پیر مرد دو وال می اید گوشه ای مینشیند.پیپ و زیر سیگاریش را هم می اورد.من نکاهش میکنم که از در کوچک اشپز خانه می اید و روی صندلی کنار پرده ی چرک تاب مینشیند.پیپش را در دهان قهقهه اسکلت وارش می گذارد.
" پس امروز همه چیز تمام شد؟"
" بله همه چی تمام شد. " حتما" مقصودش گروگانهاست.
می گوید : " متاسفم مسیو.تراژدی بدی برای شما و خواهرتان است."
" اوه...."
" تسلیت های عمیق ما را بپذیرید .اگر کاری هست-"
"merci beauciup."
" اینجا را ترک می کنید؟"
" من به هر حال یک مشتری هستم cheek out
.ساعت دو بعد از ظهر است."
" نه هنوز "
"البته .حالا شما چه کار میکنید؟ "
" درباره ی چه؟ "
" درباره ی جنازه...."
" نمیدانم .مادرش میخواهد جنازه را به تهران بر گردانیم"
" جنازه را برگردانید؟"
" اما امروز بعد از ظهر با او صحبت میکنم.شاید بتوانم او را جور دیگری راضی کنم"
" که مراسم دفن همین جا صورت گیرد؟ "
" شاید ساده تر باشد"
"مطلقا" راحت تر است"
نمیدانم به اسکلت چه بگویم.
" ولی ..بله این طبیعی است"
من قوطی سیگارم را در می اورم.
دو وال سرش را تکان می دهد." او میخواهد دخترش را ببیند.زن بیچاره.خدا صبر بده"
من سرم را می اندازم پایین و سیگارم را روشن میکنم.
دو وال ادامه میدهد" از لحاظ پسیکولوژیک او نمیتواند این مرگ را بپذیرد.نیرویی در ضمیر نااگاهش مانع از این است که قبول کند چنین اتفاقی افتاده است .طبیعی است"
هنوز دارد حرف میزند.اما من دیگر گوش نمی دهم.او فقط یک اسکلت است.فقط سیگار میکشم و به طرف او نگاه میکنم.دیگر کمک و تفسیر و مغز و دانش و معلومات او را نمی خواهم.
وقتی دوباره بیدار می شوم و پایین می ایم پاکتی با توزیع پست صبح برایم به دفتر هتل رسیده است.پاکت محتوی نامه ای رسمی و اداری است و مارک pref. dc police و ارم اداره ی مربوط به اقامت اتباع خارجی را دارد.
به پیوست ان علاوه بر کاغذهای دیگر یادداشتی ماشین شده است از اوپیتال دو وال دوگراس. و بالایش کلمه ی فوری دارد.دلم از وحشت به لرزه می افتد.وقتی یادداشت را میخوانم دستهایم می لرزد.
مسیوی عزیز:رییس و اعضای کمیسیون بررسی پیرامون مسئله هزینه درمانی مادموازل ثریا نقوی بدین وسیله به اطلاع شما میرسانند که متاسفانه به علت انقضای مدت اقامت رسمی مشارالیها در خاک فرانسه و تخطی از مقررات اتباع خارجی نامبرده مشمول پرداخت هزینه های بیمه دولتی نمی گردند.
احترامات م.انتوان ماکادام
ضمیمه ی نامه ها چندین ورقه صورتحساب بیمارستان سنجاق شده.بعضی از اوراق کاغذ کامپیوتر است.بعضی دیگر فرمهای چاپی بعضی هم روی کاغذ بخش های مختلف بیمارستان.حضرت فیل را میخواهد که تمام این...