صفحه7و8
فصل2
دو سه ساعت از شب رفته.عباس آقا مرندی جلوی قهوه خانه ی بزرگی بیرون تاکستان توقف می کند_«برای شاو و اقامه ی نماز.» چند تا اتوبوس به همان حال در آنجا نگه داشته اند.مسافرین ما همه می آیند بیرون وبیشترشان از قهوه خانه چی که ملت از سر و کولش بالا می روند ژتون شام می خرند.سهیلی از من جلوتر است.
می گوید:«جناب آریان،فقط خورش قیمه دارند و برگ. چکار کنیم؟»
می گویم:«هر کدوم.هر دوخوبه.»
«قیمش که حتما دنبه س.برگش هم معلوم نیست گوشت چیه.»
"مزاجت پاک باشه آقای سهیلی.»
«من این دور و برها سگ نمی بینم.»
«اگر سیراب شیردون ملخ دشت مغان هم باشه من می خورم.»
سهیلی می خندد.«پس قربون دستتون عنایت بفرمایید،صد تومن خرده همراهتون هست؟فعلا بدید_دو تا بگیرم.من فقط پوند و دلار برایم باقی مونده،بعد حساب می کنیم.»
«البته.»
«شام مهمان بنده.»
«قربان شما.»
«چای یا نوشابه؟»
«چای خوبه.»
«پس دو تا برگ،دو تا چای.دو تا ماست.چطوره؟»
«عالی.»
صد رد می کنم و سهیلی ژتون ها غذا و ماست را می گیرد.در حالی که او کیف به دست می رود«نظافت »کند من غذا ها را جلوی در آشپزخانه ی شلوغ می گیرم،با نان لواش دهاتی و ماست و پیاز،می آورم و یک گوشه جای خالی پیدا می کنم.از سینی خبری نیست.
سهیلی می آید مرا پیدا می کند.می نشینیم به خوردن.به حق کبابش بد نیست.برنجش هم اگر دم میکشید عالی بود.دو نفر دهاتی هم می آیند کنار ما می نشینند و خورش قیمه می زنند.آنها چلو خورش را همین طوری نمی خورند،با چلو خورش معاشقه می کنند.سرشان به فاصله ی بوسه گرفتن از بشقاب چلو خورش است و آن را با نان لقمه ی گرد می کنند،می برند طرف دهان،مقداری در دهان می ماند و مقداری دوباره به آغوش بشقاب بازمیگردد،بین دهان و چلو خورش ارتباط و یگانگی بر قرار است.انگشت ها را هم می لیسند.با قاشق میانه ندارند.سعیلی چلو سفید را هم با چنگال می خورد.
می گوید:«بنده از استانبول با پان امریکن میرم اول کراچی....»
«صحیح.»
«جنابعالی از استانبول با چه تشریف می برید پاریس؟»
«بلیت هواپیمایی ملی دارم،اما تا ببینم.»
»ایران ایر که پرواز ندارد،داره؟فرود گاه های ایران بسته است.»
"«گفتند قرار دادی با«ترکش ایر»دارند که ظاهرا مسافرین هواپیمایی ملی را می برد.»
می پرسد:«بلیت حضرتعالی کامله؟»
«نه.چهل درصد تخفیفه.»
«حضرتعالی کارمند دولت هستید؟»
«شرکت نفت.در جنوب.»
«ممکنه بلیتتون رو ببینم؟»
نشانش می دهم.می گوید:«غیره قابل انتقال و مسدوده.وای من در استانبول دوستانی دارم.براتون درستش می کنیم .اگر قرارداد تازه داشته باشید که بلیت های«ایران ایر»را پرواز بدهند درست می کنیم.چه
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)