(59)
نامه به عمو از تهران .
سلام ای مهربانترین عموی دنیا !
سلامم را پذیرا باش چرا که برای تداوم دوستی هیچ کلامی بهتر از سلام نیست . عمو جان ای کاش می توانستم دریچه قلبم را بگشایم و شما ببینید که مهرتان تا چه اندازه در قلبم ریشه دارد . آنگاه نمی گفتید که من بی مهر و وفا هستم . آیا من دیگر آن مینوی عزیز عمو نیستم ؟ و آیا مهرتان نسبت به من نقصان گرفته ؟ باور کنید که شما هنوز جایگاه خودتان را دارید و دایی کاظم جایگاه خودش را . من آنقدر که با شما مانوسم با دایی کاظم کتر پیوند روحی دارم . ما در خانه او سکنی گرفته ایم . و همجوار همسایه ای هستیم که ما را دهاتی نامید . او را که به یاد می آورید ؟ زن همسایه محبتش را بی دریغ نثار ما می کند ، اما من هنوز از او دلخورم و با او یک دل نشده ام ، اما بر خلاف من دیگران با او مانوس هستند ، و به گمانم او خیالاتی در مورد دایی کاظم دارد که البته فقط در حد گمان است و یقین نشده ، اما من این را می دانم که اگر روزی این خانم لقب زن دایی به خود بگیرد ، او را به ندازه زن عمو دوست نخواهم داشت . زن عمو واقعا نمونه است و من از صمیم قلب دوستش دارم .
از هدیه هایی که برای منصور و بدری فرستادید ممنونیم . نمی دانید وقتی خواندم که نوشته بودید به اتفاق شاهین کار بنای بیمارستان را دنبال می کنید ، چقدر خوشحال شدم ! این خبر را چند بار خواندم . عمو جان حاصل زندگی این است که عمر در راهی بیهوده تلف نشود . شما احساستان را با معنویت در آمیختید و نشان دادید که زندگی معنوی بیش از زندگی دومتان مهم است و دعای هزاران بیمار را ره توشه آخرت خود کردید و من حالا بیش از پیش به شما افتخار می کنم و می گویم که بالاخره رویایتان به واقعیت پیوست و شما برنده شدید . بله عمو جان ، شما از آن دو مرد بردید و این پیروزی بر شما مبارک باشد .
وقتی بیمارستان ساخته شد ، برای هر اتاق آن پرده ای خواهیم دوخت که نقش پروانه داشته باشد . پروانه هایی آزاد که با وزش نسیم به پرواز در آیند . کلبه مادر ، اتاق پذیرش خواهد شد و تصویر او در درون قاب همچنان روی بخاری باقی خواهد ماند . او باید بتواند از پنجره به احداث بیمارستان نگاه کند و شاهد بالا رفتن بنای آن باشد . او دیگر تنها نمی ماند و هر روز و شب شاهد آمد و رفت بیماران و تلاش پزشکان خواهد بود و من می دانم که شما هر روز شاهد و ناظر خوشحالی او خواهید بود .
عمو جان ! دایی کاظم مصمم است در این راه با کمک افراد خیر اندیش شما را یاری کند .
عموی عزیزم ! برای استخدام پرستار دو نفر داوطلب دارید که یکی من هستم و دیگری بدری ! برایم ننویسید که از استخدام پرستاران بی تجربه معذورید . به اطلاع شما می رسانم که من و بدری دوره پرستاری را آغاز خواهیم کرد و تا آن زمان که بنای بیمارستان به پایان برسد ، ما نیز فارغ التحصیل می شویم . پس لطفا نام ما را بنویسید و بهانه نیاورید .
از طرف ما به نیما تبریک بگویید و مطمئن باشید که در مراسم عقد کنان او شرکت خواهیم کرد . نسیم دختر زیبا و مهربانی است و شایستگی آن را دارد که به همسری نیما در آید . تنها یک فکر نگرانم کرده . اینکه می ترسم نسیم جایگاه مرا در قلب شما اشغال کند و شما دیگر مرا مثل گذشته دوست نداشته باشید . برایم بنویسید که من هنوز همان مینوی عزیز شما هستم . حسادت پا گرفته در وجودم با کلام مطمئن شما و امیدواری اینکه هیچ کس نمی تواند به جایگاه من دست پیدا کند از وجودم رخت خواهد بست . می دانی عمو جان ! من هم اخلاق مادر را به ارث برده ام و مثل او خواهان بهترینها هستم و باور کنید که شما بهترین و مهربانترین عموی دنیا هستید . اسم آقای جهانبخش را در ردیف نمایندگان انتخاب شده دیدم و به فراست دریافتم که او در کارش موفق خواهد شد چرا که شما حمایتش می کنید . و امیدوارم به وعده هایی که به مردم داده عمل کند و تمام هم خود را برای بهبود وضع کشاورزی و کشاورزان به کار بندد و فقط در مرحله وعده و وعید نماند .
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)