نشسته ام به تمنای چشم هایت من
بیا که سربگذارم به زیر پایت من

شنیده ام که خودت در زمان پر زدنت
بروی خاک رها گشت پیکر و بدنت

هزار لاله روان شد ز گوشه دهنت
غریب بودی و خون شد تمام پیرهنت

ز سوز زهر اگرچه به خویش پیچیدی
ولی زمان غــــــــروبت جواد را دیدی

اگرچه جز پسرت کس نبود در بر تو؟
ولی ندید تنت را به خاک خواهر تو

به زیر سم ستوران نرفت پیکر تو
اسیر پنجه سرنیزه ها نشد سرتو

حسین گفتم و قلبت شکست آفا جان
به دل غبار محرم نشست آقا جان
محمد علی بیابانی