وقتی تو شبای سردم اجاق ستاره کوره
برای کبوترامون آسمون چه بی عبوره
چی بگم وقتی گل عشق زخمی تیر و تگرگه
توی ذهن باغچه هامون پچ پچ پاییز و برگه
زنده هستیم و دلا مرده دیگه
عشقم از یادش ما رو برده دیگه
سهم عاشق واسه موندن فقط اشک و انتظاره
براشون از آسمون ها ابر دل تنگی می باره
رو سرم سایه ی مرگه وقتی سایَت رو سرم نیست
دیگه وقت گریه هامم کسی تو چشم ترم نیست
چی بگم وقتی که آینه نمی خنده تو نگاهم
حتی عشقم دیگه اینجا نمیده بی تو جوابم