مرا از زندگی بیزار کردی
به کوچی بی ثمر وادار کردی
گرفتی روزه اما حقه ای بود
تو با خون دلم افطار کردی
اگر من ساختم قصری بلوری
تو با نیرنگ خود آوار کردی
ربودی دوستانم را٬ مرا هم
اسیر این تن بیمار کردی
دل عاشق که لوحی بر فلک بود
گرفتی نصب بر دیوار کردی
زمانی مِهر عاشق حرمتی داشت
ولی چون خار بی مقدار کردی
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)