تو رادوست ندارم نه دوستت ندارم
اما هنگامی که نیستی
غمینم
و به آسمان آبی بالای سرت
واخترانی که تو را میبینند
رشک میبرم
تو رادوست ندارم
امانمیدانم چرا
آنچه میکنی در نظرم بی همتا جلوه میکند
وبارهادر تنهایی از خود پرسیده ام
چرا آنهایی که دوستشان دارم
بیشترشبيه تو نیستند
تو رادوست ندارم
اماهنگامی که نیستی
از هرصدایی بیزارم
حتی اگر صدای آنانی باشد که دوستشان دارم
زیراصدای آنها
طنین آهنگین صدایت را در گوشم میشکنند
تو رادوست ندارم
اماچشمان گویایت
با آن آبی عمیق و درخشان
بیش ازهر چشم دیگری بین من و آسمان آبی قرار میگیرد
آه میدانم که دوستت ندارم
اماافسوس دیگران دل ساده ام را
کمترباور دارند
و چه بسا به هنگام گذر
میبینم که بر من میخندند
زیرا آشکارا مینگرند
نگاهم به دنبال توست
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)