نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 317

موضوع: برگی از تاریخ ایران

Threaded View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #11
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    نزاع طولانی مدعیان تاج و تخت و دوران افول

    در واقع نزاع اولیه بین مدعیان تاج و تخت تیموری، پس از مرگ وی که قریب سی سال به طول انجامیده بود تا آن که در نهایت شاهرخ، بر تمامی قلمرو تیموری چیره شد و دورانی هر چند کوتاه از ثبات و امنیت را به ارمغان آورد. شاهرخ به سن هفتاد و دو سالگی و به سال ۸۵۰ ق / ۱۴۴۶ م درگذشت با مرگ شاهرخ، تنها فرزندش الغ بیگ میرزا در قید حیات بود، که او هم بیشتر یک محقق و عالم ریاضی بود تا یک فرمانروا. از این رو انحطاط خاندان تیموری دوباره آغاز شد که این بار با سرعت بیشتری هم رو به تلاشی و اضمحلال رفت. نزاع بین بازماندگان شاهرخ ده سالی به طول انجامید تا این که ابو سعید، نواده میرانشاه و پسر میرزا سلطان محمد مدتی تفوق یافت، اما دیری نپایید که دوران فرمانروایی او نیز به پایان رسید به طوری که در یک دهه بعد، به دست میرزا یادگار محمد، نواده بایسنقر که به اردوی آق قویونلو پیوسته بود به قتل رسید. به این ترتیب با مرگ ابو سعید، دوران فرمانروایی تیموریان به سر آمد «رجب ۸۷۲ ق / فوریه ۱۴۶۸ م».[۳۴]
    در این دوره ، ثبات و آرامش نسبی و رونق اقتصادی که در قلمرو تیموریان ، بخصوص در شرق ایران فراهم شده بود، از میان رفت. منازعات داخلی بیشتر شد و حریفان قدرتمندی همچون ازبکان از شمال و قراقوینلوها و آق قوینلوها از غرب ، حکومت تیموریان را تهدید میکردند. شاهرخ، بر خلاف تیمور، جانشینی برای خود انتخاب نکرد؛ دو فرزندش، بایسنقر و جوکی میرزا در زمان حیات او درگذشته بودند [۳۵][۳۶] و فرزند دیگرش، الغ بیگ، بیشتر اوقات در سمرقند بود و به عنوان مهمان به دربار پدر دعوت میشد و در امور سلطنت دخالتی نداشت [۳۷]. بجز الغ بیگ و فرزندش عبداللطیف، دیگر مدعیان جانشینی عبارت بودند از: ابراهیم سلطانق، پسر دیگر شاهرخ که در زمان پدر حاکم فارس بود؛ علاءالدوله و سلطان محمد، فرزندان بایسنقر. ابتدا سلطان محمد توانست بر دیگر حریفان چیره شود و علاءالدوله را که از حمایت گوهرشادآغا برخوردار و قائم مقام شاهرخ در هرات بود، از این شهر فراری دهد [۳۸].
    در این دوره قلمرو تیموری به سه بخش تقسیم گردید: ۱-الغ بیگ و عبداللطیف میرزا در ماوراءالنهر، ۲-ابوالقاسم بابِر در خراسان ۳-سلطان محمد در عراق عجم ، فارس ، کرمان و خوزستان

    آذربایجان همچنان در اختیار قراقوینلوها بود. دیری نپایید که کشمکشهای خونینی میان مدعیان حکومت در گرفت. الغ بیگ، پس از دو سال درگیری با پسرش، عبداللطیف، عاقبت در ۸۵۳ به دست او کشته شد؛ عبداللطیف هم سال بعد با توطئهٔ امیرانش به قتل رسید و عبداللّه پسر ابراهیم، فرمانروای ماوراءالنهر شد ولی حکومت وی هم دوامی نداشت و در ۸۵۴ ابوسعید گورکان، نوهٔ میرانشاه ، او را کشت و سرزمین او را گرفت [۳۹][۴۰].
    در همین زمان، جهانشاه قراقوینلو با بهرهگیری از درگیری امیرزادگان تیموری، همدان و قزوین را گرفت و سپس برای مقابله با سلطان محمد به اصفهان رفت ، اما پیش از رسیدن به آنجا در جُربادقان (گلپایگان) متوقف شد. با وساطت گوهرشادآغا ـ که به سبب استیلای ابوالقاسم بابر بر خراسان به سلطان محمد پناه آورده بود ـ غائله بدون جنگ خاتمه پذیرفت و حکومت سلطانیه و قزوین و همدان به جهانشاه تعلق گرفت. سلطان محمد نیز پس از توافقی ناپایدار با ابوالقاسم بابر، گرفتار برادر شد و به دستور او در ۸۵۵ به قتل رسید [۴۱] [۴۲][۴۳]. با مرگ سلطان محمد، قلمرو تیموریان کوچکتر شد، جهانشاه، یزد و عراق عجم و فارس را نیز گرفت و ابوالقاسم بابر به حکومت خراسان بسنده کرد [۴۴]. در این مرحله، در خاندان تیموریان، دو مدعی جدید سر بر آوردند: سلطان ابوسعید که با کمک ابوالخیرخان ازبک و حمایت نقشبندیان بر ماوراءالنهر مسلط شد [۴۵] و سلطان حسینِ بایقرا که در مرو حکومت تشکیل داد.
    ابوالقاسم بابر، پس از ده سال حکومت ، در ۸۶۱ درگذشت و پسر یازده سالهاش ، میرزا شاه محمود، در هرات جانشین او شد اما با حملهٔ ابراهیم، پسر علاءالدوله، از آنجا گریخت. جهانشاه در ۸۶۲، هرات را فتح کرد و ابراهیم را فراری داد، اما حکومت او در هرات هشت ماه بیشتر دوام نیاورد و با شنیدن خبر شورش فرزندش، حسنعلی قراقوینلو، ناگزیر در ۸۶۳ هرات را به سلطان ابوسعید واگذار کرد و به آذربایجان بازگشت [۴۶] [۴۷] [۴۸].
    سلطان ابوسعید در ۸۶۳، پس از غلبه بر لشکریان مشترک علاءالدوله و ابراهیم سلطان و سنجرمیرزا (نوهٔ عمرشیخ) توانست به استقلال بر خراسان حکومت کند و با مرگِ این مدعیانِ حکومت ، سلطان ابوسعید از فتنهٔ آنان آسوده شد و تا ۸۷۳ که به آذربایجان لشکر کشید، از بازماندگان خاندان تیموری، کسی قدرت مقابله با او را نداشت [۴۹]. با کشته شدن جهانشاه به دست سپاهیان اوزون حسن آق قوینلو، اقتدار سلطان ابوسعید با خطری جدّی مواجه شد. اوزون حسن ، یادگارمحمد (نوهٔ بایسنقر) را اسماً در آذربایجان بر تخت نشانده بود و خود به نام او حکومت میکرد. سلطان ابوسعید در ۸۷۲ با لشکریان بسیار و امید دریافت کمک از شروانشاه (فرخ یسار)، به آذربایجان لشکر کشید، ولی به سبب خیانت اطرافیان، اسیر اوزون حسن گردید و در ۸۷۳ کشته شد [۵۰] ؛ [۵۱] ؛ [۵۲]. با مرگ سلطان ابوسعید و پایان حکومت هجده سالهٔ او و نیز با قدرت گرفتن اوزون حسن در غرب ایران و عراق عجم ، خاندان تیموری با سرعت بیشتری رو به زوال رفت. از سلطان ابوسعید ده پسر باقی ماند اما هیچکدام اقتدار او را نداشتند[۵۳].

    بازماندگان تیموریان

    هرچند پس از شاهرخ حکومت تیموریان به عنوان یک حکومت بزرگ و فراتر از یک منطقه خاص، دیگر وجود نداشت اما حکومت محلی در منطقه هرات و اطراف آن برقرار ماند. این حکومت که توسط سلطان حسین بایقرا اداره میشد، تا سال ۹۱۲ هجری ادامه یافت. سلطان حسین بایقرا، هرات را از مناطق مهم و تأثیر گذار در تاریخ ایران و تاریخ هنر ایرانی نمود و باعث شد تا مکتب هرات در نقاشی و خطاطی نامی ماندگار بیابد.[۵۴]



    حکومت محلی تیموریان

    سلطان حسین بایقرا در ۸۷۳ پس از سلطان ابوسعید، بر هرات استیلا یافت ، اما یادگار محمد با کمک آق قوینلوها هرات را از او گرفت. سلطان حسین پس از دو سال بر یادگار محمد چیره شد و بعد از کشتن او با ایجاد ثبات نسبی و احیای رونق فرهنگی در خراسان، توانست حدود ۳۵ سال در آنجا حکومت کند [۵۵]. ولایات دیگر ایران ، ارمنستان و دیار بکر در اختیار آق قوینلوها بود که تا ۸۸۲ در کمال قدرت بودند. سلطان حسین چهارده پسر داشت [۵۶] و پس از چندی با حملات ازبکان به خراسان از سمت شمال ، با نافرمانیِ پسرانش، بخصوص بدیع الزمانِ تیموری (حاکم قندهار) مواجه شد. سلطان حسین که به سبب بیماری نمیتوانست با ازبکان مقابله کند، از فرستادن نیرو برای بدیع الزمان به منظور دفع ازبکان، خودداری کرد. با وخیمتر شدن اوضاع ، درباریان در ۹۱۱، بدیع الزمان و مظفرحسین میرزا (پسر دیگر سلطان حسین) را مشترکاً بر تخت نشاندند [۵۷][۵۸]. سلطان حسین در همین سال درگذشت و چندی بعد شاهزادگان تیموری دو باره درگیر منازعات داخلی شدند. شیبک خان ازبک با استفاده از کشمکشهای آنها، در ۹۱۳ هرات را گرفت و به سلطهٔ دویست سالهٔ تیموریان در خراسان پایان داد. بسیاری از شاهزادگان تیموری کشته شدند و در ۹۱۴ بدیع الزمان به شاه اسماعیل صفوی پناه برد [۵۹][۶۰]. محمد زمان میرزا، فرزند بدیع الزمان و آخرین مدعی سلطنت تیموریان ، برای احیای حکومت خاندانش تلاش کرد. وی مدتی در بلخ بود اما عاقبت به دست ازبکان افتاد [۶۱]
    هر چند جانشینان تیمور به لحاظ ساختار حکومتی وارث تشکیلاتی بودند که تیمور بر اساس سنن مغولی بنا نهاده بود، به سبب نبود حکومتی متمرکز، بخصوص پس از شاهرخ ، و تجزیة قلمرو تیمور در نیمهٔ دوم سدهٔ نهم ، تشکیلات او نتوانست بر آن اساس باقی بماند. تفاوت اساسی در ساختار حکومتی جانشینان تیمور با خود او، رجحان دادن قوانین اسلامی بر قوانین مغولی (یاسا) بود که پس از آنکه شاهرخ، در ۸۱۵ قوانین یاسا را لغو و فقه اسلامی را جانشین آنها کرد، رایج گردید. پس از او نیز بیشتر فرمانروایان تیموری ، از جمله ابوسعید و سلطان حسین بایقرا، به رعایت سنن اسلامی پایبند ماندند [۶۲][۶۳][۶۴]. در دورهٔ تیموریان ، صوفیگری رواج و گسترش یافت و مشایخ و علما از احترام بسیاری برخوردار بودند. شاهرخ و سلطان حسین و سلطان ابوسعید از نقشبندیان حمایت میکردند. از دیگر سلسلههای مهم صوفیه در این دوره نوربخشیه بودند فرقهٔ حروفیه نیز در همین دوره شکل گرفت [۶۵][۶۶]. حروفیه ظاهراً دارای تشکیلات سیاسی گستردهای بوده و بنا بر منابع، در سوءقصد به شاهرخ در ۸۳۰ نیز نقش اساسی داشته اند.

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. 2 کاربر مقابل از sorna عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/