
در شام چون یزید ز طغیان حیا نمود
شد خسته از شقاوت و ترک جفا نمود
تا رفت توسن ستم و جور و ظلم راند
چون لنگ شد زقهر ، در لطف وانمود
یعنی ز رنج و محنت بی منتهای شام
باور کن که کرد ترحم بحالشان
با این عمل برای رضای خدا نمود
اسباب پرده پوشی خذلان خویش جست
در این خیال ناوک ظلمش خطا نمود
از بهر دفع سرزنش کافرو مجبوس
احسان به اهلبیت شه لافتی نمود
سخریه را باسم محبت بخرج داد
از روی بغض خندة دندان نما نمود
ظالم کبوتران حریم جلال را
بگرفت بال بست و شکست ورها نمود

یک دودمان زآل علی را یتیم کرد
یکجا اسیر پنجه آل زنا نمود
جرّاره وار مار صفت نیش خویش زد
آنگه بنای چاره و فکر دوا نمود
از تیشه کند ریشة گلزار دین و بعد
با شاخهاش حکایت نشو و نما نمود
یعنی زبعد قتل جوانان فاطمه
بنیاد عذر خواهی زین العبا نمود

بگشود دست دختر شیر خدا ز بند
وانگه بچشم خلق بایشان عطا نمود
زنجیر را زگردن زین العبا گشود
یمار را خلاص زقید بلا نمود
هر حاجتی که قبلة حاجات خلق داشت
آن ناروای کافر بیدین روا نمود
هر غارتی که از حرم شاه برده بود
تسلیم شاهزادة بی اقربا نمود

...

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)