صفحه 2 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 58

موضوع: ۩~*~۩ اربعين در دفتر سرخ شاعران ‍۩~*~۩

  1. #11
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    محشر...

    ای برافروخته از عشق رخت اختر ما
    خاطراتی است ز دریای غمت دفتر ما

    از سرت بر سر نی سرّ خدا سر می زد
    ای حسین ای اثر بندگی ات بر سر ما

    آتشی بر دل هر خشک وتر انداخته است
    ماجرای لب خشک تو و چشم تر ما

    ز شهیدان به خون خفته کویت ما راست
    خاطراتی که نخواهد رود از خاطر ما

    کاش می سوختم از سوز غمت تا شاید ببرد
    باد به صحرای تو خاکستر ما

    به سراپای تو ای مظهر ایثار قسم
    که غمت شعله فکنده است ز پا تا سر ما

    دیگران را غم محشر بود و ما را نیست
    چون که آغاز به نام تو شود محشر ما

    سر پرواز به کویت همه داریم ولی
    بسته اند ای پسر فاطمه بال و پر ما

    سید رضا مؤید


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  2. #12
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض


    گل شوق ...

    خار غم نیست که در کرب و بلا می روید
    گل درد است که از دشت وفا می روید

    می خلد خار مِحَن پای دلم را که هنوز
    گل اندوه ز باغ دل ما می روید

    یادگار غم هفتاد و دو تن لاله رخ است
    این همه لاله که در کرب و بلا می روید

    لاله را با گل افسرده سر و کاری نیست
    این گل از تربت ارباب صفا می روید

    تا چه حد در دل تو عشق خدا بود حسین
    که ز خاک تو گل عشق خدا می روید

    شوق جانبازی اگر در دل تو راه نداشت
    پس ز خاک تو گل شوق چرا می روید

    نی در آن بادیه از آن به نوا سرگرم است
    که به جای گل از این دشت بلا می روید

    با ولای علی و آل چو «پروانه»
    بسوز که ز خاک من و تو مهرِ گیا می روید

    محمدعلی مجاهدی


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  3. #13
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    بر مزار باور خود ....

    برگشتم از
    رسالت انجام داده ام
    زخمي ترين پيمبر غمگين جاده ام

    نا باورانه از سفرم خيل خارها
    تبريك گفتهاند به پاي پياده ام

    يا نيست باورم كه در اين خاك خفته اي
    يا بر مزار باور خود ايستاده ام

    بارانم و زبامخرابه چكيده ام
    شرمنده سه ساله از دست داده ام

    زير چراغ ماه سرت خواب رفته ام
    بر شانه كجاوه تو سر نهاده ام

    دل مي زدم به آب بر آتش براي تو
    از خيمه ها بپرس كه پروانه زاده ام

    چون ابر اب ميشدم از آفتاب شام
    تا ذره اي خلل نرسد بر اراده ام

    رضا جعفري


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  4. #14
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    در امتداد قبر شهیدان کربلا

    72432081052531481541142171231451392043319890
    بازم هوای کوی تو بر سر فتاده است
    وز ماتمت بجان من اخگر فتاده است
    عمرم گذشت و وصل تو ممکن نشد مرا
    دیدار ما مگر به محشر فتاده است
    شد اربعین و باز به یاد تو یا حسین
    مرغ دلم به سینه به پرپر فتاده است
    شد اربعین و باز ره کاروان شام
    در کربلای سبط پیمبر فتاده است
    شد اربعین و باز ز داغ عزای تو
    در کائنات شورش دیگر فتاده است
    از یاد تشنگان فرات اشک و موج خون
    در چشم ما و چشمه کوثر فتاده است
    در امتداد قبر شهیدان کربلا
    یک سلسله سلاله حیدر فتاده است
    دیگر ز ناله چون نکند منعشان کسی
    فریادشان به طارم اخضر فتاده است
    نجما به قبر قاسم خود گریه می‎کند
    لیلی به روی تربت اکبر فتاده است
    در هر طرف سکینه به یاد گذشته‎ها
    در جستجوی گمشده اصغر فتاده است
    کلثوم پا ز سر نشناسد که این چنین
    اندر کنار علقمه با سر فتاده است
    گرید کنار مرقد عباس وزین ملال
    لرزه به جان غمزده خواهر فتاده است
    بر جسم دردپرور زینب شرار غم
    از دیدن قبور مطهر فتاده است
    چون جان به بر کشیده مزار حسین را
    خواهر کنار قبر برادر فتاده است
    آن خاک پاک بوسد و بوید مگر که باز
    زینب به یاد گفته مادر فتاده است
    خون دل من است "موید" نه شعر من
    نقشی که بر صحیفه دفتر فتاده است
    «سید رضا موید»


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  5. #15
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    ای ساربان! ای ساربان! محمل نگهدار
    آمد به منزل کاروان، منزل نگهدار
    محمل مران، محمل مران، شهر دل اینجاست
    این کاروان خسته دل را منزل اینجاست
    اینجا بهار بی خزانِ من خزان شد
    از برگﹾ برگ لاله هایم خون روان شد
    اینجا همه دار و ندارم را گرفتند
    باغ و گل و عشق و بهارم را گرفتند
    اینجا به خاک افتاده بود و هست عباس
    هم مشک خالی، هم علم، هم دست عباس
    اینجا ز هم پیشانی اکبر جدا شد
    بابا تماشا کرد و فرزندش فدا شد
    اینجا ز آل الله منع آب کردند
    با تیر طفل شیر را سیراب کردند
    اینجا صدای العطش بیداد می کرد
    بر تشنه کامان آب هم فریاد می کرد
    اینجا همه از آل پیغمبر بریدند
    ریحانه ی خیر البشر را سر بریدند
    اینجا ستم بر عترت و بر آل گردید
    قرآن به زیر دست و پا پامال گردید
    اینجا به خون غلطید یک گردون ستاره
    اینجا کشید از گوش، دشمنﹾ گوشواره
    اینجا زدند آل علی را ظالمانه
    شد یاس ها نیلوفری از تازیانه
    اینجا چو از خانه به دوشان خانه می سوخت
    دامان طفلان چون پر پروانه می سوخت
    اینجا به گردون رفت دود آه زینب
    حَلقِ بریده شد زیارتگاه زینب
    اینجا عدو بر زخم پیغمبر نمک زد
    هر برگ گل را مُهری از غصب فدک زد
    اینجا زگریه ناقه ها در گِل نشستند
    دُردانه های وحی در محمل نشستند
    ای کربلا! گل های سرخ یاس من کو؟
    ای وادی خون! اکبر و عباس من کو؟
    با غنچه ی نشکفته ی پرپر چه کردی؟
    با حنجر خشک علی اصغر چه کردی؟
    خون جگر از دیده ام بر چهره جاریست
    پیراهن آوردم به همره، یوسفم نیست
    تصویر درد و داغ در آیینه دارم
    چون آفتابﹾ آتش درون سینه دارم
    خاموش و در دل گفتگو با یار دارم
    در سینه داغ هیجده دلدار دارم
    بعد از حسین از عمر خود آزرده بودم
    ای کاش من با آن سه ساله مرده بودم
    اشکم به رخ آهم به دل سوزم به سینه
    بی تو چگونه من روم سوی مدینه
    ای کاش چون تو پیکرم صدچاک می شد
    ای کاش جسمم در کنارت خاک می شد
    گیرم که زنده راه یثرب را بپویم
    زهرا اگر پرسد حسینم کو چه گویم؟
    بگذار تا سوز دلم مخفی بماند
    این صفحه با سوز خود میثم بخواند


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  6. #16
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    684900e22c429em2

    در شام چون یزید ز طغیان حیا نمود
    شد خسته از شقاوت و ترک جفا نمود
    تا رفت توسن ستم و جور و ظلم راند
    چون لنگ شد زقهر ، در لطف وانمود
    یعنی ز رنج و محنت بی منتهای شام
    میل رهائی حرم مصطفی نمود
    باور کن که کرد ترحم بحالشان
    با این عمل برای رضای خدا نمود
    tsfkb9hb75ykfnbd0kdk
    اسباب پرده پوشی خذلان خویش جست
    در این خیال ناوک ظلمش خطا نمود
    از بهر دفع سرزنش کافرو مجبوس
    احسان به اهلبیت شه لافتی نمود
    سخریه را باسم محبت بخرج داد
    از روی بغض خندة دندان نما نمود
    ظالم کبوتران حریم جلال را
    بگرفت بال بست و شکست ورها نمود
    tsfkb9hb75ykfnbd0kdk
    یک دودمان زآل علی را یتیم کرد
    یکجا اسیر پنجه آل زنا نمود
    جرّاره وار مار صفت نیش خویش زد
    آنگه بنای چاره و فکر دوا نمود
    از تیشه کند ریشة گلزار دین و بعد
    با شاخه­اش حکایت نشو و نما نمود
    یعنی زبعد قتل جوانان فاطمه
    بنیاد عذر خواهی زین العبا نمود
    tsfkb9hb75ykfnbd0kdk
    بگشود دست دختر شیر خدا ز بند
    وانگه بچشم خلق بایشان عطا نمود
    زنجیر را زگردن زین العبا گشود
    یمار را خلاص زقید بلا نمود
    هر حاجتی که قبلة حاجات خلق داشت
    آن ناروای کافر بیدین روا نمود
    هر غارتی که از حرم شاه برده بود
    تسلیم شاهزادة بی اقربا نمود
    tsfkb9hb75ykfnbd0kdk
    ...

    684900e22c429em2


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  7. #17
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض


    ادامه
    684900e22c429em2

    داغ درون زینب و کلئوم تازه کرد
    مشت زری بخون حسین خونبها نمود
    دنیا پرست داشت محبت بسیم و زر
    از خود قیاس رتبة آل عبا نمود
    پنداشت آنکه کشت حسین را وشد تمام
    یا میتوان که خون خدا زیرپا نمود
    از شام خیمه سوختگان حجاز را
    قلب شکسته عازم کرب بلا نمود
    tsfkb9hb75ykfnbd0kdk
    آه از دمی که عترت غم پرور نبی
    در روی تربت شه لب تشنه جا نمود
    زینب چو مرغ تازه برون رفته از قفس
    از ناله پر زخون دل ارض و سما نمود
    نزد برادر از سفر شام و کوفه­اش
    شرح غم اسیری خود را ادا نمود
    زین العبا زیاد لب تشنة پدر
    آب چشم خویش بحسرت شنا نمود
    tsfkb9hb75ykfnbd0kdk
    لیلا زهمرهان و عزیزان در آندیار
    یک یک سراغ اکبر یوسف لقا نمود
    کلئوم در مصیبت عباس و نوعروس
    شیون برای قاسم نوکدخدا نمود
    آن یک بقتلگاه بشیون که شمر شوم
    اینجا سر حسین من از تن جدا نمود
    آن یک دوید در بر زینب که باب من
    در این مکان بلجة خون دست و پا نمود
    tsfkb9hb75ykfnbd0kdk
    هر کودکی بناله که در این زمین فلک
    ما را بدرد بی پدری مبتلا نمود
    هر نورسی گریه که با حلق تشنه شمر
    اینجا جدا سر پدرم از قفا نمود
    آن در فغان که داغ علمدار کربلا
    اینجا قدرسای حسین را دوتا نمود
    آن در امان که شمر زنعش پدر مرا
    در این زمین بضربت سیلی جدا نمود
    tsfkb9hb75ykfnbd0kdk
    بعد از نوای ناله حریم شه امم
    سوی مدینه روز صف کربلا نمود
    صامت همیشه بود عزادار و اشکبار
    تا از جهان مقام بدار بقا نمود
    صامت بروجردی
    684900e22c429em2


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  8. #18
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    614766jl76qsmxqv

    بسم الله

    اربعین آمد دلم را غم گرفت
    بهر زینب(س) عالمی ماتم گرفت
    سوز اهل آسمان آید به گوش
    ناله ی صاحب زمان آید به گوش
    جان اهل بیت عصمت بر لب است
    کاروان سالار آنها زینب است
    جمله مستان سوی ساقی آمدند
    مست مست از جام باقی آمدند
    سینه ها آماج رگبار بلا
    جای زخم ریسمان بر دستها
    هوش از سر رفته و دل باخته
    جسم خود را بر زمین انداخته
    هر یکی در جستجوی تربتی
    بر لب هر یک کلامی، صحبتی
    قلبها پر شکوه از بیداد بود
    آشنای قبر ها سجاد(ع) بود
    رهبر زینب(س) امام راستین
    حجت حق بود زین العابدین(ع)
    با کلامش عمه را مغموم کرد
    تا که قبر یار را معلوم کرد
    آمده همراه دخت بوتراب
    بر سر آن قبر کلثوم و رباب
    زخمهای این سفر سر باز کرد
    هر کسی درد دلی آغاز کرد
    زینب ازم‍‍ژگان خود یاقوت سفت
    داستان این سفر را باز گفت
    گفت ای سالار زینب السلام
    ماه شام تارزینب السلام


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  9. #19
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    2 15

    بر تو پیغام سفر آورد ام
    از فتوحاتم خبر آورده ام
    کرد با من این مسیر عشق طی
    راس تو منزل به منزل روی نی
    معجرم نیلی شد و مویم سپید
    از غم دوری تو قدم خمید
    گر که دست رحمت و صبرت نبود
    زینبت در راه کوفه مرده بود
    ظلم دشمن تا که بی اندازه شد
    ماجراهای سقیفه تازه شد
    ریسمان بر گردن سجاد بود
    غربت بابا مرا در یاد بود
    دیدی از نی دست خواهر بسته بود؟
    گوییا دستان حیدر بسته بود
    یاسها را جوهر نیلی زدند
    مادرم را گوییا سیلی زدند
    ازشماتت کردن دشمن مپرس
    از سه ساله دخترت از من مپرس
    شد سرت یک نیمه شب مهمان او
    با وصالت بر لب آمد جان او
    مرد در ویرانه و من زنده ام
    بی رقیه(س) آمدم شرمنده ام
    بارها از دوریت جان باختم
    بین مقتل من تو را در یافتم
    گر تو ای لب تشنه برداری سرت
    حال نشناسی دگر این خواهرت....

    2 15


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  10. #20
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    به ياد کاروان اربعين ....

    بنازم آنکه دایم گفتگوی کربلا دارد
    دلی چون جابر اندر جستجوی کربلا دارد

    دلش چون کربلا کوی حسین است و نمی داند
    که همچون دوردستان آروزی کربلا دارد

    به یاد کاروان اربعینی با گریه می گوید
    به هر جا هست زینب رو به سوی کربلا دارد

    اگر چه برده از این سر زمین آخر دلی پرخون
    ولی دلبستگی از جان به کوی کربلا دارد

    به یاد آن لب تشنه هنوز این عاشق خسته
    به کف جامی لبالب از سبوی کربلا دارد

    اگر دست قضا مانع شد از رفتن به پابوسش
    همی بوسیم خاکی را که بوی کربلا دارد

    عبدالعلی نگارنده


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








صفحه 2 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/