ادامه
داغ درون زینب و کلئوم تازه کرد
مشت زری بخون حسین خونبها نمود
دنیا پرست داشت محبت بسیم و زر
از خود قیاس رتبة آل عبا نمود
پنداشت آنکه کشت حسین را وشد تمام
یا میتوان که خون خدا زیرپا نمود
از شام خیمه سوختگان حجاز را
قلب شکسته عازم کرب بلا نمود

آه از دمی که عترت غم پرور نبی
در روی تربت شه لب تشنه جا نمود
زینب چو مرغ تازه برون رفته از قفس
از ناله پر زخون دل ارض و سما نمود
نزد برادر از سفر شام و کوفهاش
شرح غم اسیری خود را ادا نمود
زین العبا زیاد لب تشنة پدر
آب چشم خویش بحسرت شنا نمود

لیلا زهمرهان و عزیزان در آندیار
یک یک سراغ اکبر یوسف لقا نمود
کلئوم در مصیبت عباس و نوعروس
شیون برای قاسم نوکدخدا نمود
آن یک بقتلگاه بشیون که شمر شوم
اینجا سر حسین من از تن جدا نمود
آن یک دوید در بر زینب که باب من
در این مکان بلجة خون دست و پا نمود

هر کودکی بناله که در این زمین فلک
ما را بدرد بی پدری مبتلا نمود
هر نورسی گریه که با حلق تشنه شمر
اینجا جدا سر پدرم از قفا نمود
آن در فغان که داغ علمدار کربلا
اینجا قدرسای حسین را دوتا نمود
آن در امان که شمر زنعش پدر مرا
در این زمین بضربت سیلی جدا نمود

بعد از نوای ناله حریم شه امم
سوی مدینه روز صف کربلا نمود
صامت همیشه بود عزادار و اشکبار
تا از جهان مقام بدار بقا نمود
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)