به تأسف سري جنباند كه :
-شمشيرها بنياميه راست و قلبها تو را.
-راست ميگويي.
-فرزند رسول خدا، چه ميخواني؟
-نامهاي از اهل كوفه، كه اكنون كمر به قتل من بستهاند..
و هر گاه چنين كردند براي الله تعالي حرامي نمانده است..
جز آن كه آنها پرده هتكش را ربودهاند.
-الله تعالي تو را در حرمت عرب «انشاد» نمايد.
و آن مرد به راه خويش خراميد..
و تاريخ كهاماج و مقصد خود را فهميد، گذشت..
به راستايي كه كمْاندك با سمت كوفه تفاوت دارد؛
عنان از حركت خويش بركشيد..
آنجا به روياروي آن نهر ديداري خواهد بود..
تاريخ در آن نقطه يكي از شهرهاي جاودانش را بنا خواهد ساخت..
و در «خزيمه» ناقهها گردن خماندند..كمْاندك ايستادند..
و به آوايي شگفت گوش سپردند..
زنهار اي چشم، پس به كوشش جشني بگير
پس بعد از من چه كسي بر شهيدان خواهد گريست
بر گروهي كه آرزوها آنان را سوق ميدهد
به سوي قدرها به سوي وفاي به عهد
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)