انسل ایستون آدامز، عکاسی که در ابتدای قرن نوزده میلادی به دنیا آمد و در همین قرن زندگی را بدرود گفت شاید موثرترین عکاس در ثبت طبیعت باشد. آدامز شیوه منحصر به فردی در ثبت طبیعت غرب آمرکا دارد. منظره های نمای دور بسیار بدیع او اگرچه تنها شیوه عکاسی او نیست اما مشخصه بارز عکاسی آدامز است.
شیوه ای که آدامز با آن عکاسی می کرد همان شیوه ای است که در فلسفه هنر «مکتب شیکاگو» نامیده می شود و مبتنی بر شناخت دقیق روی مصالح و ابزارهای تولید هنر است. آدامز به نگاتیو و کیفیت تصویر برداری به عنوان مبنای عکاسی و چاپ به معنای بروز امکاناتی که در نگاتیو فراهم شده بود، ارزش بسیار می داد. همچنین است درباره نوع استفاده از تجربیات شخصی و دیگران در خلق آثار تصویری. با شیوع استفاده از *****های مختلف، می توان تغییر بارزی را در تصاویر آدامز مشاهده کرد و همینطور با ابداع شاتر های کانونی. این موضوع نشان می دهد که آدامز نه تنها عکاس موفقی در زمینه ثبث مناظر بدیع، بلکه تکنسینی فوق العاده در مسائل فنی عکاسی بود.
از دید هنری، آدامز جزو موفقترین عکاسان میانه قرن بیستم است و یکی از تاثیرگذارترین آنها. زبان به کار رفته در مناظر آدامز فراتر از زبانها و فرهنگها با همه مردم جهان ارتباط برقرار می کند و کمترکسی است که بخواهد و با تصاویر او ارتباط برقرار نکند.
از دیدگاه اجتماعی نیز آدامز یکی از موفقترین هنرمندان در زمینه عکاسی است. نمایشگاه های تخصصی و عمومی متعدد و تالیف کتاب در مورد عکاسی نیز زمینه ارتباط هرچه بیشتر این هنرمند را با مخاطب فراهم می کرد. بسیاری از زمینه های تاثیر پذیری از آثار آدامز را می توان در سینمای ده 50 تا هفتاد میلادی به روشنی ملاحظه کرد. خصوصا آنجا که موضوع به دورنما مربوط باشد!
آدامز گرچه در عکاسی دورنما و آنهم سیاه و سفید شهرت بیشتری دارد، در عکاسی نمای نزدیک، نمای ریز، رنگی و پرتره نیز مانند نقاشی و موسیقی فعالیت زیادی کرده است. نقاشی ها آدامز به راحتی تنه به آثار اکسپرسیونیستی و امپرسیونیستی اروپا می زند و آثار نقاشی اش رنگهایی را که نتوانسته روی نگاتیو ثبت کند نشان می دهد.
در مورد شیوه های فنی آدامز در عکاسی مجال دیگری می طلبم و شاید در ادامه بحثها در اینباره بنویسم، اما بسیار دوست دارم اینجا و در پایان بنویسم:
آنسل آدامز یکنفس عکاسی می کرد!
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)