زبان ادبیات...



آیا می دانستید که برخی از مترجمان ما بدون توجه به توانایی زبان فارسی در واژه سازی و آیین دستوری این زبان و دانستن پیشینه ی تاریخی و اجتماعی بسیاری از واژه ها و عبارات بیگانه، به راحتی از آن ها گَرته برداری کرده و آن ها را نعل به نعل و کلمه به کلمه کپی نموده و وارد زبان فارسی کرده اند؟

گرته برداری ( یا گرده برداری) را می توان چون این تصور کرد که کسی مثلن " زمین خوردن" را با فعل خوردن و " آبرو " را با واژه ی آب از فارسی به زبان دیگری برگرداند زبان فارسی، اکنون سخت آلوده به این گرده برداری ها از واژه ها و عبارات بیگانه است و دیگر کسی درستی یا نادرستی و فارسی بودن یا نبودن این گونه واژه ها و عبارات را که همه روزه و در همه ی زمینه ها بر زبان ها جاری است در نمی یابد. به نمونه هایی از این واژه ها و عبارات نگاه کنید:آسمان خراش که برگردان sky scraper در انگلیسی می باشد راه آهن که که برگردان تحت الفظی از rail way در انگلیسی یا Eisenbahn در آلمانی است ( و دست کم بایستی راهِ آهنی می بود). نقطه نظر که برگردان point of view در انگلیسی و Gesichtspunktدر آلمانی است ( که در فارسی برای آن دیدگاه وجود دارد)،


شرایط در معنی ِ اوضاع که در انگلیسی و فرانسوی Conditions در دو معنی شرط ها (شرایط) و اوضاع می باشد)، سیب زمینی که برگردان عبارت فرانسوی Pomme de Terre است هوا به هوا ( مانند موشک های هوا به هوا) از عبارت انگلیسی aie to airتاریخ تولد که برگردان date of birth در انگلیسی وGeburtsdatum در آلمانی می باشد. بازار سیاه که همان black market در انگلیسی و Schwarzmarktدر آلمانی است. دیر یا زود که در انگلیسی sooner ot later و در آلمانی früher oder später گفته می شود. دوش گرفتن ( در انگلیسی take a shower و در آلمانی eine Dusche nehmenروی کسی حساب کردن (در آلمانی: Auf jemanden rechnen، در انگلیسی: count on somebodyنقش بازی کردن (در آلمانی: eine Rolle spielenارزش نهادن بر چیزی ( به معنی یه چیزی بها دادن) (در آلمانی Wert auf etwas legen، در انگلیسی set great store by something


به اجرا گذاشتن (در انگلیسی put into effect ، در آلمانی in Kraft setzen ). همچنین نگاه کنید به ... ( در آلمانی: siehe auch . . . ، در انگلیسی: also see . . . درس گرفتن ( در انگلیسی take a lesson ، در آلمانی einen Unterricht nehmenکسی را فهمیدن ( به معنی حرف کسی را متوجه شدن) در انگلیسی understand somebody و در آلمانی jemanden verstehen ،


خود را روی چیزی متمرکز کردن که در انگلیسی concentrate (up)on something و در آلمانی sich auf etwas konzentrieren گفته می شود. حمام آفتاب گرفتن که برگردان ein Sonnenbad nehmen در آلمانی و sunbathe در انگلیسی است لطفی کردن که در انگلیسی do a favour و در آلمانی einen Gefallen tun گفته می شود.تاکسی گرفتن که در انگلیسی catch a taxi و در آلمانی (sich) ein Taxi nehmen گفته می شود.و نمونه های بسیار فراوان دیگر. ۲۴- آیا می دانستید که نزدیک به تمامی مردم ایران از نام اصلی بزرگ ترین شاعر میهنی ایران و افتخار جاودان ایرانیان و زبان پارسی بی خبرند و او را با نامی خطاب می کنند که آمیخته ای از عنوان، لقب، تخلص و نسبت زادگاه این شاعر بزرگ است؟


حسن که در سال ٣۲۹ هجری قمری از پدری دهقان با نام « علی» در روستای« باژ» در نزدیکی شهر طوس خراسان به دنیا آمد، تا پیش از به دنیا آمدن پسرش قاسم ، به « حسن ابن علی» شناخته می شد. بعد ها با به دنیا آمدن پسرش قاسم، لقب ابوالقاسم ( پدر قاسم) گرفت و سپس با برگزیدن نام هنری و تخلص فردوسی به سرودن بزرگ ترین سند زنده بودن زبان پارسی و یاد نیاگان ایرانی، یعنی شاهنامه پرداخت. حسن (یا حسن این علی) امروز با نام حکیم ابوالقاسم فردوسی طوسی که به ترتیب عنوان، لقب، تخلص و نسبت زادگاه این شاعر یزرگ ایران است در قلب هر ایرانی جایگاهی ابدی یافته است.آیا می دانستید که امروز حتا پس از گذشت ١۴ سده هنوز مردمانی در ایران بهزبان پهلویبا یکدیگر گفت و گو می کنند ؟
در ١۵۰ کیلومتری غرب شهر کرمانشاه و در قلب کوه های دالاهو، در منطقه ای که آن را ریژاو می خوانند روستایی دور افتاده ، کوچک و بسیار زیبا با نام زرده وجود دارد که در دل خود رازی شگفت آور را پنهان نموده است و آن سخن گفتن مردم آن بهزبان پهلوی ساسانی می باشد

روستای زرده از یک سو به کوهی صخره ایتکیه داده است و از سویی دیگر به " دیوار ستبر یزدگرد" و " قلعه ی عظیم ساسانی" محدود می گردد.جمعیت آن تنها۴۵۰ تن است و در میان آن همه روستا در آن منطقه،تنها اهالی این روستا می توانند به زبانکهن سخن بگویند واین خود بر شگفتگی ناظران می افزاید.
از فراز کوه بلند ِ صخره ای، در آن جا که مقبره ی بابا یادگار قرار دارد و در میان انبوهی از درختان سرو ِ کهن سال،آب چشمه ای خروشان و زلال به سمت روستای زرده جاریست که در کنار آن به هر ایرانی میهن دوست احساسیعجیب همراه با دل تنگی از آن زبان و تاریخ کهن دست می دهد.

- آیا می دانستید که بسیاری از فارسی زبانان انبوهی از واژه های زبان فارسی را ، نه یک واژه ی ترکیبی، بلکه یک واژه ی یک بخشی و مستقل می دانند ؟
علم اتیمولوژی Etymology (علم کالبد شکافی، اشتقاق و شناسایی واژه ها) در آموزش زبان فارسی جایگاهی بسیار کم بها دارد و در هیچ دوره ای به آموزندگان ما توجه به ریشه و بنیاد واژه ها آموخته نمی شود . بسیاری از دانش آموزان ما با بسیاری از واژه ها و عبارات آشنا می شوند، اما حتا در دانشگاه هم نمی توانند اجزای این واژه ها را معنی کنند. باید گفت که زبان فارسی هنوز گام نخستین را نیز در کاربرد این علم در آموزش زبان برنداشته است .مثلن بسیاری از دانش آموزان ما از سال نخست دبستان با بی هوده به شکل بیهوده آشنا هستند و آن را واژه ای مستقل می انگارند. در حالی که این واژه از ترکیب بی (= حرف نفی ) و هوده = سود و فایده ) ساخته شده است و دارای معنی بدون سود و فایده می باشد.با کلمه ی خورشید از خور (= سوراخ، گودال) و شید ( = نور ). و یا کلمه ی زمستان از زم ( = سرما ) و ستان ( = پساوند مکان و کیفیت ). بسیاری معنی منجلاب را می دانند ولی با واژه ی منجل (= گیاه در هم پیچیده ) آشنایی ندارند و واژه ی بسیار زیبای نود ( = آوا، ناله ) که در ترکیباتی مانند خوشنود و بهنود هست، گویی به خاک سپرده شده است. واژه ی نازک نه یک واژه ی یک بخشی و مستقل، بلکه ترکیبی است از نا ( = حرف نفی ) و زُ ک (= ضخیم و کلفت )، واژه ی ناله ترکیبی است از نا ( = حرف نفی ) و واژه ی گم شده ی له ( = آوایی از سر شادی ) که در واژه ای مانند هلهله پنهان است. واژه ی آلبالو ترکیب بسیار زیبایی است از آل ( = قرمز ) و بالو ( = غده و ورم )، بیابان ترکیبی است از بی (= حرف نفی ) و آب و آن ِ جمع )، آبشار از آب و شار ( = قصر بلند ) به معنی قصر بلندی از آب،گهواره ترکیبی است از گه (= مخفف گاه به معنی مکان ) و واره ( = پساوند تشبیه )، به معنی : مکان گونه و یا واژه ی بیگانه که ترکیبی است از بی ( = حرف نفی ) و گانه ( = پساوند تشبیه ) به معنی کسی که گویی وجود تدارد، کسی که به کسی شباهت ندارد.


واژه ی اندرز در اوستا به گونه ی هن درز han-dareza بوده است كه بخش نخستين آن یعنی "هن " گونه ی ديگری از واژه ی " هم " است و بخش دوم آن "درز " همين واژه ی درز امروزی ( به معنی شکاف جامه که دوخته باشند) است که در واژه ی مركب "درزيگر" به معنی خیاط نيز بر جاي مانده است. از این رو هندرز به معني دوختن و پیوند دادن تجربيات گذشته كسي به آينده ی شخص ديگر و در واقع به معنی وصیت می باشد.


واژه انباز به معني شريك، از دو بخش "هم" و "باز" تشكيل شده و «هم» با تبديل م به ن به گونهی هنباز و با تبديل هـ به الف به گونه انباز در آمده است و در اصل به معني دو يا چند كس است كه در كاري هم باز هستند و با هم حرکت مي‏کنند .


واژه ی "هم " به صورت هن در واژه ی انجمن نیز به چشم مي‏خورد كه در اصل هن گامن بوده است كه بخش دوم آن از ريشه ی " گَم " اوستايي به معني آمدن است و هنگامن يا انجمن به معني كساني است كه با هم همگام هستند .و بسیار بسیار واژه های دیگر که ظاهری یگ بخشی و مستقل دارد ولی درحقیقت واژه هایی ترکیبی است. از این رو، گذشته از لزوم آموزش علم کالبد شکافی واژه ها (Etymology )، دو موضوع جدا نویسی در خط فارسی که از نظر علم کالبد شکافی واژه ها اهمیتی غیر قابل چشم پوشی دارد و نیز مسئله ی خط فارسیکه اکنون دیگر به خطی ناتوان و غیرعلمی تبدیل گردیده است، بخش بسیار مهمی از مسئله ی نوسازی و بازسازی در زبان فارسی است. و تا تعیین خط دیگری در زبان فارسی باید بر حذف استثناهای دست و پا گیر دستوری و نگارشی، ترک لج بازی و عادت های غیر منطقی و یافتن قاعده ای عام برای آن ها پای فشاری نمود..