سراپای وجودم خواهان توست وتورا دوست دارم
اما نمی توانم برزبان آرم که تورا می پرستم
زمانی که تورامیبینم کلمات درذهنم ترکیب میشود
و فکرم چون کبوتری سبک بال ازقفس به پروازدرمی آید
چشمانم تیره و تارمیشود دستانم به لرزش می افتد
میدانم چرا نمیشود روحم را به اسارت بکشی
کلا مم را روان گردانم
((چون تو رادوستت دارم ))
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)