میترسم این احساس تو ، حسی که عاشقه هنوز
آخر به دست روزگار ، ساده عوض بشه یه روز

میترسم این برق چشات که روشنه توی شبام


یه شب به خواست روزگار کوه آتیش شه زیر پام

تو رو دارم و حالا باور ندارم ، از این دنیا دیگه چیزی نمیخوام


اگه قلبمو به تو نسپرده بودم ، همون روزای اول مرده بودم

میترسم از تنها شدن ، از این نگاه رفتنی


ترسمو بیشتر میکنی ، وقتی نمیگی با منی

میترسم از احساس تو ، این حس خوب و موندنی


میترسم از روزی که تو ، حاشا کنی که با منی

وقتی این روزا میدونم مثل خودم خیلی کمه


بی اعتمادم نه به تو، بی اعتمادم به همه

بدبینی من به تو نیست ، اگه دارم شک میکنم


من این روزا به سادگی ، به چشمامم شک میکنم

میترسم از تنها شدن ، از این نگاه رفتنی


ترسمو بیشتر میکنی ، وقتی نمیگی با منی....