سلام به همه رفقــــــــــــــا
بنا به عادت همیشگی باترانه صحبت میکنم
بهش می گم
اون حلقه که تو دستته
طناب اعدام منه
ستاره ی غرق به خون
تو سفره ی شام منه
تو اونجا غرق زندگی
من اینجا غرق مردنم
مثل یه دیوونه دارم
اشک میریزم،جون میکنم
از خونه بیرون میزنم
طاقت موندن ندارم
باید بیام ببینمت
یه هدیه ای برات دارم
چقدر شلوغه کوچتون
ببین چه شور و حالیه
اما تو سفره عقدتون
جای یه چیزی خالیه
مگه میشه تو این لباس
نبینمت رویای من
فقط بذار نگات کنم
چیزی نگو حرفی نزن
بی دعوت اومدم ببخش
مهمون ناخونده منم
خواستم کنار تو باشم
لحظه ی پرپر زدنم
چیزی برام نمونده که
وصلم کنه به این زمین
غیر یه رگ که بعد تو
پاره میشه فقط همین
چشماتو روی من نبند
نترس دارم تموم میشم
رو سفره ی عقدت میخوام
گلای قرمز بپاشم
این دم آخر رو بذار
نگات کنم یه عالمه
عزیزکم ببخش اگه
چش روشنیم برات کمه!
http://axaxax1.persiangig.com/other/1/33jk1o1.jpg
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)