تو رفتي و دو چشمانم به در ماند
سکوت سرد سايه تا سحر ماند
سکوتي تلخ و اندوهبار و سنگين
لبانم تا سحر بي همسفر ماند
زشادي هاي سبز با تو بودن
برايم شاخه اي بي برگ و بر ماند
تو رفتي و ندانستي که بي تو
خيالت تا ابد در قلب و سر ماند