صفحه 13 از 16 نخستنخست ... 3910111213141516 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 121 تا 130 , از مجموع 151

موضوع: ღ.•.• ღ اشعار احمد ظاهر ღ.•.• ღ

  1. #121
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض




    ديدم نگار خود را می گشـت گـرد خانه
    بـرداشـتـه ربـابـی مـيـزد يـکـی تـرانـه
    بـا زخمه چـو آتش ميزد ترانه ای خوش
    مسـت و خراب و دلکش از باده شـبانه
    در پـرده عـراقـی مـیـزد بـنـام سـاقـی
    مقصـود باده بودش سـاقـی بـُدش بهانه
    سـاقـی ماهروئی در دسـت او سـبوئی
    از گـوشـه ای در آمـد بـنـهـاد در مـيـانـه
    پُـر کـرد جـام اوّل زان بـاده مُـشـعّـل
    از آب هـيـچ ديـدی کـاتـش زنـد زبـانـه
    بـر کـف نـهـاد آنـرا از بـهـر عـاشـقـانـرا
    آنـگـه بـکـرد سـجـده بـوسـيـد آسـتـانـه
    بسـتـد نـگـار از وی اندر کشـيد آن می
    شد شعله ها از آن می بر روی و سر دوانه
    می ديد حسن خود را می گفت نيک و بد را
    نی بود و نـی بيايد چـون مـن در ايـن زمـانـه
    شـمـس الحـق جهانم مـعـشـوق عاشـقانم
    هر دم بود به پيشـم جـان و روان روانه


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  2. #122
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    رقص بکن، شور بده خرمن زلفان
    الا ماه شبستان!
    چرخ بزن، چرخ بزن او پياله چشمان
    الا آفت دوران!
    زنگ بزن، زنگ کتی پای بلورين
    الا خرمن تمکين!
    چک چک بکو، قرس بزن سر خيل خوبان
    سر و شانه بجنبان
    پياله بزن، باده بريز به ساغر من
    بت ماه پيکر من
    چشمک بزن، چشمک بمن بت رقيبان
    الا برگشته مژگان!


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  3. #123
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض


    رهان مرا از درد و ناتوانی
    از سوز جاودانی
    از تندباد خزانی
    از اشک ارغوانی
    آواره، بیچاره
    قلب من صدپاره

    رهان مرا
    رهان مرا

    برو ای بیوفا یادم نکردی
    به کاغذ نامه ای شادم نکردی
    به مکتب خانه ی عشق تو بودم
    سبق دادی و استادم نکردی

    رهان مرا
    رهان مرا از درد و ناتوانی
    از سوز جاودانی
    از تندباد خزانی
    از اشک ارغوانی
    آواره، بیچاره
    قلب من صدپاره

    رهان مرا
    رهان مرا...

    نگار نازنین آه دردم
    سرم را گر بُری از تو نگردم
    سرم را گر بُری با خنجر عشق
    به خون جولان زده گردت بگردم

    رهان مرا
    رهان مرا از درد و ناتوانی
    از سوز جاودانی
    از تندباد خزانی
    از اشک ارغوانی
    آواره، بیچاره
    قلب من صدپاره

    رهان مرا...



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  4. #124
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    رو سر بنه ببالين ، تنها مرا رها کن
    ترک من خراب شبگرد مبتلا کن
    ماييم و موج سودا ، شب تا بروز تنها
    خواهی بيا ببخشا، خواهی برو جفا کن
    از من گريز ! تا تو هم در بلا نيفتی
    بگزين ره سلامت ، ترک ره بلا کن
    ماييم و آب ديده ، در کنج غم خزيده
    بر آب ديدۀ ما صد جای آسيا کن
    خيره کُشيست ما را ، دارد دلی چو خارا
    بکُشد کسش نگويد:«تدبير خونبها کن»
    بر شاه خوبرويان واجب وفا نباشد
    ای زرد روی عاشق ، تو صبر کن، وفا کن
    درديست غير مُردن آن را دوا نباشد
    پس من چگونه گويم کين درد را دوا کن؟!
    در خواب دوش پيری در کوی عشق ديدم
    با دست اشارتم کرد که عزم سوی ما کن
    گر اژدهاست بر ره عشقسيت چون زمرّد
    از برق آن زمرّد هين ، دفع اژدها کن
    بس کن که بيخودم من ور تو هنر فزايی
    تاريخ بو علی گو تنبيه بوالعلا کن


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  5. #125
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    روشنی چشمم، بی تو نتوانم
    يک شبی با خود، بودن و زيستن
    عشق تو بر من، زجر ها دارد
    وصل تو و ما، راز ها دارد
    من به اعتبارت، گريه سر دادم
    در ره وصلت چشم براه بودم
    عشق تو بر من، زجر ها دارد
    وصل تو و ما، راز ها دارد
    قهر مکن بر من، ای دل آرامم
    زود باز امشب، تو مرنجانم
    تو اميد من، تو پناه من
    تو شکوه عشق، قصه سای من


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  6. #126
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    ز بس به ياد تو هر شب خدا خدا کردم
    به بارگاه خدا محشری به پا کردم
    بياد دامنت افتادم و چو طفل يتيم
    سری به زانوی غم برده گريه ها کردم


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  7. #127
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض


    ز جان من چه ميخواهی؟ تو رفتی بی تو من مُردم
    ز من ديگر چه ميجويی؟ من ای پيمان شکن مُردم
    به تو عُمری وفا کردم، دريغا بی وفا بودی
    چه شبها بی تو سر کردم، تو آن شب ها کجا بودی
    در آغوش که سر کردی، در آن شب ها که يارت بود
    که چشمم تا سپيده دم، به در در انتظارت بود؟
    دلم را بُردی و رفتی، برو عاشق مرا کم نيست
    تو شمع بزم اغياری، دلم را تاب اين غم نيست



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  8. #128
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    ز حادثات جهانم همين خوش آمد و بس
    که زشت و خوب و بد روزگار درگذر است
    روز و شبم الم، ريزم سرشک غم
    بگذشته عمر من، با چشم پر نم
    من بی گناهم، تو بد گمانی
    جز تو نخواهم، تو اين ندانی
    شاهد و گواه من، رنگ خزانم است صنم
    روز و شبم الم، ريزم سرشک غم
    مغرور و سرکش، خود خواه و بدمست
    با اين همه عيبت، دادم دل از دست
    ندانسته بودم، دلت نيست و سنگ است صنم
    روز و شبم الم، ريزم سرشک غم


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  9. #129
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    ز دستم بر نمی خيزد که يکدم بی تو بنشينم
    به جز رويت نمی خواهم که روی هيچکس بينم
    من از اول روز دانستم که با شيرين در افتادم
    که چون فرهاد بايد شست دست از جان شيرينم
    ترا من دوست ميدارم خلاف هر که در عالم
    اگر طعنه ست بر عقلم و گر رخنه ست در دينم
    اگر شمشير بر گيری سپر پيشت نياندازم
    که بی شمشير خود کشتی به ساعد های سيمينم
    بر آی ای صبح مشتاقان اگر هنگام روز آيد
    که بگرفت اين شب يلدا از من ماه و پروينم
    از اول هستی آوردم قفای تربيت خوردم
    کنون اميد بخشايش همی دارم که مسکينم
    دلی چون شمع مبيايد که بر حالم ببخشايد
    که جز وی کس نمی بينم که می سوزد ببالينم
    تو همچون گل ز خنديدن لبت با هم نمی آيد
    روا داری که من بلبل چو بوتيماز بنشينم
    رقيب انگشت ميخايد که سعدی ديده بر هم نه
    مترس ای باغبان از گل که می بينم نمی چينم


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  10. #130
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    ز هـمـراهان جُدايی مـصلحت نيست
    سـفر بی روشنایی مـصلحت نيست
    چـو مـلـک و پادشـاهـی ديـده بـاشـی
    پس از شاهی گدايی مصلحت نيست
    شـمـا را بـی شـمـا مـیـخـوانـد آن يـار
    شـمـا را اين شمايی مصـلحت نيست
    چـو خـوان آسـمـان آمـد بـه دنـيا
    ازیـن پـس بـيـنـوايـی مصلحت نيست
    دريـن مـطـبـخ کـه قـربـانســت جانها
    چو دو نان نان رُبايی مطلحت نيست
    بـگـو آن حـرص و آز راهزن را
    که مکـر و بد نـمـايـی مصلحت نيست
    چـو پا داری بـرو دسـتـی بـجـنـبـان
    ترا بی دسـت و پايی مصلحت نيست
    چـو پـای تو نـمـانـد پَر دهـنـدت
    که بی پر در هوايی مصلحت نيست
    چـو پَـر يـابـی بـسـوی دام حـّق پَـر
    که از دامش رهايی مصلحت نيست
    هُـمـای قـاف قـربـی ای برادر
    هُـمـا را جز هُـمـايی مصلحت نيست
    جـهـان جـوی و صـفـا بحـر و تو مـاهـی
    دريـن جـو آشـنـايـی مصلحت نيست
    خـمُـش باش و فـنای بـحـر حـق شـو
    بـانـبـازی خدايی مـصـلـحـت نيسـت


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








صفحه 13 از 16 نخستنخست ... 3910111213141516 آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/