بمان ای شب که تاريکی و بيداری ، دلم خواهد
برو ای مه که اندوه شب تاری ، دلم خواهد
بيا ای غم ، بيا ای مونس شبهای تار من
که امشب از تو همدردی و همکاری ، دلم خواهد
بسوز ای جان که جانی آتش افروز آرزو دارم
بکاه ای تن که رنجوری و بيماری دلم خواهد
برنجان و بنالانم ، بگريان و بسوزانم
که سوز و اشک و آه و ناله و زاری ، دلم خواهد
کنار و بوس و آغوش تو ارزانی به بی دردان
که من دنيای دردم عاشق آزاری ، دلم خواهد
غم عشقی کرامات کردۀ جان و دل ما را
که حق نشناسم ار يک ذره غمخواری ، دلم خواهد
بجز روی تو و موی تو و چشم نکوی تو
ز هر چه در دو عالم هست بيزاری دلم خواهد
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)