باز آی و کنارم بنشين تا به تو گويم
آن را که به صد نامه و دفتر نتوان گفت
حاشا چه نيازی به سخن زانکه نگاهم
گويد آنرا که نشايد به زبان گفت
دور از تو در اين خانه، شادی کُش و خاموش
روزان و شبانم همه آئينه ی غم بود
ای هسته ی اميد نهد نيستی من
بعد از تو وجودم نمی از ابر الم بود
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)