باز آمدی ای جان من ، جانها فدای جان تو
جان من و صد همچو من ، قربان تو ، قربان تو
من کز سر آزادگی ، از چرخ سر پيچيده ام
دارم کنون در بندگی ، سر بر خط فرمان تو
آشفته همچون موی تو ، کار من و سامان من
مست است همچون بخت من ، عهد تو و پيمان تو
مگذار از پا افتم ، ای دوست دستم را بگير
روی من و درگاه تو ، دست من و دامان تو
گفتی که جانان که ام ، جانان من ، جانان من
گفتی که حيران که يی ، حيران تو ، حيران تو
امشب اگر مرغ سحر خواند سرود ، ميخوانمش
چون بارها بر بست لب ، او در شب هجران تو
با بوسه يی از آن دو لب ، اکرام را اتمام کن
هر چند باشد پارسا ، شرمندۀ احسان تو
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)