صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 13 , از مجموع 13

موضوع: ديوان غزليات سيف فرغاني

  1. #11
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    ای چو فرهاد دلم عاشق شیرین لبت
    مستی امشبم از باده‌ی دوشین لبت
    نیست شیرین که ز فرهاد برای بوسی
    ملک خسرو طلبد شکر رنگین لبت
    وه چه شیرین صنمی تو که دهان من هست
    تا به امسال خوش از بوسه‌ی پارین لبت
    محتسب سال دگر بر سر کویت آرد
    همچنین بی خودم از باده‌ی نوشین لبت
    طبع شوریده‌ی من این همه شیرین کاری
    می کند در سخن امروز به تلقین لبت
    سیف فرغانی چون وصف تو می‌کرد گرفت
    طبعم اندر شکر افشاندن آیین لبت


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  2. #12
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    تبارک‌الله از آن روی دلستان که توراست
    ز حسن و لطف کسی را نباشد آن که توراست
    گمان مبر که شود منقطع به دادن جان
    تعلق دل از آن روی دلستان که توراست
    به خنده ای بت بادام چشم شیرین لب
    شکر بریزد از آن پسته‌ی دهان که توراست
    ز جوهری که تو را آفریده‌اند ای دوست
    چگونه جسم بود آن تن چو جان که توراست
    ز راه چشم به دل می‌رسد خدنگ مژه
    مرا مدام ز ابروی چون کمان که توراست
    چو عندلیب مرا صد هزار دستان است
    به وصف آن دورخ همچو گلستان که توراست
    صبا بیامد و آورد بوی تو، گفتم
    هزار جان بدهم من بدین نشان که توراست
    بیا که هیچ کس امروز سیف فرغانی
    ندارد آب سخن اینچنین روان که توراست


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  3. #13
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    دلم بربود دوش آن نرگس مست

    اگر دستم نگیری رفتم از دست


    چه نیکو هر دو با هم اوفتادند
    دلم با چشمت، این دیوانه آن مست
    نمی‌دانم دهانت هست یا نیست
    نمی‌دانم میانت نیست یا هست
    تویی آن بی‌دهانی کو سخن گفت
    تویی آن بی‌میانی کو کمر بست
    بجانم بنده‌ی آزاده‌ای کو
    گرفتار تو شد وز خویشتن رست
    دگر با سیف فرغانی نیاید
    دلی کز وی برید و در تو پیوست
    گدایی کز سر کوی تو برخاست
    به سلطانیش بنشاندند و ننشست


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/