ای جان من اسيرت، ای عمر من فدايت
عمرم به آخر آمد، بی لعل جان فزايت
تو ميروی خرامان من با دو چشم گريان
آشفته و پريشان، چون کاکل از قفايت
نی بخت آن که يک شب، دستم کشد به زلفت
نی پای آنکه روزی بگريزم از جفايت
ای جان من اسيرت، ای عمر من فدايت
عمرم به آخر آمد، بی لعل جان فزايت
تو ميروی خرامان من با دو چشم گريان
آشفته و پريشان، چون کاکل از قفايت
نی بخت آن که يک شب، دستم کشد به زلفت
نی پای آنکه روزی بگريزم از جفايت
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)