22216496742866637980

تا همتم به دست طلب زد در بلا
دربست شد مسخر من کشور بلا

دست قضا به مژده کلاه از سرم ربود
چون می‌نهاد بر سر من افسر بلا

آن دم هنوز قلعه مه‌دم حصار بود
کاورد عشق بر سر من لشکر بلا

بر کوهکن ز رتبه‌ی مقدم نوشته‌اند
نام بلا کشان تو در دفتر بلا

تا بنده بود بی‌تو بدغ جنون اسیر
تابنده بود بر سر او افسر بلا

تا هست کاکل تو بلاجو عجب اگر
کاهد زمانه یک سر مو از سر بلا

مردیست مرد عشق که دایم چو محتشم
در یوزه مراد کند از در بلا

363754403058433532749355625498716478045206712065934731937275