امشب دلم خیلی گرفته
صحبت من عشق و مستی و خراب خانه نیست
درد من صحبت یار و دل دیوانه نیست
درد من حال پریشان و غم هجران اوست
درد من سوختن و آتش گرفتن از فراغ یاد اوست
درد من نه حال امروز حال دیروز و فردای من است
درد من درد تمام عاشقانی است که از بی وفایی سوختند
درد من درد کسانی است که تا ابد چشم به درها دوختند
درد من گفتنی نیست خواندنی نیست تمام زندگی است
درد من صحبت میان ماندن و آوارگی است
این همه گفتم نوشتم ناله کردم تا به صبح
هیچ کسی را ولی از درد من آگاه نیست
هیچ کس را مرهمی نیست تا به روی زخم من نهد
چهره ای از او نمی آید به یادم تا خواب به مژگانم کشد
این همه شعر که گفتم بهر تو و دل دیوانه خود
همه از درد جهل تو بود و دل ویرانه خود
تو نه دانستی ، نه خواندنی ، تنها تا ابد شاد به ره خویش برفتی
من دانستم و خواندنم و هر روز نوشتم که تو از من گذشتی و ندانم به کجا رفتی
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)