نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1

موضوع: فرار مرد سوخته از توطئه 2 جانی خطرناک

  1. #1
    موسس و مدیر
    نمی‌دانم در کدامین کوچه جستجویت کنم ؟ آسوده بخواب مادر بیمارم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    13 78 57
    نوشته ها
    13,577
    تشکر تشکر کرده 
    15,753
    تشکر تشکر شده 
    17,227
    تشکر شده در
    4,905 پست
    حالت من : Khoonsard
    قدرت امتیاز دهی
    24982
    Array

    فرار مرد سوخته از توطئه 2 جانی خطرناک

    عاملان توطئه هولناک با تصور اینکه خریدار تریلر دیگر نفس نمی‌کشد وی را به حال خود رها کرده بودند. روز 17 مردادماه سال‌جاری، رهگذران در محله‌ای واقع در تهرانسر مردی با سر و صورتی سوخته و خون‌آلود را دیدند که پا برهنه می‌دود و فریاد زنان کمک می‌خواهد.

    در حالی‌که هیچ‌کس نمی‌دانست مرد سوخته در چه سرنوشت شومی گرفتار شده است این مرد که توانسته بود جان خود را از توطئه یک قتل نجات دهد با مراجعه به پلیس پرده از اقدام 2 مر

    کاظم 30 ساله در برابر بازپرس شعبه 17 دادسرای ناحیه 10 تهران ایستاد و گفت: «می‌خواستم یک تریلر بخرم و از همه خواستم اگر فروشنده‌ای را می‌شناسند من را در جریان قرار دهند.

    یکی از بچه محل‌هایم به نام «مجید» ادعا کرد صاحب یک تریلر در تهرانسر به‌خاطر نیاز شدید مالی حاضر است تریلرش را زیر قیمت و به ارزش 15 میلیون تومان بفروشد.»

    وی افزود: «خیلی مناسب بود و اصرار کردم با میانجیگری کاری کند تا آن تریلر را بخرم، روز 16 مردادماه بود که مجید در تماسی خواست 15 میلیون تومان اسکناس و تراول‌چک آماده کنم چرا که تریلر در پارکینگی متوقف است که صاحب آن با فروشنده اختلاف مالی دارد و باید پول‌ها را به وی بدهیم تا بتوانیم تریلر را خارج کنیم.»

    ساعت 6 عصر روز بعد من و مجید از آبیک قزوین به تهرانسر رفتیم، فروشنده مرد 30 ساله‌ای به نام «فرشاد» بود. وقتی داخل خانه‌اش شدم دیدم تنها است. روی مبل‌های اتاق پذیرایی نشستم و همزمان با نشان دادن 15 میلیون تومان پول همراهم آنها به سمت من حمله کردند.

    نمی‌دانستم چه بلایی به سرم می‌آمد، فقط کتک می‌خوردم. ضربات باتوم همه وجودم را درد آورده بود که با شوکر برقی نیمی از بدنم بی‌حس شد و روی زمین افتادم.

    مرد سوخته ادامه داد: «فرشاد و مجید من را به سمت آشپزخانه بردند و صورتم را روی آتش اجاق گاز گرفتند، می‌خواستند با سوختن صورتم کسی جسد من را نشناسد با همان نیمه‌جان بودن دست‌هایم را در برابر صورتم گرفتم که آنها هم سوختند. ناگهان درد عجیبی در سرم احساس کردم و دیگر چیزی نفهمیده و بی‌هوش شدم.

    وقتی چشمانم را به زور باز کردم آن 2 را دیدم که در حال شستن آثار خون روی فرش و زمین هستند. آنها فکر می‌کردند من کشته شده‌ام، همه توانم را به پاهایم دادم تا بتوانم فرار کنم، از شانس من در خانه قفل نبود و توانستم با سرعت آنجا را ترک کنم.»

    کاظم گفت: «مجید و فرشاد من را تعقیب می‌کردند و در برابر فریادهای من که از رهگذران کمک می‌خواستم با صدای بلند تهدیدم می‌کردند اگر نزد پلیس بروم همه اعضای خانواده‌ام را به قتل می‌رسانند.»

    بازپرس پرونده که در برابر توطئه آتشین 2 مرد بی‌رحم قرار گرفته بود به تیمی از پایگاه 5 پلیس آگاهی تهران ماموریت داد تا مجید و فرشاد را بازداشت کنند.

    تحقیقات نشان داد 2 فراری پسرعمه و پسر دایی هستند و از روز حادثه هیچ کدام به خانه‌هایشان در تهرانسر و آبیک قزوین نرفته‌اند و ردپایی از خود بر جای نگذاشته‌اند.

    عملیات پلیس تا روز 17 شهریورماه سال‌جاری به طرز غیرمحسوسی ادامه داشت تا اینکه کارآگاهان اطلاع یافتند 2 فراری به خانه پنهانی خود رفته‌اند.

    ساعت 6 بامداد بود که پلیس به این خانه حمله‌ور شد و 2 مرد بی‌رحم را در پشت‌بام و در حالی که قصد فرار داشتند، محاصره کرد.

    این 2 مرد ابتدا خود را بی‌گناه دانستند تا اینکه با به دست آمدن 15 میلیون تومان پول مرد سوخته به همراه باتوم و شوکر برقی چاره‌ای جز رازگشایی ندیدند و پذیرفتند برای سرقت پول‌های خریدار تریلر وسوسه شده و نقشه قتل وی را طراحی کرده بودند و اصلا تصور نمی‌کردند کاظم زنده بماند.
    زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
    سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران




  2. 2 کاربر مقابل از Mohamad عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/