مجنون شبیه طفل تو شیدا نمی شود
زین پس کسی بقدر تو لیلا نمی شوددرد رقیه تو پدر جان یتیمی است
درد سه ساله تو مداوا نمی شودشأن نزول رأس تو ویرانه من است
دیگر مگرد شأن تو پیدا نمی شودبی شانه نیز می شود امروز سر کنم
زلفی که سوخته گره اش وانمی شودبیهوده زیر منت مرهم نمی روم
این پا برای دختر تو پا نمی شودصد زخم بر رخ تو دهان باز کره اند
خواهم ببوسم از لبت اما نمی شود
چوب از یزید خورده ای و قهر با منی
از چه لبت به صحبت من وا نمی شود
کوشش مکن که زنده نگهداری ام پدر
این حرف ها به طفل تو بابا نمی شود
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)