علوم قرآنى و علم مناسبات:
علم مناسبات با برخى ديگر از مباحث علوم قرآنى، همچون توقيفى بودن ترتيب آيات و سور، سياق، اسباب نزول، اعجاز قرآن، قصص قرآن، مثل هاى قرآن، قسم هاى قرآن و مسئله هماهنگى لفظ و محتوا پيوند دارد.[29] اين علم در مواردى راهگشا و مبينِ ابهاماتِ موجود در موضوعات ياد شده است، چنان كه برخى معتقدند كشفِ پيوند و تناسب آيات در برخى موارد مفسر را از پرداختن به اسبابِ نزول بى نياز مى سازد.[30]
پيشينه علم مناسبت:
آغاز علم مناسبات، با نخستين مراحل تحقيق در اسلوب قرآن همراه بوده است. اين علم در پى بيان پيوستگى و ارتباط دو آيه يا عبارت هايى از يك آيه است؛ ارتباط و پيوندى كه در نگاه نخست، مخفى و ديرياب مى نمايد.
سيوطى آغاز توجه به علم مناسبات را به شيخ ابوبكر نيشابورى (م. 324 ق.) نسبت داده است.[31] عبدالقادر جرجانى (م. 471 ق.) بنيانگذار علم بلاغت، مباحث آغازين علم تناسب را در سايه نظم قرآن مطرح مى كند.[32] ابن العربى مالكى (م. 543 ق.) پيوستگى ميان آيات را در دو كتاب خود سراج المريدين و احكام القرآن نشان مى دهد. وى پيوند و تناسب آيات قرآن را امرى بديهى و اين علم را علمى عظيم دانسته است.[33]
فخررازى (م.606 ق.)، بيشترين توجه را در حوزه تناسب آيات داشته و موارد متعددى از ترتيب، پيوستگى و روابط آيات را در تفسير مفاتيح الغيب به تصوير مى كشد.[34] عبدالواحد بن عبدالكريم زملكانى (م. 651 ق.) از قرآن پژوهان قرن هفتم، تفسير خود را با عنوان نهاية التأميل فى اسرار التنزيل با توجه به علم مناسبت نگاشته است.[35] در همان قرن، ابن ابى الاصبع (م. 654 ق.) بدائع القرآن و الكواكب الدرية فى نظم القواعد الدينيه را مى نويسد و پيوستگى
دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 8، صفحه 656
و نظم قرآن را بازگو مى كند.[36] ابن نقيب بلخى (م 698 ق.) نيز در تفسير بزرگ خود التحرير والتحبير به پيوستگى آيات توجه مى كند.[37]پس از وى در قرن هشتم ابن زبير غرناطى (م. 708 ق.) البرهان فى مناسبة ترتيب سور القرآن را تأليف كرد. اين كتاب مبنايى است براى قرآن پژوهانى كه به علم مناسبات پرداخته اند.
گسترش علم مناسبات در اواخر قرن هشتم، زمينه گشايش فصلى مستقل در علوم قرآنى را فراهم ساخت. بدرالدين زركشى (م. 794 ق.)، فصلى ويژه از كتاب البرهان را به اين موضوع اختصاص داد.[38]
برهان الدين ابراهيم بن عمر بقاعى (م. 885 ق.) از مشهورترين دانشمندانى است كه درباره علم مناسبات و استحكام آن سخن گفته است. وى در تفسير خود نظم الدرر فى تناسب الآيات والسور به تبيين رابطه آيات و سوره ها پرداخته و راهى اغراق آميز پيموده و پيوندهاى نامأنوس و تكلف آميزى را باز مى گويد كه موجبِ انتقاد دانشمندان شده است.[39] بقاعى، پيش از تفسير ياد شده كتابى را با عنوان نعم الرحمان فى تناسب آى القرآن نگاشته و سپس آن را تلخيص كرده و آن را دلالة البرهان القويم على تناسب آى القرآن العظيم نام نهاده است.[40]
سيوطى افزون بر كتاب الاتقان از دو تأليف ديگر خود با نام هاى تناسق الدرر فى تناسب السور و مراصد المطالع فى تناسب المقاطع ياد مى كند كه كتاب نخست به تناسب و ارتباط سوره ها اختصاص يافته[41] و كتاب دوم از تناسب آغاز و پايان سوره ها بحث مى كند.[42]
نهرالنجاة فى بيان مناسبات آيات ام الكتاب از ساجقلى زاده مرعشى (م. 1150 ق.) و جواهرالبيان فى تناسب سور القرآن از صديقى غمارى، دو تأليف مستقلى اند كه در قرن دوازهم هجرى به رشته تحرير درآمده اند. در نهرالنجاة پيوند آيات و در جواهرالبيان تناسب و ارتباط سوره ها، پى جويى شده است.[43]
در دوره معاصر نيز تفاسير و كتب متعددى در اين موضوع و در دفاع از تناسب ميان آيات تأليف شده اند. برخى از كسانى كه به طور گسترده بحث و بررسى تناسب را دنبال كردند و تأليفاتى در اين زمينه ارائه داده اند عبارت انداز: محمد محمود حجازى در التفسير الواضح و الوحدة الموضوعية فى القرآن الكريم، عبدالله درّاز در النبأ العظيم[44]، شحاته در اهداف كل سورة و مقاصدها فى القرآن الكريم، صبحى صالح در مباحث فى علوم القرآن[45]، شيخ محمد غزالى در نحوَ تفسير موضوعى لسور القرآن الكريم، مناع القطان در مباحث فى علوم القرآن[46]، كمال الدين طائى در موجز البيان، مصطفى مسلم در مباحث فى التفسير الموضوعى[47]، عبدالعلى بازرگان در نظم قرآن، سعيد حوّى در الاساس فى التفسير، معرفت در التمهيد فى علوم القرآن[48]، عبدالهادى فقهى زاده در پژوهشى در نظم قرآن عباس همامى در چهره زيباى قرآن، سيد محمد على ايازى در چهره پيوسته قرآن و محمد خامه گر در ساختار هندسى سوره هاى قرآن.
گونه هاى ارتباط در آيات قرآن:
گونه هاى ارتباط، ميان آيات مى تواند از سنخِ سبب و تعليل، تأكيد، اعتراض و بدل، بيان نمونه و مصداق، تفسير و بسط آيه پيشين، تخصيصِ عام و تقييدِ مطلق باشد؛ نيز ممكن است اصولا از اين سنخ نبوده، در ظاهر، ناپيوسته به نظر آيد. در اين صورت، بايد جنبه هاى ديگر پيوستگى، مانند عطف، تمثيل، تنظير و تضاد، حسن تخلص، اقتضاب و حسن مطلب را بررسى كنيم.
سيوطى تناسب و پيوند ميان بخش هاى آيات را به دو شاخه، ارتباط آشكار و غير آشكار قسمت مى كند.
1. پيوند آشكار:
ارتباط آشكار بدين معناست كه بخشى از كلام به گونه اى به بخش ديگر متعلق باشد كه پيش از انضمام بخش دوم، سخن ناتمام باشد. در چنين فرضى پيوند اجزاى سخن آشكار است؛ مانند ارتباط ميان مُسْنَد و مسندٌاليه. در مواردى كه جمله دوم علت و سبب، تأكيد، تفسير يا بدلِ جمله پيشين است و نيز آنجا كه جمله دوم معترضه است، پيوند ميان اجزاى سخن آشكار و زودياب بوده، مفسر با داشتنِ شروطِ لازمِ تفسير، به سهولت پيوند و ارتباط را درمى يابد.[49] اين نوع ارتباط و تناسب از موضوع بحث علم تناسب ميان آيات خارج است.
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)