ب. روايات معصومان:
بعد از قرآن، روايات معصومان(عليهم السلام) مهم ترين منبع تفسير قرآن اند. مقصود از «روايت» در اين مبحث گزارش سخن، رفتار يا تقرير رسول خدا(صلى الله عليه وآله) و ديگر معصومان(عليهم السلام) است.
ادله منبع بودن روايات معصومان(عليهم السلام) در تفسير عبارت اند از:
يك. ادله قرآنى:
خداى متعالى در آياتى از قرآن كريم مانند 44 نحل/ 16 رسول خدا(صلى الله عليه وآله) را مبيّن و معلم قرآن (الذكر) معرفى مى كند: «واَنزَلنا اِلَيكَ الذِّكرَ لِتُبَيِّنَ لِلنّاسِ ما نُزِّلَ اِلَيهِم ولَعَلَّهُم يَتَفَكَّرون». با توجه به سياق آيه و نيز روايات متعدد، مقصود از «الذِّكرَ»قرآن است[24]، بنابراين مرجعيت رسمى در تفسير از آن رسول خداست و ديگران بايد بيان ايشان را معيار فهم مقصود خداوند از آيات قرار دهند. در برخى آيات مانند آيه 2 جمعه/ 62 نيز رسول خدا معلم قرآن معرفى شده است: «وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتَبَ وَالحِْكْمَة».(نيز نك: آيات 129 و 151 بقره/2 و 164 آل عمران/3)
دو. ادله روايى:
در برخى از روايات صحيح، رسول اكرم(صلى الله عليه وآله) و امامان معصوم(عليهم السلام) داناترين افراد به ظاهر و باطن قرآن به شمار آمده اند[25]؛ همچنين بر اساس روايت متواتر ثقلين: «أَيُّهَا النّاس! إِنّى تارِكٌ فيكُمُ الثَّقَلَينِ، ما إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِما لَنْ تَضِلّوا: كِتابَ اللّهِ، وعِتْرَتى أَهْلَ بَيْتي، فَإِنَّهُما لَنْ يَفْتَرِقا حَتّى يَرِدا عَلَىَّ الحَوضَ»[26] اهل بيت رسول اكرم(صلى الله عليه وآله) همواره با قرآن همراه و همگام اند و لازم اين معيّت و همراهى، علم جامع و اشراف كامل آنان به قرآن كريم است.
به اين ترتيب آنان به معانى و مقاصد عالى قرآن آگاه اند و هرگز خطا نمى كنند، زيرا لازم مصونيت مطلق و هميشگى انسان ها در صورت تمسك به قرآن و عترت(عليهم السلام) اين است كه عترت(عليهم السلام) هرگز خطا نكرده، همواره در قول و عمل راه صواب مى پويند. نتيجه آنكه اگر سخنى در تفسير قرآن بگويند يا كارى به عنوان عمل به قرآن انجام دهند براى مردم حجت خواهد بود، چنان كه سخن و عمل رسول الله(صلى الله عليه وآله) حجت بوده است. شايان ذكر است كه روايات تفسيرى معصومان(عليهم السلام) پس از عرضه بر قرآن و احراز عدم مخالفت آن ها با قرآن، به عنوان منبع و مستند تفسير پذيرفته مى شوند.
ج. منابع لغوى:
از ديگر منابع يا ابزارهاى تفسير، متون بيانگر معانى واژگان قرآن در عصر نزول اند. مهم ترين منابع اين بخش افزون بر روايات معصومان(عليهم السلام)، سخنان صحابه و فرهنگ هاى واژه شناسى و متون دربردارنده سخنان معاصران دوران نزول اند.
قرآن به زبان مردم عربى زبان معاصر نزول فرود آمده و افزون بر تعليم معارف الهى، عناصر نادرست فرهنگشان را مردود شمرده است، از همين رو يكى از راه هاى فهم معانى واژگان قرآن بررسى كاربرد اين واژه ها در سخنان عربى زبانان عصر نزول است.[27] اين سخنان در دو قالب نثر ونظم يافت مى شوند. در زمينه نثر جز گزارش رخدادهاى تاريخى يا ضرب المثل ها و گفتوگوهايى كه صحابيان شاهد آن بوده اند چيز ديگرى وجود ندارد؛ ولى در برابر، شعرهاى فراوانى از شاعران آن دوران نقل شده كه شواهد روشنى براى معانى واژگان ياد شده در زبان عربى آن روزگاراند. ابن عباس در اين باره مى گويد كه هرگاه درباره واژگان دشوار قرآن از من بپرسيد، در شعر عرب وارسى كنيد، زيرا شعر، ديوان عرب است.[28] گفتنى است كه كاربرد واژگان در نثر يا نظم آن دوران گرچه مفسر را در راه رسيدن به معناى مقصود كمك مى كند و از منابع تفسير به شمار مى آيد؛ ليكن به تنهايى بيانگر مقصود قرآن از آن واژه نيست، بلكه به قراين كلام نيز بايد توجه كرد.
گفته هاى صحابه درباره معانى واژگان قرآن نيز با توجه به آگاهى آنان به زبان قرآن از منابع لغوى و راهنماى مفسر در دستيابى به معناى رايج اين واژه ها در زمان نزول قرآن اند.[29] روشن است كه گفتار صحابى از جهت صحابى بودن در تفسير حجيت ندارد، مگر آنكه كشف شود آنان سخن رسول خدا را نقل مى كنند يا از اين جهت كه متخصص در زبان اند و سخن آنان راهگشاى در تفسير است مورد استناد قرار گيرد.[30]
از ديگر راه هاى دستيابى به معانى واژگان قرآنى مراجعه به فرهنگ هاى واژه شناسى است. فرهنگ هاى واژه شناسى عربى، پس از دوران نزول قرآن تدوين شده و به طور طبيعى از فرهنگ قرآن متأثرند، تا آنجا كه برخى از لغت شناسان همچون خليل براى تبيين معناى كلمات به آيه هاى قرآن نيز اشاره يا استناد و استشهاد كرده يا كاربرد قرآنى برخى واژه ها را يادآور شده اند.[31] افزون بر اينكه برخى از اين فرهنگ ها ويژه قرآن، و به تفسير غريب القرآن، مجاز القرآن و معانى القرآن نامبردارند. گفتنى است كه به سبب اجتهادى و استنباطى بودن كار فرهنگ نويسان به ويژه نگارندگان غريب القرآن ها نمى توان سخنانشان را بدون بررسى كافى پذيرفت و بدان ها اعتماد كرد، بنابراين نه كتاب هاى واژه شناسى و نه غريب القرآن ها هيچ يك سخن نهايى را نگفته اند و همه جا گزارشگر نيستند و در بيان معانى كلمات، گاه معانى حقيقى و مجازى را به هم آميخته اند.[32]
د. منابع تاريخى:
راز كارآمدى منابع تاريخى در فهم قرآن اين است كه بسيارى از آيات، رخدادهاى گذشته و به ويژه تحولات عصر نزول را بيان مى كنند يا به گونه اى با آن ارتباط دارند.[33]
با نگاهى گذرا به مطالب تاريخى قرآن درمى يابيم كه بسيارى از آيات به بيان دعوت، مبارزه، زمامدارى، قضاوت، عبادت، صنعت و معجزات انبياى پيشين و عكس العمل مردم در برابر آنان و فرجام كارشان پرداخته اند. قرآن افزون بر پيامبرانى كه نامشان را مطرح كرده، از برجستگان ديگرى نيز ياد مى كند؛ چه خوبان با ايمان و چه بدان سركش؛خوبانى چون لقمان، ذوالقرنين، اصحاب كهف، مؤمن آل فرعون، ملكه سبا و آسيه همسر فرعون و بدانى همانند فرعون، همسر نوح(عليه السلام)، اصحاب فيل و قارون. برخى از داستان هاى اين شخصيت ها نياز به شرح و توضيح دارند و گاه با بهره گيرى از منابع تاريخى، مقصود قرآن روشنى بيشترى يابد.
اگرچه نقل هاى تاريخى در فهم آيات تاريخى قرآن تكيه گاه اصلى نيستند، ولى اين نقل ها افق جديدى در برابر مفسر مى گشايند و از اين رهگذر فهم بهترى از اين آيات به دست مى آيد.
گفتنى است كه براى بهره گيرى از منابع تاريخى، معيارهايى است، زيرا همه منابع تاريخى معتبر نيستند و در متون معتبر تاريخى نيز مطالب نادرستى وجود دارد.
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)