07664295966018903382



2. عقل:

عقل، نقش ها و تعريف هاى مختلفى در تفسير دارد. گاه نقش ابزارى داشته و معناى آيه اى را از جمع بندى آيات و روايات در مى يابد. در اين صورت عقل نقش مصباح و روشنگرى دارد. گاه نيز داراى نقش منبعى است، يعنى همان ادراكات بديهى يا نزديك به بديهى كه خداوند در همه انسان ها قرار داده و علوم متعارفه منبع تفسير و كشف مرادات الهى است.[37] منبع بودن عقل در تفسير قرآن در موارد زير قابل توجه است:

الف . نقش سلبى:
ظاهر برخى از آيات قرآن بر خلاف بديهيات عقلى است و صرف نظر از منابع ديگر كه مفسر را در فهم صحيح آن ها كمك مى كند، عقل به تنهايى مى تواند معناى ظاهر را نفى كند، چنان كه ظاهر آيه «اِلى رَبِّها ناظِرَة»(قيامت/75،23) نگاه با چشم مادى را مى رساند؛ ليكن با توجه به برهان هاى قطعى و روشن عقل كه چنين نگاهى را غير ممكن مى داند، مراد از نگريستن، نگاه حسى با چشم مادى نيست.[38]

ب. نقش ايجابى:
گاهى صرف نظر از ادله و منابع ديگر، عقل به تنهايى ظاهر آيه را تأييد كرده، توجيه و مخالفت با آن را ناروا مى شمارد، چنان كه ظاهر آيه «سُبحـنَ الَّذى اَسرى بِعَبدِهِ لَيلاً مِنَ المَسجِدِ الحَرامِ اِلَى المَسجِدِ الاَقصَا ...»(اسراء/17،1) دلالت دارد كه رسول اكرم(صلى الله عليه وآله) فاصله طولانى مسجد الحرام در مكه را تا مسجد الاقصى در بيت المقدس در شبى پيموده است. برخى بدون توجه به قدرت بيكران خداوند داستان معراج را كه بخشى از آن در اين آيه آمده است، به خواب ديدن توجيه كرده اند و به اين ترتيب اعجاز خداوند در اين رخداد را ناديده گرفته اند[39]، در حالى كه عقل، چنين رخدادى را ممكن و رؤيا دانستن آن را ناروا مى داند، زيرا خواب ديدن سفر به مسجد اقصى يا مكانى دورتر از آن براى رسول خدا حادثه شگفت آورى نيست كه در قرآن از آن با چنين عظمتى ياد شود، افزون بر اينكه چنين خواب هايى براى ديگران نيز فراوان رخ مى دهد و امتيازى براى آنان نيست.[40]

ج. نقش توضيحى:
با توجه به محدود بودن دريافت هاى قطعى عقل، عمده ترين نقش عقل در تفسير را بايد در تحليل و بررسى معلومات به دست آمده از منابع ديگر دانست. به تعبير برخى، عقل در اين نقش، متمم منابع ديگر و مصباح است[41]؛ يعنى با استفاده از مقدماتى كه از منابع ديگر مى گيرد، به كشف مجهولات در تفسير قرآن دست مى يابد و در اين سير فقط مقدمات بديهى يا مستند به تجربه قطعى را معيار قرار مى دهد.

د. كشف لوازم عقلى:
بر اساس مبانى پذيرفته شده در حد دلالت آيات، افزون بر مفاد ظاهرى و مدلول مطابقى، لوازم عقلى آيات نيز مقصود خداى متعالى اند و مى توان به او نسبت داد. در استخراج و تبيين اين لوازم، عقل نقش اساسى دارد. نمونه اين استفاده در آيه 42 زمر/39: «اَللّهُ يَتَوَفَّى الاَنفُسَ حينَ مَوتِها»و آيه 11 سجده/32 قابل مشاهده است كه عقل لوازم زير را از آن استفاده مى كند: يك. همه حقيقت آدمى روح و جان اوست.[42] دو. اين حقيقت جسمانية الحدوث اما مجرد است، زيرا درست به هنگامى كه جسم با مرگ متلاشى مى شود، روح را فرشتگان دريافت مى كنند. سه. اين حقيقت، پس از مرگ باقى است و زوالى براى آن نخواهد بود.[43]

3. علوم تجربى:
قرآن در بخشى از آيات خود از آفرينش آفريدگان طبيعى چون ماه و خورشيد و ستارگان، ابر و باد و باران، زمين و دريا و گياه و حيوان سخن گفته است. انسان نيز به عنوان موجودى كه از كرامت و خلافت الهى برخوردار است، به لحاظ ابعاد جسمى مورد توجه قرار گرفته و معارف فراوانى درباره او در قرآن آمده است. دانش هاى معتبر تجربى اعم از علوم طبيعى و علوم اجتماعى از منابع تفسير به شمار مى آيند. گفتنى است كه اعتبار و قطعيت علوم اجتماعى از ديگر علوم تجربى كمتر است و در بهره گيرى از آن ها بايد رفتارى احتياط آميز داشت. با اين همه بايد توجه داشت كه دايره مطالب قطعى در علوم تجربى گسترده نيست و ابطال برخى از نظريات علمى، محتمل است، بنابراين بهره گيرى از اين منبع به معناى قبول مطلق آن نيست و بيشتر به عنوان مؤيد مى توان از آن استفاده كرد.[44]




07664295966018903382