تفاوت تفسير با تأويل:
دو مصطلح تفسير و تأويل در عرف مفسران پيوندى معنايى دارند، از اين رو در مبحث تعريف تفسير، بحث درباره تأويل نيز ضرورت دارد. درباره معناى لغوى و اصطلاحى «تأويل» همانند «تفسير» اختلاف نظر است و معانى و تعاريف مختلفى براى تأويل بيان شده اند. (=> تأويل قرآن) با وجود تفاوت ميان معناى لغوى تفسير (كشف و بيان) و تأويل (از مآل: عاقبت و مرجع)، درباره معناى اصطلاحى آن ها ديدگاه هاى مختلفى مطرح اند؛ كهن ترين ديدگاه در اين باره از ابوعبيد است كه دو مصطلح تفسير و تأويل را به يك معنا و مترادف شمرده است[29]، بر همين اساس طبرى درجامع البيان تأويل را در معناى تفسير به كار برده است. در مقابل، گروهى از جمله ابن حبيب نيشابورى (م. 406 ق.) ترادف تفسير و تأويل را انكار كرده است.[30] درباره تفاوت آن ها ديدگاه هاى ذيل قابل توجه اند:
1. به نظر راغب اصفهانى (م. حدود 425 ق.) تفسير اعم از تأويل است و تفسير بيشتر درباره الفاظ و مفردات آيه به كار مى رود، در حالى كه بيشترين كاربرد تأويل درباره جمله و معانى و مقاصد آيه است. افزون بر اين تأويل معمولا درباره كتب الهى و آسمانى به كار مى رود؛ ولى تفسير درباره ساير كتاب ها نيز كاربرد دارد.[31]
2. ماتريدى (م. 333 ق.) گويد: تفسير عبارت است از قطع و يقين به مراد لفظ و شهادت به اينكه آن مراد خداى متعالى هم هست؛ اما تأويل، ترجيح يكى از معانى محتمل آيه است، بدون قطع و يقين به آن و بدون شهادت.[32] ماتريدى با اينكه ميان معناى تأويل و تفسير فرق نهاده، در تفسير خود موسوم به تأويلات اهل السنه همانند طبرى براى شرح و توضيح آيات واژه تأويل را به كار برده است.[33]
3. بعضى گفته اند: تفسير شرح و بيان لفظى است كه تنها حامل يك وجه معنايى باشد؛ اما تأويل آن است كه لفظى را كه وجوه متعدد معنايى دارد بر اساس ادله روشن بر يكى از معانى اش حمل كنند.[34]
4. ابوطالب تغلبى تفسير را بيان معناى وضعى (مفاد استعمالى) لفظ، اعم از معناى حقيقى و مجازى آن و تأويل را تفسير باطن كلام و بيان مراد حقيقى خدا مى داند.[35]
5. ديگرى گفته است: تفسير ناظر به نقل روايات تفسيرى و تأويل ناظر به درايت و اجتهاد در فهم مرادات آيه است.[36]
6. بعضى ديگر تأويل را خارج از حيطه مفاهيم الفاظ و مصاديق خارجى آن دانسته و آن را به حقيقت متعالى قرآن در لوح محفوظ تفسير كرده اند كه همه آيات كريمه به آن مستندند.[37]
7. بعضى نيز تأويل را به معناى بازگرداندن آيه از معناى ظاهر و حمل آن بر معناى احتمالى آن اما موافق با كتاب و سنت دانسته اند.[38]در نتيجه از نظر اين گروه تفسير عبارت است از تلاش براىكشف معناى لفظ و حمل الفاظ بر معانى ظاهرى آن ها.[39]
بعضى احتمال داده اند كه واژه تأويل از اواخر قرن سوم به صورت مصطلحى براى شرح و توضيح آيات قرآن به كار مى رفته و حدود يك قرن بعد واژه تفسير جانشين آن شده است.[40]
البته تعيين محدوده زمانى در اين احتمال دقيق به نظر نمى رسد، زيرا پيش از آن نيز ابوعبيده معمر بن مثنى (م. 210 ق.) در مجاز القرآن احياناً واژه تأويل را مرادف با تفسير به كار برده است[41]، چنان كه در قرن پنجم نيز احتمالا مقصود سيد مرتضى از تأويل در امالیاش همان معناى تفسير بوده است، به هر روى در دوره هاى متأخر و معاصر معمولا تأويل به معناى بازگرداندن لفظ از معناى ظاهرش و حمل آن بر معناى غير ظاهرى آن با تكيه بر ادله عقلى يا نقلى منفصل است. شايان ذكر است كه در روايتى از امام باقر(عليه السلام)تأويل با باطن مترادف شمرده شده و هر دو در مقابل معناى تنزيلى و ظاهرى آيه قرار گرفته اند.[42]
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)