صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 26

موضوع: ✿^^✿نقش قرآن در شکل گیری نهضت های سیاسی ✿^^✿

  1. #1
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    ✿^^✿نقش قرآن در شکل گیری نهضت های سیاسی ✿^^✿

    022863191247767261913218581025365875223302286319124776726191


    97498427009302786135



    نقش قرآن در شکل گیری نهضت های سیاسی (1)
    مقدمه
    قرآن کریم پس از نزول درصدر اسلام، در چند مقطع تاریخی، همچون رودبار پرخروشی که در مسیر خود، گاه حرکتی موج خیزتر و پرشتابتر پیدا می‏کند، رواجی چشمگیر و شگفت داشته است.سده جدید حیات مسلمانان، که دوره‏ای پرشتاب در رشد و تکامل اندیشه اجتماعی ایشان بشمار می‏رود و روزبروز سرعت آن نیز افزوده می‏شود، با رواج چندباره قرآن کریم درآمیخته است و می توان گفت رشد تفکر اسلامی در مقولات اجتماعی و سیاسی به میزان گسترش تعالیم قرآن بستگی دارد.هر چند قرآن کریم در روزگاران پیشین نیز بارها مورد اقبال فراوان قرار گرفته است، اما ویژگی زمان ما در جنبه عمومیت این شوق و استقبال است که از دانشمندان علوم دینی در حوره‏ها تا استادان دانشگاه و طلاب و دانشجویان جوان و خلاصه همه سطوح و حتی غیر اهل علم، ولی مسلمان و معتقد به قرآن را تحت الشعاع خود قرار داده است.امروز اشتیاق به شناخت قرآن نه تنها کشورهای اسلامی را فرا گرفته است بلکه در بیشتر کشورهای جهان نیز دانشمندان فراوانی به انگیزه‏های گوناگون، پیرامون شناختهای قرآنی تلاش می‏کنند.توطئه‏های گوناگون، گسترده و عمیقی نیز که علیه قرآن توسط سردمداران شرک و کفر طراحی و اجرا می‏شود، نشانی از واکنش ضربات مهلک قرآن بر کانونهای ظلمت و تباهی است که سرانجام، به بیداری و نجات بشریت خواهد انجامید.موج عظیم قرآن‏شناسی، که به لطف خدا درهمه‏جا ایجاد شده اگر به درستی هدایت و رهبری شود، این امید را زنده می‏کند که قرآن کریم از محبس«محجوریت»رهایی یابد تا بتواند با فروغ گرمی‏بخش و روشن کننده خود، جهان ظلمت زده و سرد امروز را نجات دهد و سعادت بخشد.امروزه، مسلمانان جهان منتظرند تا به برکت حرکت فراگیر اسلامی در دنیا، که در ایران اسلامی به رهبری امام خمینی رضوان الله تعالی علیه به تأسیس جمهوری اسلامی انجامیده است، تعالیم قرآن بتواند راهگشای حل مشکلات به سوی دنیایی روشن، مترقی، عزتمند و الهی گردد.این نوشته که بهتر است آن را پیش درآمدی بر شناخت نقش قرآن در شکل‏گیری جنبشهای سیاسی دانست، تلاش محدودی برای پاسخ به این پرسشهاست که:
    1-آیا قرآن کریم داعیه و توان ایجاد حرکتهای سیاسی را دارد؟
    2-چگونه قرآن کریم در ایجاد شکل‏گیری نهضتها مؤثر واقع می‏شود؟
    3-آیا در طول تاریخ می‏توان نهضتهایی را با انگیزه‏ها و تربیت قرآنی یافت؟



    73555648465858204359


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  2. #2
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    1 1097038v0ncyc95bk

    هدف این نوشتار و بررسی:

    1-اثبات و تأکید بر این حقیقت است که قرآن کریم توان ایجاد حرکت و رهبری نهضتهای سیاسی را به منظور رسیدن به اهداف الهی و انسانی به نحو کامل دارد.
    2-بهره‏گیری از تجربیاتی که از رهگذر دستیابی به قرآن در جریان نهضتها به دست آمده است.
    در خلال این نوشتار درمی‏یابیم که بر خلاف توهم کسانی که رسالت قرآن را تنها«آدم سازی»در بعد فردی می‏دانند، قرآن کریم، به مسائل اجتماعی و سیاسی سخت توجه دارد و مردم را در جهت تحولات سیاسی مطلوب و اصلاحات لازم برمی‏انگیزاند و این یعنی جامعه سازی، و قرآن کریم در این راه تمامی تدابیر لازم و مقدور را ارائه داده است؛جامعه مطلوب را نشان می‏دهد و جوامع فاسد را نیز معرفی می‏کند و تفاوت این دو جامعه و عوامل و زمینه‏های تغییر وضعیت در هریک از آنها را باز می‏گوید.در این پژوهش، همچنین با عناصر انقلاب آفرین و مبانی اندیشه اجتماعی که در قرآن آمده است و مسلمانان را به فکر و حرکت و تلاش و جهاد وا می‏دارد، آشنا می‏شویم.و سرانجام خواهیم دید که چگونه قرآن کریم فضای اندیشه‏ها را سالم ساخت و هوای تازه خردمندی و آزادگی و درست اندیشی را در سینه‏ها دمید، چشمان خواب گرفته در جهالتها را با نسیم روحپرور بیداری از هم گشود و مشتهای گره شده از تبعیضها را باز کرد و این دستهای باز و نیرومند را با برادری به هم پیوند داد تا بنیان تمدنی را استوار سازد که بر بیشتر نقاط جهان قرنها حکومت کرد.

    1 1097038v0ncyc95bk



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  3. #3
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    1 1097038v0ncyc95bk

    فصل اول- نهضتهای سیاسی از دیدگاه قرآن


    قرآن کریم و تنگنای ذهنیتها
    جریان جمودگرایانه‏ای از دیرباز در میان برخی از اهل علم و فضل وجود داشته است که مطابق تصورات و برداشتهای خود، اساسا محدوده رسالت قرآن را جامعه سازی و تلاش برای بهسازی ارکان اجتماع نمی‏دانند.این پندار در قالب تحلیلها و توجیهات گوناگنی هنوز در گوشه و کنار به گوش می‏رسد.
    در مقدمه بحث از نقش قرآن در تحولات و خیزشهای اجتماعی ضرورت دارد که‏ همین اندیشه مورد بررسی قرار گیرد و روشن شود که آیا قرآن کریم در زمینه امور اجتماعی نیز رسالتی به عهده‏دارد؟
    نخست، توجیهات و دلائل مخالفان را از نظر می‏گذرانیم و سپس به بررسی مختصر آنها می‏پردازیم.اینان می‏گویند:رسالت غایی و نهایی قرآن متوجه جامعه نمی‏شود و امور اجتماعی و سیاسی را در برنمی‏گیرد.آنکه مخاطب قرآن است فرد انسان است. هدف نهایی نیز هدایت او به شناخت و«ایمان»به مبدأ و معاد و سپس تهذیب نفس و تطهیر شخصیت وی یعنی«اخلاق»و آنگاه برقراری رابطه معرفتی میان او و خداوند یعنی«عرفان»است.بنابراین رسالت قرآن در«ایمان»«اخلاق»«عرفان»خل اصه می‏شود. البته قرآن کریم انسان را از حضور در صحنه‏های اجتماع باز نمی‏دارد، اما تشخیص این ضرورت و میزان حضور و کیفیت عمل، به شعور و درک و برداشت شخصی و احیانا راهنماییهایی وابسته است که در این مسیر از ائمه معصومین(ع)به او می‏رسد.و می‏افزایند: البته قبول داریم که به هر حال، عملکرد اجتماعی کسی که هدایت قرآن را پذیرفته است با دیگران، سخت متفاوت است و بازمی‏پذیریم که در قرآن کریم گاه اشاراتی به برخی از ابعاد زندگی اجتماعی و سیاسی انسانها شده است، اما اینها ثابت نمی‏کند که هدف رسالت قرآن ساختن جامعه و رفع مشکلات اجتماعی است.آنچه که به رهبری جوامع و مدیریت امتها و امور اقتصادی و مبارزات سیاسی و...مربوط می‏شود، در گرو رشد اندیشه اجتماعی بشر و رهیافتهای بشری است.بنابراین نمی‏توان پذیرفت که برای حل هریک از مشکلات اجتماعی به قرآن متوسل شویم ودستاویزی برای یک راه حل پیدا کنیم.در اینجا، پاسخ در تحلیل این تفکر، مطالبی را به طور فشرده یادآور می‏شویم که نشان می‏دهد قرآن کریم، علاوه بر آنکه کتاب هدایت انسان از ظلمت شرک و جهل به سوی خداست و انسان را در ابعاد مختلف فردی تربیت می‏کند، همچنین رهنمودها و تکالیف لازم را در بعد اجتماعی حیات مسلمانان نیز بیان می‏فرماید.پیامبر(ص)و ائمه معصومین(ع)همچنان که معلم و بیانگر کتاب خدا در ابعاد عقاید و رشد معنوی و فردی انسانها هستند،
    در ابعاد اجتماعی نیز رسالت تعلیم و تبیین این کتاب عزیز را بر عهده‏دارند، و اما پاسخها:
    1 1097038v0ncyc95bk


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  4. #4
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    1 1097038v0ncyc95bk

    1-این نظریه در واقع قضیه‏ای است مرکب از دو مقدمه و یک نتیجه:
    مقدمه اول:«قرآن رسالتی اجتماعی ندارد.»
    مقدمه دوم:«هر کتابی که رسالتی اجتماعی ندارد نمی تواند مرجع رفع نیازهای جامعه باشد».
    نخست، توجیهات و دلائل مخالفان را از نظر می‏گذرانیم و سپس به بررسی مختصر آنها می‏پردازیم.اینان می‏گویند:رسالت غایی و نهایی قرآن متوجه جامعه نمی‏شود و امور اجتماعی و سیاسی را در برنمی‏گیرد.آنکه مخاطب قرآن است فرد انسان است. هدف نهایی نیز هدایت او به شناخت و«ایمان»به مبدأ و معاد و سپس تهذیب نفس و تطهیر شخصیت وی یعنی«اخلاق»و آنگاه برفراری رابطه معرفتی میان او و خداوند یعنی«عرفان»است.بنابراین رسالت قرآن در«ایمان»«اخلاق»«عرفان»خل اصه می‏شود. البته قرآن کریم انسان را از حضور در صحنه‏های اجتماع باز نمی‏دارد، اما تشخیص این ضرورت و میزان حضور و کیفیت عمل، به شعور و درک و برداشت شخصی و احیانا راهنماییهایی وابسته است که در این مسیر از ائمه معصومین(ع)به او می‏رسد.و می‏افزایند: البته قبول داریم که به هر حال، عملکرد اجتماعی کسی که هدایت قرآن را پذیرفته است با دیگران، سخت متفاوت است و بازمی‏پذیریم که در قرآن کریم گاه اشاراتی به برخی از ابعاد زندگی اجتماعی و سیاسی انسانها شده است، اما اینها ثابت نمی‏کند که هدف رسالت قرآن ساختن جامعه و رفع مشکلات اجتماعی است.آنچه که به رهبری جوامع و مدیریت امتها و امور اقتصادی و مبارزات سیاسی و...مربوط می‏شود، در گرو رشد اندیشه اجتماعی بشر و رهیافتهای بشری است.بنابراین نمی‏توان پذیرفت که برای حل هریک از مشکلات اجتماعی به قرآن متوسل شویم ودستاویزی برای یک راه حل پیدا کنیم.در اینجا، پاسخ در تحلیل این تفکر، مطالبی را به طور فشرده یادآور می‏شویم که نشان می‏دهد قرآن کریم، علاوه بر آنکه کتاب هدایت انسان از ظلمت شرک و جهل به سوی خداست و انسان را در ابعاد مختلف فردی تربیت می‏کند، همچنین رهنمودها و تکالیف لازم را در بعد اجتماعی حیات مسلمانان نیز بیان می‏فرماید.پیامبر(ص)و ائمه معصومین(ع)همچنان که معلم و بیانگر کتاب خدا در ابعاد عقاید و رشد معنوی و فردی انسانها هستند، در ابعاد اجتماعی نیز رسالت تعلیم و تبیین این کتاب عزیز را بر عهده‏دارند، و اما پاسخها:
    1-این نظریه در واقع قضیه‏ای است مرکب از دو مقدمه و یک نتیجه:
    مقدمه اول:«قرآن رسالتی اجتماعی ندارد.»
    مقدمه دوم:«هر کتابی که رسالتی اجتماعی ندارد نمی تواند مرجع رفع نیازهای جامعه باشد».
    نتیجه:«پس قرآن نمی‏تواند مرجع رفع نیازهای جامعه باشد».
    مقدمه اول این قضیه ادعایی بی‏دلیل، و بلکه به دلائلی که خواهیم دید، سخنی نادرست و باطل و از این‏رو نتیجه نیز باطل و فاسد است.اصولا هنگامیکه در معرفی یک شخص یا یک فکر یا مکتب مطالبی گفته می‏شود که با واقعیت تطبیق ندارد.سرچشمه این تعریف یا تفسیر نادرست در بسیاری از موارد یکی از دو چیز است:اول اینکه گاه گوینده مسائل را تنها از یک زاویه محدود و روزنه کوچک نگاه می‏کند و مثلا در شناخت یک شخص، او را از ابعاد گوناگن مورد بررسی قرار نداده است.نتیجه این نگرش محدود آن می‏شود که به اندک اطلاعی قانع می‏شود و سپس برای تکمیل سایر قسمتهایی که یک طرح تعریفی نیاز دارد به پیش داوریهای ذهن می‏رسد.
    علت دوم این است که هر چند بررسی کننده، در حد توان خود همه مسائل را بررسی کرده است اما تمامی آنها را با دیدگاهی خاص می‏نگرد که این خود سبب می‏شود همه مسائل رنگ دیگری پیدا کنند.یک بینش قشری یا تفکر شک آلود یا نگرشی مبتنی بر اقتصاد یا عرفان یا سیاست...هرچه را بررسی کند، به آن رنگ مخصوص خود را می‏دهد.
    این است که مخصوصا برای شناخت یک مکتب و آن هم مکتب جامعی مانند اسلام و کتابی‏مانند قرآن، لازم است بدون هیچ ذهنیت خاص به تحقیق بپردازیم و در آغاز به عنوان یک اصل مسلم ادعا نکنیم که قرآن فردگراست یا جامعه‏گرا...بلکه این نظریات را موکول به بعد از کاوشی جامع و بی‏طرفانه کنیم.بنابراین طرح معرفی قرآن به این‏گونه که«قرآن منحصرا به ساختن فرد انسان می‏پردازد و هر چند گاه متعرض نکته‏های اجتماعی هم شده ولی بدان توجه مستقیم نداشته بلکه مقولات اجتماعی را به رهیافتهای حیات بشری و رهبران الهی وانهاده است»ادعایی بی‏دلیل و بی پایه است.
    2-اشکال اساسی دیگر این است که عقل چگونه می‏تواند بپذیرد که کتابی که ادعای هدایت بشر را در هر زمان و مکانی دارد و مدعی است که از گفتن هیچ مطلبی فروگذار نکرده است، 1 هدایت بشر را در بعد فردی او منحصر کند.آیا به این وسیله می‏خواهد بگوید که رابطه‏ای میان هدایت فردی و اجتماعی وجود ندارد؟آیا فرد از اجتماع سالم یا فاسد تأثیر نمی‏پذیرد؟آیا فرد می‏تواند در اجتماع فاسد، همرنگ جماعت باشد و در زندگی فردی صالح بماند؟آیافرد صالح می‏تواند در اجتماع از فساد جامعه متأثر نگردد؟تکلیف فرد از نظر اجتماعی چیست؟آیا خودداری او از فساد به یک سلسله (1)-ما فرطنا فی الکتاب من شی‏ء قرآن کریمانعام آیه 38
    ما در این کتاب از بیان هیچ(در راه هدایت)کوتاهی نکردیم.
    مسائل اجتماعی منجر نمی‏شود که انسان در برابر آنها سخت به هدایت نیازمند است؟ آیا انسان نسبت به حیات اجتماعی خود در قیامت هیچ باز خواستی ندارد؟و آیا و آیا... یا اینکه قرآن طالب این است که انسان جامعه را رها کند و در کوهها و بیابانها به زندگی فردی بپردازد.اگر بپذیریم که قرآن هدایت اجتماعی را مورد نظر دارد، اما فقط برخی از مسائل را گوشزد کرده است، می‏پرسیم که به هر حال آیا آنچه در قرآن است از عهده هدایت بشر به صورت کامل برمی‏آید یا خیر؟اگر جواب منفی است پس قرآن در هدایتی که مسئولیت آن را به عهده گرفته ناقص است و اگر جواب مثبت است، معلوم می‏شود رهنمودهایی که از طریق رهبران جامعه و یا رهیافتهای تمدن بشری حاصل می‏شود در جهت فهم بهتر اصول هدایت قرآن و فروغ آن و نیز شناخت روشن‏تر شرایط اجتماعی برای عمل و چاره‏یابی بهتر از قرآن است.کوتاه سخن اینکه همه واقعیتهای اجتماعی ثابت می‏کند که هر انسان خوب و صالحی، چنانچه برنامه عمل نداشته باشد، نمی‏تواند از حیات اجتماعی هدایت یافته‏ای بهره‏مند شود.پیامبر اکرم(ص) نیز با آنکه در مکه به هدایت فرد فرد مردم مشغول بود، اما از زمانی که به مدینه مهاجرت فرمود و حکومت اسلامی را بنیان نهاد و از موضع یک زمامدار با اجتماع آن روز برخورد کرد، توانست در هدایت افراد همان مکه نیز توفیق کامل بیابد و ایشان را در برابر عقاید راستین اسلامی خاضع و تسلیم کند.با این همه ما نیز می‏پذیریم که هدایت قرآن کریم شامل ابعاد ایمانی، اخلاقی، فکری و عرفانی انسانها می‏شود.سخن در عدم انحصار هدایت در این ابعاد است.

    1 1097038v0ncyc95bk




    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  5. #5
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض


    1 1097038v0ncyc95bk
    در این پرسش باید به درستی اندیشید که چگونه قرآن کریم که درباره صحبت دو فرد با یکدیگر سخن می‏گوید:
    «و اغمضض من صوتک»-لقمان آیه 19.
    آهنگ صدایت را کاهش ده.
    و لاتنابزوا بالالقاب-حجرات آیه 11.

    به یکدیگر لقبهای زشت نسبت ندهید.
    و درباره داد و ستد و همسایه رهنمود می‏دهد:
    «و یمنعون الماعون»-ماعون آیه 7.
    و زکات و احسان را از فقیران منع می‏کنند.
    در تفاسیر، «ماعون»را عبارت از ظروف و مایحتاج زندگی دانسته‏اند که همسایگان به یکدیگر قرض می‏دهند-آری، چگونه قرآن‏که درباره روابط محدود زندگی فردی سخن به میان می‏آورد، می‏تواند درباره مناسبات مختلف دو کشور با یکدیگر، لحن صحبت آنها، روابط اقتصادی و فرهنگی و سیاسی آنها که تأثیر مستقیم در جان و مال و ناموس هزاران و میلیونها انسان دارد ساکت باشد؟به راستی بشر به کدامیک از این دو هدایت، بیشتر نیاز دارد؟
    3-در نظریه‏ای که پیرامون فردگرا بودن قرآن مطرح شد، چنین آمده بود که«تشخیص ضرورت و میزان حضور در جامعه و کیفیت عمل بسته به برداشت شخصی و راهنماییهایی است که در این مسیر از ائمه معصومین علیهم السلام به او می‏رسد»؛ ظاهرا این قسمت از نظریه برای فرار از این مشکل است که چگونه قرآن نسبت به هدایت اجتماعی اهمال ورزیده است؟!
    رهبری سیاسی پیامبر(ص)و ائمه اطهار(ع)جای تردید ندارد، اما نمی‏توان پذیرفت که این رهبری و هدایت، جایگزین هدایت قرآنی شده باشد.یعنی چنین نیست که رهبری فردی انسانها به عهده قرآن و رهبری اجتماعی، به عهده پیامبر و ائمه علیهم السلام باشد.چرا که:اولا-روایات فراوانی در دست است که قرآن را دارای رسالت اجتماعی معرفی می‏کند و مردمان را به منظور کسب هدایت و راهنمایی در حوادث و صحنه‏های پر خطر زندگی اجتماعی به سوی قرآن فرا می‏خواند.چند نمونه از اینگونه روایاتاینک نقل می‏شود.
    از پیامبر اکرم(ص)نقل شده است که فرمود:
    «...اذا التبست علیکم الفتن کقطع اللیل المظلم، فعلیکم بالقرآن فانه شافع مشفع و ماحل مصدق، من جعله أمامه قاده الی الجنة و من جعله خلفه ساقه الی النار، و هو الدلیل یدل علی خیر سبیل...» 1
    هر گاه فتنه‏ها مانند شب تاریک شما را در برگرفت، بر شما باد که به قرآن تمسک کنید. زیرا قرآن شفیعی است که شفاعتش پذیرفته و گواهی است که شهادتش(علیه مجرمان) مورد قبول است.هر که آن را فرا روی خود قرار دهد، او را به سوی بهشت رهبری می‏کند و هر که آن را پشت‏سر افکند وی را به سوی آتش جهنم می‏کشاند و قرآن راهنمایی است که به سوی بهترین راه رهنمون می‏گردد...
    امیر مؤمنان علی(ع)می‏فرماید:
    «فالقرآن آمر زاجر، وصامت ناطق، حجة الله علی خلقه
    فعظموا منه سبحانه ماعظم من نفسه.فانه لم‏یخف عنکم شیئأ من دینه.و لم یترک شیئأ رضیه او کرهه الا و جعل له علما بادیا و آیة محکمة تزجر عنه او تدعوا الیه 1
    قرآن، فرمان دهنده و نهی کننده است خاموش و گویاست.حجت خدا بر بندگان اوست پس خدا را بزرگ دارند که خود بزرگ داشته، چه او چیزی از دینش را از شما پنهان نداشته و از بیان هر آنچه که از آن خشنود باشد یا نپسندد فروگذار نکرده مگر آنکه برای آن نشانی آشکار و آیتی محکم قرار داده که از آن نهی می‏کند یا به سوی آن فرا می‏خواند.
    و نیر علی(ع)فرمود:
    «فی القرآن نباء ماقبلکم و خبر مابعدکم و حکم مابینکم.» 2
    در قرآن سرگذشت آنچه پیش از شما بوده و خبر آنچه بعد از شما خواهد بود و حکم آنچه در میان شما جریان دارد آمده است.
    مشاهده می‏شود که در روایات مزبور هیچ‏گونه تفکیکی میان هدایت در بعد فردی و اجتماعی صورت نگرفته است و قرآن منبع همه نوع هدایتی دانسته شده که بشر بدان نیازمند است.آنچه مورد رضایت یا نارضایتی خداوند می‏باشد-چه در بعد فردی و چه اجتماعی، در قرآن بیان گردیده و درباره هر آنچه در میان انسانها می‏گذرد داوری شده است.
    ثانیا-ائمه اطهار(ع)خود فرموده‏اند که احادیث ما را به قرآن رجوع دهید، آنچه موافق با قرآن بود عمل کنید و آنچه مخالف قرآن بود ما آن را نگفته‏ایم، آن را به دیوار بزنید. 3 وجود روایات اجتماعی و سیاسی در میان احادیث فراوانی که به دست ما رسیده است قابل انکار نیست و ناگزیر برای سنجش این‏گونه روایات، باید آیاتی از قرآن کریم در زمینه‏های اجتماعی و سیاسی وجود داشته باشد تا بتواند از صحت آن روایات پشتیبانی کند و گر نه امکان بررسی و شناخت درستی یا نادرستی روایات سیاسی از میان می‏رود.

    1 1097038v0ncyc95bk




    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  6. #6
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    1 1097038v0ncyc95bk

    4-اینک به سراغ خود قرآن می‏رویم.می‏بینیم بر خلاف آن ادعا که«هدف اصلی قرآن ساختن فرد بوده و به ساختن اجتماعی نظر نداشته است، »بسیاری از تعالیم قرآن در مسائل اجتماعی و حتی جزئیات احکام سیاسی اجتماعی است.بهتر است این مطلب را از زبان قرآن‏شناس بزرگ، امام راحل(قدس سره)بشنویم:
    «اما راجع به اسلام شروع کردند تبلیغات کردن به اینکه اسلام یک مکتبی است...مربوط به دعا و ذکر یک روابطی بین مردم و مابین خالق و سیاست را کاری به آن ندارد، اسلام به حکومت کار ندارد، به سیاست کار ندارد.این را آنقدر تبلیغات روی آن کردند که در جامعه خود روحانیت هم به خورد آنها دادند که بسیاری از آنها هم همین اعتقاد را پیدا کردند که روحانی به سیاست چه کار دارد؟به حکومت چه کار دارد؟به نظام حکومت چه کار دارد؟...
    این را آنقدر تبلیغ کردند و گفتند که حتی بعضی روشنفکرهای ما هم که بی اطلاع از قرآن و سنت بودند، باورزشان آمده است و آنها هم دنبال کردند و همنفس شدند با آنها.ما نباید هر حرفی که بشنویم یا منتشر باشد بین اقشاری نباید بی‏دلیل مطلب را قبول کنیم.انسان اگر بی‏دلیل یک مطلبی را قبول کند این مریض است...
    ما باید یک مطالعه سطحی لازم نیست خیلی مطالعه دقیق، یک مطالعه سطحی در قرآن بکنیم ...یک مطالعه جزئی هم در قرآن بکنیم که قرآن آمده است که برای ذکر«دعا و برای حرز و امثال ذلک، یا نه قرآن را نشناختند؟اگر در قرآن مطالعه کنید می‏بینید که آنقدر آیات در جنگ هست که وادار به جنگ(کرده)است، وادار به جنگ با کی؟با قدرتمندان قرآن آیاتی زیاد دارد.یک دو تا نیست...قرآن یک کتابی است که از آن تحرک بیشتر استفاده می‏شود تا چیزهای دیگر، یک کتابی است که مردم را حرکت داده است.از این خمودی که دارند حرکت داده است و با همه طاغوتها در انداخته است قرآن 1
    5-علاوه بر آنکه بیشترین چیزی که به فرموده امام خمینی رضوان الله علیه از قرآن استفاده می شود«تحرک»است، حتی عمل به تعالیم فردی قرآن نیز، اگر به طور درست انجام شود، مستلزم رویارویی و درگیری با قدرتهای باطل است مگر آنکه حتی عبادتهای فردی هم، عباداتی مرده و بی‏روح باشد.آیا انتخاب لباس یک امر فردی نیست مگر ندیدیم که در کشورهایی مانند ایران و ترکیه چگونه قدرتهای استعمار، زنان را به برداشتن حجاب و مردان را به تراشیدن ریش و تغییر لباس مجبور کردند؟آری، به قول یکی از نکته پردازان، کلاه بر سر مردان گذاشتند و حجاب از سر زنانشان برداشتند!چگونه بدون برخورد و شورش می‏توان حتی امور فردی را در حکومت طاغوت اصلاح کرد؟نمونه دیگر از امور فردی، نماز است که به ظاهر از عبادتهای انفرادی شمرده می‏شود و با این وجود، دقت در مضامین این عبادت که باز بگفته امام راحل«نماز بلندترین فریاد است»روح عزت و بلندمنشی و آزادگی و تحقیر ارزشهای باطل و قدرتهای طاغوتی و برانگیختن حس تعهد و مسئولیت در رابطه با جامعه و کردار خود و دیگر مسلمانان را در مسلمان زنده و بیدار می‏کند.بسال 1356 جلسات بحثی با یکی از کشیشان مشهور مسیحی در کلیسای لوقا پیش آمد که بعدها معلوم شد از جاسوسان کهنه کار صهیونیستی است، در یکی از این جلسات جزوه‏ای به نام پرتوی از نماز اثر حجة الاسلام آقای قرائتی را برای مطالعه به او دادم.وقتی کشیش مزبور جزوه را برمی‏گرداند، با شگفتی بسیار گفت:من فکر می‏کردم نماز شما یک عبادت خاموش و فردی است اما با خواندن این نوشته دیدم که نماز سراسرش شعارهای اجتماعی و پر از شورش و اعتراض است!در دعا و ذکر همینطور است که اگر با لطائف الحیل تفسیر به رأی نشود مصداقهای باطل بر آنها تحمیل نشود، عباداتی هستند که مضامین اجتماعی و سیاسی و اصلاحی دارند؛نظیر تأثیر اجتماعی صحیفه‏سجادیه و سایر دعاها.
    در فرهنگ قرآن، زندگی فردی با زندگی اجتماعی و عبادات فردی(اگر درست انجام شود)با عبادات اجتماعی در بیشتر موارد درهم آمیخته است.امر به معروف و نهی از منکر، اطاعت ولی امر به حق، نهی از بردن دعاوی نزد طاغوت، نهی از یاری ظالمان و... خواه ناخواه به برخورد و ستیز با جباران و طاغوتیان می‏انجامد و این مبارزات، رهبری و رهنمود و هدایت می‏طلبد که به دنبال هدایت فردی به عهد، قرآن است.
    6-از دیدگاه قرآن پیامبران(ع)نیر از آن رو به رسالت فرستاده شده‏اند که اطاعت شوند. 1 و همچنین انبیاء(ع)اصلاح‏طلبان بزرگ اجتماعی بودند.قرآن کریم در مجموع تعبیرات خود، پیامبران را«مصلحان»می‏خواند چنانکه از زبان شعیب پیامبرمی‏گوید:ان ارید الا الا صلاح مااستطعت و ماتوفیقی الا با الله علیه توکلت و الیه انیب. 2 جز اصلاح تا آخرین حد توانایی منظوری ندارم.موفقیتم جز به دست خدا نیست تنها بر ذات مقدس او توکل می‏کنم و تنها به سوی او باز خواهم گشت.قرآن کریم نه تنها اصلاحگران واقعی را به جامعه معرفی می‏کند بلکه پرده از چهره اصلاحگران تقلبی و دروغین برمی‏دارد و برای مثال، ادعای اصلاح منافقان را به شدت تخطئه می‏کند:و اذا قیل لهم لاتفسدوا فی الارض قالوا انما نحن مصلحون الا انهم هم المفسدون و لکن لا یشعرون. 1 هر گاه به آنها گفته شود در زمین فساد مکنید، می‏گویند ما فقط اصلاحگرانیم.آگاه باشید که اینها خود مفسدانند و البته به دقت درک نمی‏کنند.اصلاح‏طلبی یک روحیه اسلامی است، هر مسلمانی به حکم اینکه مسلمان است خواه ناخواه اصلاح‏طلب و لا اقل طرفدار اصلاح طلبی است.زیرا اصلاح‏طلبی هم به عنوان یک«شأن پیامبری»در قرآن مطرح است و هم مصداق امر به معروف و نهی از منکر است که از ارکان تعلیمات اجتماعی اسلام است. 2 قرآن کریم برنامه اصلاح‏صلبی پیامبر(ص)و دین اسلام است و از این‏رو خداوند به پیامبر (ص)می‏فرماید:
    فلاتطع الکافرین و جاهدهم به جهادا کبیرا. 3
    کافران را فرمان مبر و به وسیله(یا به کمک)قرآن به جهادی بزرگ با ایشان بپرداز. قیام مردم برای عد الت و قسط براساس کتاب و میزان جزو اهداف رسالت پیامبران بوده است و طبعا قرآن کریم، که در رأس کتابهای آسمانی قرار دارد، برترین رهنمودها را در این مسیر عرضه می‏دارد:
    لقد ارسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط... 4

    ما پیامبرانمان را همراه با نشانه‏های روشن فرستادایم و همراه ایشان کتاب و میزان فرو فرستادیم تا مردمان قیام به قسط کنند...
    آنچه خداوند نازل فرمود اساس حکومت در میان مردم است:
    فاحکم بین الناس بماانزل اللَّه 5
    در میان مردم بدانچه خداوند نازل کرده است حکم کن.
    فاحکم بین الناس بالحق و لاتتبع الهوی. 6
    در میان مردم به حق حکم کن و از هوای نفس پیروی مکن.
    بنابراین کتاب آسمانی، برنامه قیام مردمان برای قسط و جهاد با کافران و حکومت میان مردم است.تفکیک میان رسالت پیامبران(ع)و بویژه پیامبر اسلام(ص)با کتابهای آسمانی ایشان دور از عقل سلیم است.
    1 1097038v0ncyc95bk


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  7. #7
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    1 1097038v0ncyc95bk

    تأثیر اندیشه در تاریخ تمدن

    نظر کوتاهی به تاریخ تمدن نشان می‏دهد که رشد یا رکود جوامع بشری، معلول تفکر و فرهنگ حاکم بر اذهان و روح مردم آن جامعه بوده است.
    به عبارت دیگر، روش اندیشمندان و ارزشها و ضد ارزشهایی که یک جامعه پذیرفته و به کار بسته، زمینه‏ساز حرکت یا رخوت و سکون آن جامعه بوده است.یک نویسنده سوئدی در کتاب خود، به اهمیت نقش قهرمان و شخصیت‏پردازی برای الگو شدن در جامعه اشاره می‏کند و می‏گوید:«از زمانی که کتاب«دن کیشوت»نوشته شد، که ترسیم مبارزات ابلهانه و پوچ یک پهلوان پنبه اسپانیایی است، تا مدت هشتاد سال هیچ قهرمانی در سرزمین اسپانیا به وجود نیامد چرا که این کتاب بشدت، غرور ملی و روح افتخار و مبازره و حرکت را در مردم خود درهم شکست.»برعکس، نگارش کتاب«بینوایان»، اثر ماندنی ویکتور هوگو چنان تأثیر مثبتی را بر افکار به جا نهاد که عده‏ای، این کتاب را یکی از عوامل پیدایش انقلاب کبیر فرانسه دانسته‏اند. 1 همچنین حذف تفکر کلیسایی قرون وسطی که مجال اندیشه و ذوق و نوآوری را از خردمندان جامعه گرفته بود، سبب رونق بازار علم و ترقی و ایجاد تحولات سیاسی و اجتماعی گردید و با تأسف کامل چون رهبری معنوی و اخلاقی کلیسا نیز به سرعت و شدت لطمه خورد و جانشین صالحی نیز نیافت، تمدن اروپایی گرفتار عنان گسیختگی و انحطاط اخلاقی شد که امروزه مشاهده می‏کنیم.
    اینک باید به این پرسش پرداخت که آیا آنگونه که مخالفان دین می‏پندارند، حرکتهای سیاسی چهارده قرن حیات مسلمین انگیزه‏های ملی و اقتصادی داشته و قرآن سدّ راه جنبشها بوده است یا برعکس، مسلمانان به برکت تفکری که از قرآن آموخته بودند به حرکت و قیام علیه جباران و ستمگران و فاسدان و خائنان می‏پرداختند و هر چند این قیامها از آسیبهایی که کم و بیش بر حرکتهای اجتماعی وارد می‏شود مصون و محفوظ نبودند، لکن در اینکه نیت و انگیزه نخستین آنها شوق به قرآن و اسلام و ارزشهای اسلامی بوده است، نمی‏توان تردید داشت.
    1 1097038v0ncyc95bk


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  8. #8
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    1 1097038v0ncyc95bk

    روش بررسی نقش قرآن در شکل‏گیری نهضتها

    چگونه می‏توان تأثیر قرآن را در حرکتهای سیاسی و اجتماعی ثابت کرد و میزان و چگونگی آن را مورد سنجش قرار داد؟آیا استناد به چند آیه در جریان نهضت کافی است؟آیا استشهاد به جملاتی از فیلسوفان، حکیمان، عارفان و ادیبان را نیز می‏توان به عنوان نقش فلسفه، حکمت، عرفان و ادب در ایجاد نهضتها دانست؟
    برای پاسخ به این پرسش کافی است توجه کنیم که میان پذیرش و انتخاب یک جمله یا ضرب المثل و تمثیل یا شعری حکمت آمیز، و پذیرش و ایمان به یک مکتب، که شامل جهان‏بینی خاص و ایرئولوژی مربوط به خود و مشخص است، تفاوت وجود دارد.
    ممکن است کسی آن چنانکه درباره یکی از سرشناسان تاریخ ایران نقل کرده‏اند، این شعر زیبا را بشنود و روح مردانگی در وجودش زنده شود و او را به حرکت وا دارد:
    مهتری گر به کام شیر در است
    شو خطر کن زکام شیر بجوی
    یا بزرگی و فخر و عزّت و جاه
    یا چو مردانت، مرگ رویاروی
    1 پذیرفتنی است که این شعر در برانگیختن، روح خطر پذیری و شجاعت تأثیر روشنی داشته است اما شجاعت، تنها یک عنصر روحی را از مجموعه یک حرکت و نهضت تشکیل می‏دهد و شخص یا گروه، همچنان به سایر عناصر روحی و معنوی و فکری برای گردش چرخ نهضت نیازمند است.افزون بر اینکه در ادبیات، علی‏رغم وجود عناصر روحی سازنده، آفات و عناصر ویران کننده‏ای نیز وجود دارد که به همین دلیل، نمی توان همه‏جا آن را یک مجموعه روشن و دارای جهت ثابت و مثبت و کاملی دانست.
    کاملا طبیعی است که رهبر یک نهضت یا نیروهای حاضر در صحنه، گاه به شعری یا تمثیلی یا جمله حکمت آموزی از مقولات گوناگون معارف بشری استناد و استشهاد کنند، ولی این نه بدان معناست که مجموعه‏ای را که آن شعر یا حکمت، مربوط بدان است، تماما پذیرفته باشند.و بسیار اتفاق می‏افتد که از یک مجموعه فکری یا هنری، تنها یک جمله یا یک قسمت، مشهور است و بر سر زبانها می‏گردد، بدون آنکه حتی نقل کنندگان آن جمله بدانند این جمله از کیست و مربوط به کدام مجموعه فکری تاریخی است.برای تکمیل و ادامه بحث، نخست لازم است، ببینیم چگونه می‏توان اندیشه‏ای را محرک یک نهضت دانست و آنگاه ملاکهای به دست آمده را در مورد قرآن و نقش آن در نهضتها بکار ببریم.

    1 1097038v0ncyc95bk


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  9. #9
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    1 1097038v0ncyc95bk

    راه اثبات محرک بودن یک اندیشه برای یک نهضت

    ثابت کردن اینکه یک اندیشه در ایجاد یک نهضت مؤثر بوده، دو شرط دارد:
    1تشناخته بودن اندیشه:وجود یک کتاب یا تفکر متروک را به تنهایی نمی‏توان در پیدایش یک نهضت مؤثر دانست، مگر اینکه نخست خود آن تفکر به درستی در جامعه مطرح شده باشد یا توسط رهبران نهضت شناخته شود.همچنین وجود برخی مشابهتهای جزئی میان دو تفکر را نمی‏توان به معنای یکی بودن آنها گرفت و در تحلیل حوادث، این دو را با هم آمیخت.
    به عنوان مثال، اگر اسلام می‏گوید:«من قتل دون ماله فهو شهید»هرکس به خاطر حفظ مال خود کشته شود شهید است ملاحظه کنیم که در جوامع اسلامی گاه نهضتی بخاطرحفظ منافع اقتصادی سرزمین مسلمانان انجام شده و گروهی دراین حالت کشته شده‏اند؛نمی‏تونیم این دلالت روشن را کنار بگذاریم و تسلیم نظر کسانی شویم که می‏گویند«محرک تاریخ شرایط اقتصادی است»و سپس تحلیل کنند که اعتقاد به دیدگاههای اقتصادی مارکسیستی سبب بروز چنین نهضتی شده است؛چرا که دخالت غیر ارادی«انگیزه اقتصادی»در ایجاد حرکت، ثابت نشده بلکه در مواردی خلافش ثابت شده است و اگر منظور، داشتن آگاهانه انگیزه اقتصادی است، ؛پر واضح است شناخته بودن فرهنگ اسلامی در جوامع مسلمانان و ناشناخته بودن برخی از فرهنگهای بیگانه به سادگی نادرستی تحلیل را مشخص می‏سازد.
    2-پذیرش و ایمان نسبت به اندیشه:
    تنها شناخته بودن یک اندیشه نیز برای اثبات محرک بودن آن کافی نیست همان گونه که در دوره معاصر، اندیشه ملی‏گرایی یا مارکسیستی برای بیشتر ممالک شناخته شده است ولی اعتقاد عمومی مبنی بر پذیرش و ایمان بدان وجود ندارد.
    اگر بخواهیم هنوز در تأثیر اندیشه‏های قرآنی در نهضتهای طول تاریخ اسلام دقت یا سختگیری بیشتری به خرج دهیم.کافی است توجه کنیم که وجود عواملی که در بالا یاد کردیم یعنی«آشنایی»و«پذیرش»نسبت به یک اندیشه از دو راه قابل کشف است:
    1-اعتراف رهبران یا نیروهای حاضر در صحنه.
    2-مدارک و شواهد کافی.

    توضیح آنکه چون این نوع تحقیق تکیه فراوانی بر اسناد تاریخی دارد و درباره‏ جنبشهای تاریخ گذشته، نمی‏توان همچون نهضتهای معاصر و در حال جریان از طریق مشاهده و مصاحبه تحقیق کرد، ناچار از طریق اسناد و روایاتی که بر اعتراف نیروهای مؤثر در نهضت دلالت می‏کند و در مواردی که یافتن این اسناد با دشواری یا بن‏بست و سکوت منابع روبرو می‏شود، از طریق بررسی مدارک و شواهد کافی عمل می‏کنیم و به داوری می‏نشینیم.
    به عنوان مثال، برای آنکه بدانیم آیا حافظ در مجموع تفکر و ذوق و مرام خود از قرآن کریم تأثیر پذیرفته است یا خیر، به اعترافات و تصریحات او استشهاد می‏کنیم که می‏گوید:هرچه دارم همه از دولت قرآن دارم و یا می‏گوید:
    زاهدار رندی حافظ نکند فهم چه باک
    دیو بگریزد از آن قوم که قرآن خوانند
    1 و یا از طریق بررسی مفاهیم و اصطلاحات و دیدگاههای متعدد قرآنی که در اشعار او راه یافته‏اند، به این مطلب پی می‏بریم.
    مدارک و شواهد نیز می‏تواند گونه‏های مختلف داشته باشد ازجمله مثلا در مورد قرآن کریم، داشتن تحصیلات علوم دینی، ناگزیر به معنای آشنا شدن با تعالیم قرآن هر چند به نحو اجمال نیز می‏باشد.
    باید متوجه این نکته بود که آشنایی یک نفر با تعالیم قرآن به معنی قرآنی بودن تمام گفتار و کردار او نیست.هرکس می‏تواند رهنمودهای قرآن را با مطالب دیگری و از جمله نظرات شخصی خود درهم بیامیزد و یا در تطبیق آن رهنمودها با واقعیتهای خارجی خطا کند.آنچه جای گفتگو ندارد این است که یکی از منابع مهم تفکر آن شخص را قرآن تشکیل می‏دهد و یا دیدگاههایش درباره مسائل ارزشی متأثر از قرآن و انگیزه‏های حرکت او برگرفته از قرآن کریم است.
    درباره نهضتهای تاریخ اسلام، همچنان که خواهیم دید، یک یا هردو شرط یاد شده وجود دارد که نشانگر نقش قرآن در آن نهضتهاست یعنی در موارد بسیاری شعار حرکت سیاسی و هدف نهایی آن، قرآن معرفی شده است و یا انگیزه‏های قرآنی مانند امر به معروف و نهی از منکر و جلوگیری از فساد و ظلم و...محرّک و موجد نهضت دانسته شده است.د موارد بسیاری نیز روحانیت را در رأس رهبری جنبشها می‏بینیم که این به معنای منبعث بودن آن نهضت از قرآن کریم است.

    1 1097038v0ncyc95bk


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  10. #10
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض





    حرکت آفرینی قرآن از دیدگاه دیگران
    ازجمله مدارک و شواهد پیرامون قرآن، اعتراف محققان، تاریخ نویسان و دانشمندان بیگانه است.نظر به اهمیت این قسمت، اظهارات تنی چند از پژوهندگان غیر مسلمان را در این‏باره ذیلا از نظر خوانندگان می‏گذرانیم:
    «در سرزمین دور دست حجاز، در شهر مکه، محمد بن عبد اللّه(ص)بر مردمی بت پرست و ستیزه خو، آیینی تازه آورد که یگانه‏پرستی را تبلیغ می‏نمود.پیام این آیین نو، که از طریق وحی بر محمد نازل می‏شد، بعدها به قرآن منتقل گردید و به اعراب حکم می‏کرد که همچون قومی مسئول به خدا تسلیم شوند و از خشم و قهر او بترسند. برخی از عربان چنان از الهام این تعالیم نو لبریز شدندکه عهده‏دار گشودن جهان پیرامون خود گردیدند تا هم به پاداش شرکت در این جهاد، سهمی از بهشت در جهان دیگر برای خود به دست آورند» 1
    «داج»به درستی می‏گوید:قرآن، سنگ بنای آموزش مسلمانان بود. 2
    «ولز»می‏گوید:اسلام یک نظام اجتماعی و قانون مدنی از برای بشر بود که در روزگار تیره و تاریک دنیا نمایان شد و احکام مقدسش با هر نوع ستمگری و خیانت و جنایت و بیدادگری مبارزه کرد. 3
    «ولز»می‏گوید:
    «...آیا یکی از افرلد انسان می‏توانددوره‏ای از ادوار زندگی را به من نشان بدهد که اسلام مغایر با مدنیّت بوده و پیشاهنگ آن نبوده باشد؟ 4
    درهمه تاریخ، دینی جز اسلام پیروان خود را پیوسته به نیرومند بودن دعوت نکرده و هیچ دین دیگری در این زمینه مانند اسلام موفق نبوده است. 5
    قرآن آسانترین، بی‏ابهام‏ترین و غیر تشریفاتی‏ترین کیشها را آزاد از قید مراسم بت‏پرستی و کاهنی، به جانهای ساده عطا کرد...اسلام به مردم تعلیم داد که بی شکایت و ملامت، با مشکلات زندگی روبرو شوند و محدودیتهای آن را تحمل کنند؛در عین حال آنها را به توسعه و پیشرفتی برانگیخت که از عجایب تاریخ بود». 6
    دانشمندان جهان، درباره نقش قاطع و بی‏نظیر اسلام و قرآن در تمدن بشری و نجات جوامع از تباهی و انحطاط، بسیار سخن گفته‏اند که نمونه‏های بالا مشتی از خروار بود. مناسب است که اکنون توانایی قرآن را در احیای تمدن بشری و عزت و ارتقای مسلمانان همچنان از دیدگاه سرشناسان جهان غرب از نظر بگذرانیم:
    «ناپلئون بناپارت»امپراطور قدرتمند فرانسه، ژنرال کهنه کار و پیر استعمار در سخن معروفش درباره قرآن چنین می‏گوید:
    «آنچه که من احساس کردم و از این کتاب استفاده نمودم این است که:«اگر مسلمانان، به دستورهای جامع این کتاب، عمل نمایند، روی ذلت و خواری را نخواهد دید، مگر اینکه ما در میان آنها و قرآن جدایی بیفکنیم.» 1
    «دیانت حقی که من آن را با مدنیت همدوش و همراه یافتیم، تنها دین اسلام است و اگر کسی بخواهد آن را بشناسد باید قرآن و نظریات علمی و قوانین و نظامات اجتماعی آن را بخواند». 2
    برنارد شاو می‏گوید:
    «محمد برزگترین پیامبران است و هر گاه بر دنیای کنونی حکومت می‏کرد کلیه عقده‏ها و مشکلات بشریت را یکی پس از دیگری با سرانگشت حکمت و درایت خود می‏گشود...من معتقدم که دین محمد یگانه دینی است که با تمام ادوار زندگی بشر مناسب است و قابلیت آن را دارد که هر نسلی را به خود جلب کند.من پیش‏بینی می‏کنم که اروپا در آینده دین محمد را قبول خواهد کرد و آثار آن اکنون نمایان است، ما باید محمد را نجات دهنده بشریت بدانیم». 3
    سنایس می‏گوید:«بی‏گمان قرآن قانون همگانی و کاملی است که باطل، نه از روبرو، نه از پشت‏سر در آن راه نمی‏یابد بنابراین شایسته برای هر زمان و مکانی است و اگر مسلمانها چنان که سزاوار است به آن متمسک شوند و به موجب تعالیم و احکامش عمل کنند امروز نیز آقای همه جهانیان و عموم اقوام و ملل خواهند شد همچنان که درگذشته بودند». 4
    توجه به این نکته ضروری است که آنچه اسلام و تعالیم اسلام و یا آثار وجود مبارک پیامبر(ص)و ائمه اطهار(ع)می‏خوانیم و می‏شناسیم، در حقیقت پرتوهای خورزشید تابناک قرآن کریم بشمار می‏روند.همه‏جا قرآن را قانون اساسی اسلام می‏دانند.امامان معصوم(ع)نیز می‏فرمودند آنچه را از ما برای شما نقل کردند به قرآن ارجاع دهید ما خلاف قرآن سخنی نمی‏گوییم و یا می‏فرمودند آنچه را ما می‏گوییم می توانید از مستند قرآنی آن بپرسید تا برایتان بازگوییم.
    پیامبر اسلام، حضرت محمد(ص)نیز حرکت خود را براساس تعالیم قرآن کریم تطبیق می‏فرمود و هرگز مطلبی را از پیش خود به نام قرآن اظهار نمی‏داشت.اساسا رسالت هر پیامبری این بود که تنها بر پایه «ما انزل اللّه»حکومت و از فرمان خدا اطاعت کند.
    با این توضیح مختصر، روشن می‏شود که هر کجا از تأثیر اسلام و پیامبر(ص) در تمدن و تحولات جوامع بشری سخن گفته می‏شود، در حقیقت به تأثیر قرآن، اشاره دارد که به عنوان دین اسلام تجلی کرده و یا پیامبر(ص)و پیشوایان شیعه، تعالیم آن را با زبان و بیان خود به مردم عرضه کرده‏اند.
    واقعیت این است که پیامبر(ص)و ائمه معصومین(ع)داناترین مردم به قرآن و عمل کننده‏ترین انسانها به آن هستند.
    جالب اینکه محققان غیر مسلمان نیز همه تعالیم اسلام را نشأت گرفته از قرآن می‏دانند.به نمونه‏هایی در این زمینه توجه فرمایید:
    لرد هیدلی می‏گوید:
    «پایه و اساس دین محمد قرآن است که مشتمل بر تمام مسائل اجتماعی و احکام و قوانین الهی برای ایجاد آسایش و راحتی بشر است.» 1
    ادموند بورگ می‏گوید:
    «قرآن یا قانون محمدی قانونی است که تمام مردم را از شاه تا پست‏ترین گدا شامل شده و به یکدیگر ارتباط می‏دهد و آن قانونی است که به محکم‏ترین نظام قضایی و بالاترین قضاوت علمی ترتیب و تنظیم یافته و مانند آن در این عالم پیش از آنها نیامده است». 2
    ملاحظه می‏شود که قرآن کریم گاهی مستقیما در ارائه رهنمودهای لازم به جوامع انسانی و اسلامی دخالت داشته است و آیه یا آیاتی از آن الهام‏بخش و رراهگشا واقع شده و گاهی هم بواسطه قرآن شناسان و صالحانی که قرآن را به درستی دریافته بودند، هدایتگر جامعه و انسانها بوده است.
    1 1097038v0ncyc95bk


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/