1 7

ما چه در تعریفمان کوتاه بیاییم یا نیاییم، حقیقت این است که قرآن تبیان، برنامه نرم‏افزاری حاکم بر هستی است. ما باید از سایر چیزها و تعریف‏هایمان کوتاه بیاییم نه از تعریف قرآن. از حساب‏هایی که روی چیزهای دیگر باز کرده‏ایم باید کم کنیم و روی قرآن بیشتر حساب کنیم و رسالت و جایگاه فراموش‏شده‏اش را به او بازگردانیم. دیگر وقتش رسیده است که از تمام آنچه در بیرون از قرآن است، مأیوس و ناامید شویم. همه توضیحات و قانون‏مندی‏هایی که از سوی مکاتب مختلف برای سعادت بشر ارائه گردیده، همان‏طور که می‏بینیم با شکست مواجه شده است. همه راهکارها را تجربه کرده‏ایم و به جایی نرسیده‏ایم. دیگر وقت آن است که از تمامی آنها مأیوس شویم و به قرآن باز گردیم. از انواع مباحث و کتب فلسفی، کلامی، اخلاقی، عرفانی، تربیتی و... ناامید گردیم و با قرآن آشتی کنیم. نه این‏که این کتاب‏ها را نادیده انگاریم و از آنها استفاده نکنیم؛ بلکه منظور این است که آنها را در سرجای خود قرار دهیم و رسالت قرآن را به آنها ندهیم و آنها را با قرآن عوضی نگیریم. الآن وقتش رسیده است که محققان و دانشمندان از همه‏چیز ناامید شوند و خالصانه و با فقر محض به سراغ قرآن روند: الم یأن للذین آمنوا ان تخشع قلوبهم لذکر الله و مانزل من‏الحق آیا وقتش نرسیده که دستمان را از بافته‏ها و یافته‏های خود خالی کنیم و دست خالی در خانه قرآن را بکوبیم؟! من فکر می‏کنم که وقتش رسیده باشد. تنها در این صورت خواهیم توانست از قرآن بهره ببریم. ما عملاً - بی‏آن‏که خود متوجه باشیم - با روش‏های تفسیریی که داریم مردم را به سوی خودمان فرا می‏خوانیم نه به سوی قرآن و درواقع خودمان را تبیین می‏کنیم و توضیح می‏دهیم نه قرآن را.
در جلسه‏های تفسیر و قرآن، مردم بیش و پیش از آن‏که با قرآن مأنوس شوند با من مفسر و یا قاری مأنوس می‏شوند و به ما عشق می‏ورزند. به هنگام رویارویی با مشکلات هم به ما رجوع می‏کنند نه به قرآن. ما بر سر سفره قرآن درواقع خودمان را مطرح و تبیین می‏کنیم. در جلسه‏های تفسیر، مردم قرآن‏ها را می‏بندند و به صورت مفسر نگاه می‏کنند و مفسر میدان‏دار جلسه می‏گردد و قرآن و آیات مورد بحث اصلاً فراموش می‏شود. و هیچ مجالی برای تدبر به مردم داده نمی‏شود.
بعضی از آشنایان ما افتخارشان این است که چهل ،پنجاه سال است که به‏طور مداوم به جلسه تفسیر می‏روند و هنوز هم این روند ادامه دارد. اگر به آنان بگویید چه از قرآن فهمیده‏اید، چیزی برای گفتن ندارند. در این مدت، حتی یک‏بار هم جرأت نکرده‏اند در آیه‏ای تدبر کنند و نکته‏ای از آن بردارند. و این به خاطر این است که تمام وقت جلسه را مفسر پرکرده و تنها میدان‏دار جلسه بوده است و مردم مجالی برای تدبر در قرآن نیافته‏اند و اصلاً خود را این‏کاره ندیده‏اند و این حق را به خود نداده‏اند.
من خودم هم سال‏ها جلسه‏های تفسیر داشتم، از یک زمان خاص به بعد تصمیم گرفتم روش جلسه را عوض کنم به‏طوری که هرکس قرآن را بخواند و سعی کند خالصانه آنچه می‏فهمد بیان کند، و اگر هم در معنای یک واژه اشکالی دارد به کتب لغت مراجعه کند. همه افرادی که در این جلسه‏ها شرکت می‏کردند تأکید داشتند که این روش بسیار مفیدتر و آثارش گسترده‏تر است و قرائت این‏گونه قرآن برکاتش به مراتب بیشتر است.
در این جلسه‏ها می‏دیدم که افراد به جای این‏که به صورت من نگاه کنند غرق در الفاظ قرآن می‏شدند و سرشان را پایین می‏انداختند و سعی می‏کردند از لابلای آیات نکته بردارند و نکته‏های ظریف و لطیفی هم می‏گفتند. از سوی دیگر، از ثواب نگاه کردن به آیات قرآن هم بهره‏مند می‏شدند. اما در جلسه‏های قبلی می‏دیدم که قرآن را می‏بندند و به من نگاه می‏کنند. اگر در جلسه‏های تفسیر و... این‏گونه رفتار کنیم، مردم را به جای این‏که به سوی خودمان و یا به سوی آرای این و آن بخوانیم، به سوی قرآن فرا خواهیم خواند. مفسر در این جلسه‏ها تنها نقش یک کنترل‏کننده و راهنما را دارد که بعضی اوقات، برای مثال معنی واژه‏ها را می‏گوید و یا برخی از مشکلات مربوط به ادبیات عرب را حل می‏کند، نه این‏که همه‏کاره جلسه باشد.
خیلی از کارها را خود قرآن انجام می‏دهد. بسیاری از واژه‏ها را خودش پرورش می‏دهد و به انسان القا می‏کند. ما فقط باید راه قرآن را باز کنیم و با دخالت‏های خود مانع واژه‏سازی آن نشویم. قرآن کریم مثل سایر کتب یک کار نمی‏کند بلکه چندین کار را همزمان انجام می‏دهد.
درواقع زبان‏آموزی می‏کند!
بله! هم زبان‏آموزی می‏کند و هم حالت روحی ایجاد می‏کند و هم معانی کلمات را القا می‏کند. برای مثال اگر شما درباره عبارت وجلت قلوبهم هزار ساعت برای مردم تفسیر بگویید و بخواهید حالت وجل را برای آنان ترسیم کنید نخواهید توانست، اما اگر اجازه دهید آنان خالصانه آن را تلاوت کنند، این حالت وجل را خودشان خواهند دید یعنی این عبارت معنای خود را القا خواهد کرد.
منظورتان این است که نفس تلاوت قرآن در بهره‏گیری از معانی آن موءثر است؟
بله! دقیقاً. اما متأسفانه ما در زمینه تلاوت قرآن هم مثل تفسیر برخورد کرده‏ایم؛ یعنی با پیش‏فرض‏ها و آهنگ‏های ساخته و پرداخته خودمان به سراغ قرآن رفته‏ایم. اگر فارغ از همه نغمه‏ها و ریتم‏های خاصی که دایر است مانند کسی که هیچ اطلاعی از دستگاه‏های مختلف موسیقی و آهنگ‏های گوناگون ندارند به سراغ قرآن برویم به‏مراتب بهره بیشتری از آن خواهیم برد. تجربه نشان می‏دهد که وقتی ما کودکان را بی‏هیچ آلایشی به سوی قرآن می‏خوانیم و آنان صاف و ساده قرآن را می‏خوانند، بهره‏شان از امثال من که یک عمر تفسیر خوانده و گفته‏اند بیشتر و لطیف‏تر است. بنابراین تلاوت قرآن تأثیر دارد و این‏که ما تلاوتمان نتیجه‏بخش نیست به خاطر این است که ما حتی در تلاوت نیز می‏خواهیم خودمان را مطرح کنیم و هنرمان را بنماییم.
در تلاوت، خداوند با ما صحبت می‏کند. فهم این حقیقت نیاز به حضور قلب دارد. بدون این حضور، خداوند با ما صحبت نخواهد کرد. این الفاظ همین حالا هم در حال وحی‏شدن هستند. وحی الهی و نزول قرآن قطع نشده است. من باید خودم را طوری آماده کنم که این الفاظ بر زبان من جاری شود و این در صورتی ممکن است که «من» و هنرنمایی «من» در میان نباشد. و من صرفاً بلندگوی خدا باشم. اما اگر بخواهم آواز بخوانم و صوت و لحن خود را در قالب الفاظ قرآن در بیاورم این کلام درواقع کلام من خواهد بود نه کلام خدا. لذا آن تأثیر مخصوص خود را نخواهد داشت و زبان من، زبان خدا نخواهد شد و راه کلام الهی بسته خواهد شد.
بنابراین تا زمانی‏که «من» در میان است و هنرنمایی مطرح است نخواهیم توانست نه از معانی قرآن و نه از تلاوت آن بهره ببریم. بهره ما همان ساخته‏ها و پرداخته‏های خودمان خواهد بود که از مجرای آنها با قرآن روبه‏رو می‏شویم.
1 7


منبع: مجله گلستان قرآن - دی 1381 - شماره 139
محمد اجلی - حسین مرادی