1 Hashieh  65

وحى گونه‏اى تجربه دينى است. طرفداران اين ديدگاه بر مواجهه پيامبر با خدا تاكيد مى‏ورزند و سرشت وحى را همين مواجهه مى‏دانند. به عبارت ديگر، وحى در اين ديدگاه، به اين معنى نيست كه خدا پيامى را به پيامبر القا كرده است.

پيامبر مواجهه‏اى با خدا داشته است و از اين مواجهه، تفسيرى دارد. آنچه ما به عنوان «پيام وحى» مى‏شناسيم - در واقع - تفسير پيامبر و ترجمان او از تجربه‏اش مى‏باشد. همچنين ميان خدا و پيامبر جملاتى رد و بدل نشده، خودِ تجربه فارغ از زبان است. زبان صورتى است كه پيامبر در قالب آن، تفسير خود را به ديگران انتقال مى‏دهد.7

نخستين تلاش مدون در زمينه تجربه گرايى وحى از آنِ شلايرماخر است كه «وحى را با انكشاف نفس [Self - Disclosure] خداوند در تجربه دينى يكى دانست».8 انكشاف نفس مطلق خدا در تجربه دينى تعبير ديگرى از «احساس وابستگى مطلق» است. احساس وابستگى مطلق به هيچ وجه يك احساس خالص نيست، اين امر هميشه با احساس به معناى خود آگاهى حسى توأم است؛ يعنى هميشه به واسطه ارتباط با اشيا تحريك مى‏شود و گاهى با احساس لذت و درد همراه است. همين مطلب است كه شلايرماخر از اصل مورد نظر خود در نظر دارد كه تجربه دينى هرگز به معناى لحظه آگاهى ناب از خدا نيست، خبر يافتن از خداوند عبارت است از نسبت داشتن با اشياء و بنابراين آگاهى از احساس‏هاى (نسبى) ديگران تحت عنوان احساس وابستگى مطلق.9

1 Hashieh  65