1- مقدمه‏ای بر توجیه علمی

1ـ1ـ آشنایی اجمالی، نزاع حامیان و مخالفان

منظور از توجیه علمی اعجاز قرآن در اینجا، اثبات عدم امکان ارائه مثل آن است با تکیه بر هماهنگی قرآن و علوم بشری. (1) رشد دانش بشری با شناخت پدیده‏ها (2) و تجزیه(3) و ترکیب (4) آنها از رهگذر ارائه فرضیه‏های (5) تازه و آزمایشهای (6) مکرر در بررسی صادق بودن یا نبودن آن فرضیات فراهم می‏گردد و این تجربه‏های (7) پی در پی نیاز به مرور زمان و تکامل ابزار آزمایش دارد (سیاسی،82؛ شاله،112) و فی المثل امکان نداشته آنچه را امروزه پس از آزمایشهای فراوان و تفکر مستمر به عنوان محصول علوم شاهد هستیم، مؤلفی در هزار سال قبل به ثبت رسانده و از آن سخن بگوید بلکه آرای او تحت تأثیر علم زمان خود بوده و اگر بر فرض از نوآوران عصر خود نیز به شمار رود، دامنه افکار و اندیشه‏هایش حداکثر، قدری فراتر از آرای دانشمندان آن روزگار خواهد بود و در حالات استثنایی که این تفاوت بیشتر به نظر می‏رسد، باز همه جانبه نیست و معمولاً توأم با بعضی اشتباهات است. به ویژه اگر کتابی در زمینه‏های گوناگون علمی به اظهار نظر پرداخته باشد، انتظار می‏رود با گذشت زمان بسیاری از نظریاتش مورد ابطال قرار گیرد و چنانچه به عصر غلبه خرافات (ترابی، 140) تعلق داشته باشد، ردپای آرای خاص آن ادوار در لابلای مطالب آن مشاهده گردد (ترابی، 140) زیرا در آن روزگار به دلیل ضعف ابزار آزمایش، صاحب نظران از بسیاری مشاهدات محروم بوده‏اند و چون برای یافتن حقایق تازه راهی جز تجربه نداشته‏اند، امکان محک زدن فرضیه‏ها همواره فراهم نبوده است. طبعا در عصر شکوفایی و بلوغ نسبی دانش، اگر گاهی یک تئوری (1) توانسته باشد از شمشیر مشاهده،(2) جان سالم بدر ببرد، اما در موارد بسیاری این امر میسر نشده و امواج خروشان مشاهدات تازه، آنها را بلعیده است. به این ترتیب اگر با کتابی مواجه گردیم که در عین گستردگی مطالب و تنوع رابطه‏اش با افق‏های گوناگون دانش، نه تنها از رونق آن کاسته نشود بلکه در پیشاپیش دانش روز در حرکت باشد، چنین کتابی مثل و مانند نخواهد داشت و نمی‏توان آن را در شمار نوشته‏های معمول بشری به حساب آورد. داعیان توجیه علمی بر این اعتقادند که قرآن مصداق بارز چنین کتابی است. در نقطه مقابل، گروهی از صاحب نظران از سر دلسوزی به این امر اعتراض کرده و شأن قرآن را فراتر از آن دانسته‏اند که با علوم ناپایدار و دستخوش تغییر و تحول، مقایسه شود زیرا اولاً قرآن کتاب فیزیک و شیمی نیست بلکه کتابی است که برای هدایت انسان آمده است، ثانیا بنیان این گونه استنباطها با گذشت زمان و فرو پاشی آرای علمی فرو می‏ریزد.
چنانکه پیداست نظریه توجیه علمی اعجاز قرآن طرفداران و مخالفانی سرسخت دارد و شاید هر دو گروه(3) بیش از آنکه «واقعیت خارجی قرآن» را در نظر بگیرند، تحت تأثیر انگیزه‏ها و انتظارات خویش از این کتاب باشند و به هر حال تحقیق در این باره را باید از رابطه قرآن و علوم تجربی آغاز نمود.
اگر طرفداران توجیه علمی تا صبح قیامت به دفاع از آن ادامه دهند ولی قرآن از چنان پیوندی با این توجیهات برخوردار نبوده و اصولاً با یافته‏های علمی، بیگانه باشد، برای جوامع انسانی، جز میوه‏ای پوک چه ثمره‏ای به بار خواهند آورد و این گونه پل‏های ارتباطی تا کی دوام خواهد داشت؟ کما اینکه اگر مخالفان این نظریه، بر عقیده خود پافشاری کنند و در اشتباه باشند، جز محروم ساختن اهل زمین به ویژه بیگانگان با قرآن، چه طرفی بربسته‏اند و در این صورت آیا در قالب دوستی، به این کتاب و مردم جهان خیانت نکرده‏اند؟


cca3a6ca8e8f4dd1069dad60ae6ba6c5