صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 16 , از مجموع 16

موضوع: ╬♥╬●●> وحی در لغت و قرآن <●●╬♥╬

  1. #11
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    1 Hashieh  191

    مشهور آن است كه فعل «أَوحى» با «إِلى» متعدّى شود، امّا در ميان استعمالات قرآنىِ آن تنها يك‏بار با «لام» متعّدى شده است «بأَنَّ ربَّك أَوحى لها» و در دو آيه نيز بى آنكه «مُوحى اليه» يا «مُوحى له» همراه داشته باشد. متعدّى ساختن فعل «أَوحى» با حروف «لام» مفسّران و لغت پژوهان را واداشته تا به ارائه نگره‏هاى گونه گون درباره آن بپردازند.

    أبوحيّان نحوى اندلسى بر آن است كه «موحى اليه» در آيه ياد شده حذف شده است و آن، فرشتگانند كه خداوند بدان‏ها فرمان داده كه تا با زمين آن كنند كه فرمان داده شده‏اند.

    و «لام» را در «لها» به معناى سبب شمرده است؛ يعنى از آنجا كه زمين ظرف رفتار و كردار عالميان بوده است، به فرشتگان وحى كرديم تا زمين را به بر ملا ساختن آنچه دارد وادارند. و آنچه موجب شده تا فعلِ «أَوحى» با «لام» به كار رود، مراعات و ملاحظه فواصل آيات و رعايت نظم اهنگ آن بوده است. 11


    1 Hashieh  191


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  2. #12
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    1 Hashieh  191

    محمد بن عبداللَّه انصارى، ابن هشام، آيه ياد شده را به عنوان نوع هشتم از انواع لام جارّة شاهدى بر موافقت معنوى «لام» و «إِلى» آورده است. بنابراين ايحاء در «أَوحى لها» به «الارض» پيوند مى‏يابد.12

    در ميان مفسّران قرآن كريم نيز محمد بن جرير طبرى از عبداللَّه بن عبّاس نقل مى‏كند كه وى «أَوحى لها» را «أَوحى اليها» تفسير كرده است.13 و زمخشرى هم پس از آن كه «أوحى لها» را «أوحى اليها» معنا مى‏كند، آن را مجاز مى‏شمرد.14 فضل بن حسن بن طَبَرسى نيز معناى «أَوحى له» و «أَوحى اليه» را يكسان مى‏داند.15 و فخر رازى در بيان وجه دوّم براى تعبير «أَوحى لها»، آن را وحى خداوندِ سبحان به زمين دريافته است تا به دنبال آن زمين با بيرون انداختن بارهاى گرانش، دل آسوده دارد و تشفّى يابد.

    1 Hashieh  191


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  3. #13
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    1 Hashieh  191

    گو اينكه فخر رازى در وجه اول به همسانى معنوى «أَوحى لها» و «أَوْحى اليها» توجّه داده است.16

    ليك براى آن كه بتوانيم دراين باره به پاسخ درست دست يابيم و تلاشى سودمند در كار آوريم، بايد به استقراء كاربردهاى واژه وحى در آيات قرآن مجيد با عنايت به «مُوحى اليه» هر كدام، بپردازيم. حاصل كار چنين است كه هر گاه «مُوحى اليه» جاندار باشد، تعديه، فعلِ «أَوحى» با حرف «الى» انجام پذيرفته است. و آنگاه كه «مُوحى اليه» بى جان و از جماد بوده، فعلِ «أَوحى» در آيه دوازدهم سوره فصلت با حرف «فى» و در آيه پنجم سوره زلزال با حرف «لام» متعدّى شده است.

    دكتر عايشه عبدالرحمان بنت الشّاطى، بر اين باور است كه تعديه «أَوحى» در آيه دوازدهم سوره فصّلت با حرف «فى» ظرفيّة، از اين روست كه بر تمكين دلالت كند:

    «و أَوحى فى كُلّ سماء أَمرها» أَى بثّ فيها، ما به نظامها، و شأنها و حالها، فعدّى الفعل، ب (فى) الظرفيّة التى تدلّ على التمكين «ذلك تقدير العزيز العليم».17
    «در هر آسمانى آنچه بدان نظام آن آسمان سامان مى‏يابد، بنهاد و تدبير نمود. بنابراين فعل أَوحى با فِى ظرفية كه بر تمكين دلالت مى‏كند، متعدّى شده است».


    1 Hashieh  191


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  4. #14
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    1 Hashieh  191


    وى تلاش نحويان و مفسّرانى را كه «أَوحْى له» را «أَوحى اليه» معنا كرده‏اند، تنها رهيافتى براى تعيين دلالت لغوى آيه ياد شده، دانسته است و نگره آن كه به رعايت نظماهنگ و فواصل بسنده كرده و آن را عنايت لفظى انگاشته است، ناروا شمرده و خاطر نشان ساخته است كه تعيين دلالت بلاغى آيه و دريافت چرايى ترجيح و برگزيدن تعديه «أوحى» به حرف لام در اين بيان وحيانى، كارى است كه به انجام نرسيده و فرجامى نكو نيافته است.


    گر چه برخى نيز در آيه پنجم سوره زلزال از حذف مُوحى إِليه (ملائكه) سخن گفته‏اند، امّا از آن جا كه پذيرش اين نظر به نيازمندى واسطه در رساندن وحى به زمين مى‏انجامد، و سياق آيه با اين پيامد ناسازگار است، از سوى آن بانوى قرآن پژوه اين رأى و نظر هم پسنديده نيامده است.

    بنابراين با عنايت به مجهول بودن فعلِ در «زُلزلتِ الارضُ» و قوّت فاعليّت زمين كه به روشنى از اسناد اخراج و تحدُّث و زلزله به «الارض» قابل استفاده است، سياق آيه با وساطت ملائكه براى رساندن ايحاء به زمينى كه «زُلزلت زالزالها، و أخرجت أَثقاَلها، و تحدّث أخبارها» ناسازگار خواهد بود.

    1 Hashieh  191


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  5. #15
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    1 Hashieh  191

    پس چنين سياقى اقتضاء مى‏كند كه پاسخ پرسش انسانى كه در فضاى چنين پُر هراس از آنچه زمين بدان دچار شده و از واقعه‏اى كه آن راست، زمين خود زبان به پاسخ گشايد و گويد:

    «ان ربّك أَوحى لها»: «و من هنا كان ايثار التعدية باللاّم، لما فى معنى اللام مِنْ اختصاص، و الصاق، و صيرورة، و تقوية الايصال، و هى معان عرّفها اللُّغويّون أَنفسهم فيما، و عدوّها فيما عدوّا مِنْ معانيها الّتى أَحصاها ابن هشام فى (المغنى) و إِنْ لم يلتفتوا اليها هنا فى البيان القرآنى»18
    «برگزيدن تعديه فعل «اوحى» با حرف «لام»، به خاطر وجود مفاهيمى چون اختصاص و صيرورت و لغويت ايصال در معنى «لام» است و اين مفاهيم را لغويانى (چون ابن هشام در مغنى) خود برشمرده‏اند. گرچه در اين بيان قرآنى بدان التفات و درنگ نداشته‏اند.»


    1 Hashieh  191


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  6. #16
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    1 Hashieh  191


    اقسام وحى


    1 - وحىِ تشريعى


    يكى از اقسام وحى، وحى تشريعى است كه مخاطب آن پيامبران هستند:
    «وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ إِلَّا رِجَالاً نُوحِى إِلَيْهِم مِنْ أَهْلِ الْقُرَى»(يوسف /109)
    «و پيش از تو، جز مردانى از مردمِ شهرها را كه به آنان وحى مى‏كرديم، نفرستاديم».
    آنچه به روشنى از آيه ياد شده فهميده مى‏شود اين است كه همه رسولان الهى، از فيض وحى ربوبى بهره‏مند گشته و اين مهر و مدد از هيچيك، دريغ نشده است. و چون خداوند سبحان خواسته تا از ويژگى مشترك ميان پيامبر خاتم و ديگر پيامبران پيش از وى سخن گويد، به وحى شان توجّه داده است.

    ايحاءِ به پيامبران و رسولان در آياتى از قرآن حكيم با تعابير ديگر نيز آمده است: اعطاء كتاب و حكمت و علم و نبوّت چنانچه درباره حضرت يوسف‏عليه السلام فرمود:
    «وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ آتَيْنَاهُ حُكْماً وَعِلْماً وَكَذلِكَ نَجْزِى الْمُحْسِنِينَ» (يوسف /22)
    «و چون به برنايى خويش رسيد، بدو (نيروى) داورى و دانشى بخشيديم».
    و علم در برخى از تفاسير به «علم دين»19 و علم شريعت20« معنا شده است، پس دريافت آموزه‏هاى دينى و تعاليم شريعت از سوى پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم به ضرورتِ ايجاد حقّ مى‏انجامد.

    و يا درباره حضرت موسى‏عليه السلام فرمود:
    «وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَاسْتَوَى آتَيْنَاهُ حُكْماً وَعِلْماً وَكَذلِكَ نَجْزِى الْمُحْسِنِينَ» (قصص /14)
    «و چون به برنايى خويش رسيد و استوارى يافت، بدو (نيروى) داورى و دانشى بخشيديم و بدين گونه به نيكوكاران پاداش مى‏دهيم».

    1 Hashieh  191


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/