اینجا همه آدم به آدم می شناسندم
یک مرد با اخلاق در هم ، می شناسندم
از هر کسی نام و نشانم را که پرسیدی
دیدی که بی اغراق اگر کم ، می شناسندم
هرگز نگفتم که خدا هستم ، ولی مردم
کافر شدند و خالق ِ غم می شناسندم
هر چند بی نام و نشان اما کبوتر ها
از بس برایت نامه دادم ، می شناسندم
آنقدر دنبال تو گشتم شهر را هر روز
دیگر تمام کوچه ها هم می شناسندم
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)