شهر من رو به زوال است تو باید باشی
دل من زیر سوال است توباید باشی
فال حافظ زدم آن رند غزلخوان میگفت
زندگی بیتو محال است تو باید باشی
شهر من رو به زوال است تو باید باشی
دل من زیر سوال است توباید باشی
فال حافظ زدم آن رند غزلخوان میگفت
زندگی بیتو محال است تو باید باشی
غصه نخور مسافر اینجا ماهم غریبیم
از دیدن نور ماه یه عمره بی نصیبیم
فرقی نداره بیتو بهارمون با پاییز
نمیبینی که شعرام همه شدن غم انگیز
غصه نخور مسافراونجا هموا که بد نیست
اینجا ولی آسمون اشک ریختنم بلد نیست
غصه نخور مسافر فدای قلب تنگت
فدای برق ناز اون چشای قشنگت
غصه نخور مسافر تلخه هوای دوری
من که اینو میدونم که تو چقدر صبوری
غصه نخور مسافر بازم میای بزودی
مارو بگو چه کردیم از وقتی تو نبودی
غصه نخور مگه تو کنار دریا نیستی
من چشم برات میمونم ببین تو تنها نیستی
غصه نخور مسافر غصه کار گلا نیست
سفر یه امتحانه بجون تو بلا نیست
تو که نیستی غم غربت با منه
همیشه یه دنیا حسرت با منه
تو که نیستی روزا با شبا یکی ان
هردوشون تاریکن و تاریکی ان
بیتو این دنیا که تو چنگ منه
دیگه چنگی به دلم نمیزنه
میدونستی پیش تو گیره دلم
میدونستی بری میمیره دلم
دارم از این همه گریه آب میشم
روسر دنیا دارم خراب میشوم
خیای مایوسه دلم یه کاری کن
داره می پوسه دلم یه کاری کن
دلی که بیتو بتونه دل باشه
بخدا بهتره زیر گل باشه
من از این فاصله ها-فاصله ها دلگیرم
بی تو این جا چه غریبانه شبی می میرم
دل من با همه ی آدمکانی که به دنبال تواند
قهر می گردد و من با خود خود درگیرم
دیرسالیست که می خواهم از این جا بروم
ولی انگار که با قلب زمین زنجیرم
مثل این است که من با همه ی هق هق خود
روی سجاده ی احساس تو جان می گیرم
ساعت گریه و غم هیچ نمی خوابد و من
در الفبای زمان خسته ی این تقدیرم
منم و تنهایی منم و ویرانی
منم آن زنده به گور که به هر گور روم گور به گور
منم آن رانده زشهر که به هر شهر روم شهر به شهر
آره من دربدرم
خانه به دوش
روزگاری سروسامانی بود دل شاد و لب خندانی بود
دل من بسته به فردایی بود
ولی حالا رو لبم گل غم کاشته شده
دوس دارم دادبزنم کجایی کلبه من؟
شب تارم رو بین روزگارم رو ببین
کجایی فردای من؟
حال زارم رو ببین انتظارم رو ببین
این صدا تو گوشمه
حالا این بهارته روزگاری دیگر براتو پاییزه
روز مرگه براتو
آره من خوب میدونم روز مرگم میرسه
هر چقد داد بزنم
شب تارم کجایی
روزگارم کجایی
شب تاری ندارم
روزگاری ندارم
هر چی فریاد بزنم
حال زارم کجایی
انتظارم کجایی
حال زاری ندارم
انتظاری ندارم
تو این دنیای ظلمت
تو این دیار وحشت
من بتو نمیرسم باز
دل من تو حسرت
من توی این خونه رنگین
مونده ام تنها و غمگین
رودلم نشسته اما
یه غم بزرگ وسنگین
چه شد آن حرفای آبی؟
چه شد آن اشک و بیتابی
دیگه تو رفتی زپیشم
تو با اون عشق سرابی
تو واسم میخوندی ای گل
همچو اون صدای بلبل
آخر من شدم اسیرت
توبرام بودی یه سنبل
پشت اون لبای خندون
توبودی واسم نمکدون
توکه رفتی تنها موندم
شدم اون بلبل بی دون
که نمیتونه بخونه
روبوم و ایوون خونه
بیتو هستم من ویرونه
منو کردی تو دیونه
مي دونم دلت گرفته ....
من برات سنگ صبورم
چي شده تنها نشستي ...
مثل تو از همه دورم
واسه من زندگي سرده ...
نکنه تو هم غريبي
کاش مي شداشکاتو پاک کرد ...
بميرم تو هم بريدي
چه تبسم قشنگي ...
وقتي به غمها بخندي
آخه ارزشي نداره ...
دل به اين دنيا ببندي
نازنين دنيا همينه ...
اونکه خواب بود بدترينه
نکنه تنهات گذاشته ...
آخره عشقها همينه
ميدوني چقدر عزيزه ...
قطره سپيد شبنم
مثل اون اشکاي نازت ...
رو تن گلهاي مريم
نازنين خدا بزرگه ...
غم و از خودت جدا کن
این جاده ها که به تو نمی رسد می دانم
بیهوده است این همه سال چشم گذاشتن شاید که بیایی
که خبری از بنفشه بهار بیاوری
از شکوفه سپید ماه
این جاده ها که به تو نمی رسد می دانم
این کوره راها
این روزها
این سالها
هیچ کدام به تو ختم نمی شود
فکرو ذکرم تو بودی او روزا یادته
اون دل کوچیکه من جلوی پات بود یادته
رفتیو با رفتنت پا گزاشتی رو دلم
سرم داره گیج میره تو کجایی عشقه من
وقتی میخواستی بری گفتی بهم غصه نخور
دلو سپردم من به تو غصه نخور
گفتم بهت زود بیا دل من تنگه برات
تو نرفتیو میگی آخه عزیز دلت میاد
میگفتی من برمیگردم خیلی زود
دلو جونم همشون فدای یه تاره موت
ولی رفتیو خیلی وقته نامه ندادی تو برام
آخه پس چی شد بگو تو جواب نامه هام
یه نامه همش دادی همون شده آب غذام
نمیدونی یه غمیه بهم میگه باهات میام
من غمو می خوام چکار آخه تو بهم بگو
فقط نگو دوست ندارم جونه من اینو نگو
آخه عاشقت بودم دیوانه وار باور بکن
دل من تنگه به راحت تو منو یاریم بکن
شبا یه غمی میاد تویه سینم باهام حرف میزنه
می خواد نا امید کنه از نا امیدی دم میزنه
شایدم دیگه نیای این جوری که بوش میاد
فکر کنم وقتی بیای ببینی جنازم رو دوش میاد
اون موقع بگو ببینم دلت برام تنگ میشه ؟
این زمین و آب گل برای تو چه رنگ میشه؟
خلاصه کشتی مارو با این ادائو اشوه هات
دل من تنگه برات* تنگه برات* تنگه برات
وای الان صبح میشه هو هنوز که من نخوابیدم
یه روز دیگم تموم شدش ولی من نفهمیدم
دفتر شعرم دیگه پر شده کجایی تو می خوام برم
دیگه کاری ندارم اینجا روی زمین دارم میرم
تو نبودیو غمت عشقه تو کشت مارو
زیر خاک دفنمو خاک خورد مارو
روی هر چی دست گذاشتم یکی زود تر اونو برده
روی رنوشتم انگار مهر این حادثه خرده
همیشه بهم می گفتم تو دوباره دیر رسیدی
دوباره شکست و تاخیر با یه دنیا ناامیدی
گلی رو که من می خواستم یکی قبلا چیده بودش
قبل من یکی به مقصد همیشه رسیده بودش
نیمکت رو به بلوطا شد مال یه کس دیگه
آخه دیر رسیده بودم اینو یه پرنده میگه
قبل من یکی طلسم قلعه دورو شکسته
حالا رفته توی قلعه خوش و بی قصه نشسته
همیشه دیر می رسیدم حتی موقع قرارم
حالا هم واسه همینه که تو دنیا تو رو دارم
تو رو هرگز نمی دیدم اگه زود رسیده بودم
اگه اون گل و به موقع از تو صحرا چیده بودم
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)