سفرت درد كمى نيست واسه ى دلم مى دونى
راستى باورم نمى شه تو مى رى و نمى مونى
ريشه بستى تو تموم لحظه هاى بى قراريم
دلت از سنگه كه مى خواى دلمو تنها بذارى
تو آخرين نگاه تو من ديگه پيدا نبودم
كى جاى من بود تو چشات
هيچ وقت اينو نفهميدم
نذار كه بين منو تو هر چى بوده خاطره شه
تو برى و من بمونم
قصه ى ما تموم بشه
ديگه دلت كه اينجا نيست
يادت ولى پيش منه
تو نيستى و شب گريه ها در به درى كار منه
نذار كه ديوونه بشم نذار از عشقت بسوزم
بارون چشمام مى باره از دورى تو هنوزم
اگه صدامو مى شنوى بدون يكى دوست داره
يكى كه كه چشماش ابريه مثل يه غروب مى باره
اگه صدامو مى شنوى بدون يكى منتظره
يكى براى ديدنت نشسته پشت پنجره
يكى بود يكى نبود
زير گنبد كبود
هيچكسى همدرد دل تنها و بى كسم نبود
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)