ج
جانخاني- کيسه بسيار بزرگي است از پارچه خشن(گوني)که قريب يکبار الاغ ظرفيت دارد.
جخت (جهد)- عطسه دوم را گويند درمقابل ((صبر)) که عطسه اول باشد مي گويند صبر آمده
بود ولي بعد جخد شد.
جر- يعني لج است يعني غضب و اوقات تلخي, گويند فلاني از بس بيهوده اصرار کرد جرم
انداخت (يا جرم گرفت)
جرانداختن- باعث جرشدن است.
جردادن- (- زدن)- پاره کردن چيزي است مانند کاغذ و پارچه که درحين پاره شدن صدا
بکند.
جربزه- قابليت و شايستگي اشخاص را گويند.
جرت و قوز- اشخاص سبک و بي ادب را گويند که به سر و وضع و لباس خود مغرور باشند.
جرق(جلق)- استمناء مي باشد.
جرق زدن- استمناء کردن است.
جعلنقي (جولقي)- آدم بي سر و پا و بدسيما و بي اندام را گويند.
جغله- در مقام تحقير آدم کوچک و ضعيف را گويند.
جغور و بغور- چيز و نوشته و تصوير درهم و برهم را گويند!
جفنگ- به معني مزخرف است و بي معني.
جلد- به معني چست و چابک و تند است.
جل- به معني فرش است.
جل و پلاس- فرش و اثاث البيت کهنه و خراب را گويند.
جلت- آدم بي عار و رند و قلندر را گويند.
جلنبر- آدم بي سر و پا و بدلباس را گويند و به معني خود لباس کهنه و زشت هم هست.
جلز و ولز- صداي کباب شدن و سوختن چيزي را گويند مانند صداي دنبه که کباب شود و به
معني اصرار و الحاح و التماس هم آمده است.
جمبوري يا جمبولي- آدم فضول و زبان باز را گويند که درهمه کار مداخله مي کند.
جنگولک يا جنگورک- توطئه و کارهايي را گويند که اساسش بر نادرستي است گويند اين چه
جنگولک بازي است راه انداخته اي!
جنجال- شلوغ و مرافعه و داد و بيداد را گويند و اشخاص تند را نيز گويند که مدام داد و فرياد
راه مي اندازند مثلا گويند سيد جنجال رسيد و جنجال راه انداخت و يا جنجال بلند شد.
جنم- به معني قابليت و شخصيت است گويند فلاني جنم آن را ندارد که يک کشيده به فراش
حکومتي بزند.
جير و وير- صداي پرندگان است و همهمه اشخاص نازک صدا را نيز گويند.
جيغ- فريا د است.
جيغ کشيدن- فرياد کردن است.
جيم شدن- به معني دک شدن يعني آهسته از مجلس بيرون رفتن است
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)