صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 12

موضوع: ۩•*•۩ هفتاد دو لاله بخون طپیده * آشنایی با شهدای قیام عاشورا ۩•*•۩

  1. #1
    مذاهب و ادیان الهی
    زندگی باور میخواهد, آن هم از جنس امید ,که اگر سختی راه به تو یک سیلی زد, یک امید قلبی به تو گوید, که خدا هست هنوز...
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    محل سکونت
    قطعه ای از بهشت
    نوشته ها
    2,116
    تشکر تشکر کرده 
    1,438
    تشکر تشکر شده 
    2,198
    تشکر شده در
    667 پست
    قدرت امتیاز دهی
    1779
    Array

    پیش فرض ۩•*•۩ هفتاد دو لاله بخون طپیده * آشنایی با شهدای قیام عاشورا ۩•*•۩

    36447758146475202012


    آمار شهیدان نهضت حسینی

    تعداد شهیدان و یاران امام حسین(ع) را متفاوت نگاشته اند. آمار شهدا میان 72 تا 145 نفر در نوسان است. برخی نیز تا 500 نفر نیز نوشته اند که با واقعیت تاریخی همخوانی ندارد.

    گاه گزارشهایی که درباره اصحاب داده شده،مربوط به منازل راه است و معلوم است که در طول حرکت امام حسین(ع) گسستن ها و پیوستن ها فراوان بوده است. نویسنده کتاب ارزشمند و پژوهشگرانه "انصارالحسین" تعداد یاران را اندکی بیش از صد تن می داند.


    در زیارت ناحیه مقدسه که منسوب به امام زمان(عج) می باشد، 81 شهید که 17 تن از آنان شهدای بنی هاشم هستند،نام برده شده اند و در زیارت رجبیه که آن نیز منسوب به امام زمان(عج) است،88 تن معرفی شده اند که برخی از این نامها در زیارت ناحیه و منابع دیگر یافت نمی شوند. 29 تن از شهدای زیارت ناحیه مقدسه در زیارت رجبیه ذکر نشده اند.


    نوشته اند در روز یازدهم محرم 78 سر بر نیزه ها افراشته و به کوفه فرستاده شد. عدد مشهور 72 تن احتمالا به شهدای برجسته و ممتاز کربلا یا کسانی که در مجموعه حرکت اباعبدالله(ع) همراه وی بوده اند،اطلاق می شود.



    04014112775237289425

  2. کاربر مقابل از elahe عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  3. #2
    مذاهب و ادیان الهی
    زندگی باور میخواهد, آن هم از جنس امید ,که اگر سختی راه به تو یک سیلی زد, یک امید قلبی به تو گوید, که خدا هست هنوز...
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    محل سکونت
    قطعه ای از بهشت
    نوشته ها
    2,116
    تشکر تشکر کرده 
    1,438
    تشکر تشکر شده 
    2,198
    تشکر شده در
    667 پست
    قدرت امتیاز دهی
    1779
    Array

    پیش فرض

    55322612677300128128

    یاران شهید امام حسین(ع) را برحسب زمان شهادت به هفت دسته می توان تقسیم کرد:

    1- پیشتازان و پیشاهنگان شهید که در بصره و کوفه به شهادت رسیدند.


    2- شهیدان تیرباران صبح عاشورا (حمله اول) که حدود نیمی از یاران امام را دربرمی گیرد.


    3- شهیدان نبرد تن به تن و پیش از نماز ظهر که برخی از برجسته ترین یاران حسین(ع) جز این دسته اند.


    4- شهیدان دفاع از نماز.


    5- شهیدان پس از نماز و پیش از شهدای بنی هاشم.


    6- شهیدان بنی هاشم که پس از شهادت همه یاران به میدان رفتند.


    7- شهیدان پس از شهادت امام.




    04055779193822687346

  4. #3
    مذاهب و ادیان الهی
    زندگی باور میخواهد, آن هم از جنس امید ,که اگر سختی راه به تو یک سیلی زد, یک امید قلبی به تو گوید, که خدا هست هنوز...
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    محل سکونت
    قطعه ای از بهشت
    نوشته ها
    2,116
    تشکر تشکر کرده 
    1,438
    تشکر تشکر شده 
    2,198
    تشکر شده در
    667 پست
    قدرت امتیاز دهی
    1779
    Array

    پیش فرض

    32391659433266840006


    شهیدان بنی هاشم :

    ابوالفضل العباس بن علی بن ابی طالب

    فرمانده و پرچمدار غیور و رشید کربلا،مظهر رشادت،جوانمردی،گذشت،فداکا ری و پاسداری و پاکبازی است. پدرش امیرالمومنین علی(ع) است که در کودکی و نوجوانی او را پروراند تا در حماسه عظیم عاشورا یار و یاور اباعبدالله(ع) باشد. مادرش فاطمه بن حزام(ام البنین) است که در بلاغت و فصاحت و درایت و نجابت زبانزد بود.

    عباس(ع) از نخستین دم قیام حسین(ع) در مدینه،حامی بی بدیل همه لحظه ها و صحنه ها و نگاهبان و همراه امام بود. هنگام رفتن امام به دارالاماره مدینه،کنار دارالاماره با شمشیر آخته مراقب و نگهبان برادر و مولایش بود و در راه سپر خطرها و پیشامدها.

    وی نماینده اول امام،هنگام گفتگو با دشمن -عمرسعد- در کربلا بود.ابوالفضل العباس، ابوالفضائل یعنی پدر و دارنده همه فضیلتها بوده است. وی وارث علم علوی،شجاعت حیدری، فقه نبوی،حلم حسنی و رشادت حسینی بود. گفته اند او را "ابوالفضل" نامید اند چون فرزندی به نام فضل داشته است.

    حضرت ابوالفضل(ع) نامها و القاب دیگری نیز دارد،مانند:
    بطل العلقمی(قهرمان علقمه)،
    کبش الکتیبه(فرمانده لشکر)،
    صاحب اللوا(پرچمدار)،
    عمید(پیشوای لشکر)،
    سقّا و ساقی(آب آور)،
    قمربنی هاشم(ماه بنی هاشم)،
    ابوقربه(صاحب مشک)،
    باب الحوائج(گره گشا و بن بست شکن)،
    اطلس(خوش صورت و خوش سیما)،
    عبد صالح و ... .

    امیرالمومنین علی(ع) او را عباس نامید و عباس یعنی کسی که در صحنه نبرد چین بر پیشانی می افکند(شجاع).


    99235856135207583651

  5. کاربر مقابل از elahe عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  6. #4
    مذاهب و ادیان الهی
    زندگی باور میخواهد, آن هم از جنس امید ,که اگر سختی راه به تو یک سیلی زد, یک امید قلبی به تو گوید, که خدا هست هنوز...
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    محل سکونت
    قطعه ای از بهشت
    نوشته ها
    2,116
    تشکر تشکر کرده 
    1,438
    تشکر تشکر شده 
    2,198
    تشکر شده در
    667 پست
    قدرت امتیاز دهی
    1779
    Array

    پیش فرض

    1 Ghorob3 copy

    در شب عاشورا در راس کسانی بود که اعلام وفاداری نمودند و پیش از آن در عصر تاسوعا، امان نامه شمر را که برای وی و برادرانش آورده بود رد کرد و شمر را با شرمساری برگرداند.

    روز عاشورا پس از شهادت یاران،بزرگترین پشتوانه حرم و بازدارنده سپاه دشمن بود.


    او سه برادرش را قبل از خود به میدان فرستاد و شاهد رزم آنان و صابر بر شهادتشان بود. وقتی همه یاران شهید شده بودند،به محضر امام و برادر خویش شتافت و اذن میدان طلبید.

    امام فرمود: "برادرجان به سمت فرات برو و کمی آب بیاور". این سخن در حالی گفته شد که صدای "العطش" کودکان بلند بود.

    عباس(ع) مشک خشکیده را برداشت و به فرات رفت. برخی گفته اند به همراه امام حسین(ع) به میدان رفت و جنگید و هردو خود را به فرات رساندند و سپس دشمن میان حضرت عباس(ع) و امام حسین(ع) فاصله افکند.


    04055779193822687346

  7. کاربر مقابل از elahe عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  8. #5
    مذاهب و ادیان الهی
    زندگی باور میخواهد, آن هم از جنس امید ,که اگر سختی راه به تو یک سیلی زد, یک امید قلبی به تو گوید, که خدا هست هنوز...
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    محل سکونت
    قطعه ای از بهشت
    نوشته ها
    2,116
    تشکر تشکر کرده 
    1,438
    تشکر تشکر شده 
    2,198
    تشکر شده در
    667 پست
    قدرت امتیاز دهی
    1779
    Array

    پیش فرض

    65956377301021368638


    عباس(ع) مشک را از فرات پر کرد. کف در آب فروبرد تا بنوشد که یاد عطش برادر و اهل حرم افتاد و آب را رها کرد و درس بزرگ جوانمردی و گذشت به انسانها آموخت. در بازگشت از شریعه او را محاصره کردند. ابوالفضل(ع) تلاش می کرد آب را به خیمه برساند. محاصره کنندگان که پیش تر شکست خورده بودند و 80 نفر از آنان به دست ابوالفضل(ع) کشته شده بودند،دریافتند که او قصد دارد به هر قیمتی مشک را به خیمه ها برساند. حضرت ابوالفضل(ع) جنگ کنان،قصد عبور از نخلستان داشت که ناگهان یزید بن ورقا و حکیم بن طفیل از سپاه عمرسعد از کمین گاه ضربتی بر دست راست حضرت فرود آوردند ضمن اینکه برخی،ضربه زننده را نوفل ارزق نوشته اند.


    دست ابوالفضل(ع) جدا شد و او با دست چپ می جنگید و رجز می خواند: "به خدا سوگند اگر دست راستم را قطع کردید،ازحریم دین خود پاسداری می کنم. من از امام راستین،فرزند پاک امین و آورنده دین حمایت می کنم". عباس(ع) همچنان می جنگید و می کوشید مشک را به خیام برساند. شمشیر دیگری ازکمین گاه برآمد دست چپ وی نیز جدا شد.


    حضرت عباس(ع) مشک را به دندان گرفت که ناگه تیری بر مشک نشست و رشته امید سقّا گسست. تیری دیگر بر سینه اش نشست و از اسب افتاد و برادر را صدا زد،تیر را میان دو زانو گرفت تا بیرون آورد که عمود سنگین نوفل بن ارزق بر فرقش نشست(برخی نیز حکیم بن طفیل نوشته اند).

    امام کنار برادر آمد و گریان آه کشان گفت: "الان انکسر ظهری و قلت حیلتی".


    امام سجاد(ع) درباره حضرت عباس(ع) می فرماید: "وان العباس عندالله عز و جل منزله یغبطه بها جمیع الشهدا یوم القیامه : عباس چنان منزلتی در قیامت دارد که همه شهیدان بر او رشک می برند. در زیارت ناحیه،امام عصر(عج) خطاب به ابوالفضل(ع) می فرماید: "سلام بر ابوالفضل العباس فرزند امیر مومنان که با بذل جان خویش،فداکارانه و ایثارگرانه از برادرش حسین(ع) دفاع کرد و امروز دنیایش را ره توشه آخرت ساخت".


    او فدایی و نگهبان برادر بود و در آب رسانی حرم،کوشش فراوان کرد و دو دستش در نبرد دشمن جدا شد. خداوند قاتلانش یزید بن ورقا جهنی و حکیم بن طفیل طائی را لعنت کند.


    محل دفن سر حضرت عباس(ع) را باب الصغیر دمشق،برخی بقیع در مدینه و بعضی در بازگشت کاروان اسرا در کربلا دانسته اند.




    42709596049549686799

  9. کاربر مقابل از elahe عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  10. #6
    مذاهب و ادیان الهی
    زندگی باور میخواهد, آن هم از جنس امید ,که اگر سختی راه به تو یک سیلی زد, یک امید قلبی به تو گوید, که خدا هست هنوز...
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    محل سکونت
    قطعه ای از بهشت
    نوشته ها
    2,116
    تشکر تشکر کرده 
    1,438
    تشکر تشکر شده 
    2,198
    تشکر شده در
    667 پست
    قدرت امتیاز دهی
    1779
    Array

    پیش فرض

    76997886751522968737

    علی بن الحسین (علی اکبر)

    اولین و پیشتازترین شهید بنی هاشم فرزند ارشد اباعبدالله الحسین(ع) علی اکبر(ع) است. کنیه اش ابوالحسن و نام مادرش لیلی است و در یازدهم شعبان سال 33 هجری در مدینه به دنیا آمده و در هنگام شهادت 26 یا 27 ساله بوده است.
    علی اکبر(ع) از سه بُعد وجودی شبیه پیامبر بود: خلقت،خُلق و خو،نطق و گفتگو. قامت رشید، شجاعت،وقار و ادب،او را شبیه معصوم ساخته بود. در زیبایی های روحی و خُلقی،خلاصه و عصاره همه فضائل بود. وی همرکاب پدر بزرگوارش از مدینه به مکه و از مکه تا کربلا بود.

    سخاوت و فردمداری،مهمان نوازی و دستگیری از درماندگان ویژگیهای رفتاری او از دوران نوجوانی بود که شاعران وی را ستوده اند. حتی دشمن کینه توز اهل بیت‌ - معاویه- نیز او را شایسته تر از همگان برای خلافت می دانست. او درکنار عموی رشید خویش حضرت ابوالفضل العباس(ع) بزرگترین یاور پدر بود. در آب آوردن،مذاکره با دشمن وآرام کردن خیمه ها مسئولیت اصلی بر عهده وی و عمویش بود.

    ادب او در هنگام گفتگو با پدر - برای نمونه در منزل قصربن مقاتل- گواه عظمت روحی و معنوی این جوان است. حضرت علی اکبر(ع) در روز عاشورا موذن شد و اذان صبح با صدای او در کربلا طنین انداز شد. روز عاشورا بعد از شهادت همه یاران اولین کسی که اذن میدان طلبید،علی اکبر(ع) بود. در زیارت ناحیه آمده است: "السلام علی اول قتیل من نسل خیر سلیل من نسل ابراهیم الخلیل"


    24631888785953196710

  11. کاربر مقابل از elahe عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  12. #7
    مذاهب و ادیان الهی
    زندگی باور میخواهد, آن هم از جنس امید ,که اگر سختی راه به تو یک سیلی زد, یک امید قلبی به تو گوید, که خدا هست هنوز...
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    محل سکونت
    قطعه ای از بهشت
    نوشته ها
    2,116
    تشکر تشکر کرده 
    1,438
    تشکر تشکر شده 
    2,198
    تشکر شده در
    667 پست
    قدرت امتیاز دهی
    1779
    Array

    پیش فرض

    97644019804033809589


    امام هنگام رفتن اکبر(ع) به میدان روبه عمرسعد گفت: "تو را چه شده است؟ خدا نسلت را نابود کند و کارها را بر تو مبارک نگرداند و کسی را بر تو مسلط گرداند که بعد از من در بستر ذبحت کند،همانگونه که رحم مرا قطع کردی و خویشاوندیم با پیامبر(ص) را پاس نداشتی".


    آنگاه زمزمه کرد:
    "انَّ اللهَ اصطَفی ادَمَ و نوحا و آل ابراهیم و آل عِمران علی العالمین ذریه بعضها من بعض و اللهُ سمیع علیم".


    علی اکبر(ع) با بدرقه پدر به میدان رفت و این رجز آغاز کرد: "من علی بن الحسین بن علی هستم. ما و خانواده خدایی ما به پیامبر سزاوارتریم. به خدا سوگند فرزند ناپاک دامن را بر ما حکومتی نیست. آیا نمی بینید که چگونه از پدرم حمایت و پاسداری می کنم؟"


    در این هنگام یکی از جنگجویان به نام طارق با پسر و برادرش به نبرد آمد که هرسه کشته شدند. بکربن غانم به جنگ با علی اکبر(ع) آمد،حضرت چنان ضربتی زد که زره او پاره شد و با ضربه ای دیگر،او را به دو نیم کرد. پس از آن به سپاه حمله برد و120 نفر را از پای درآورد.


    سپس با تنی زخمی به حضور پدر بازگشت و گفت: "یا ابی العطش قد قتلنی و ثقل الحدید اجهدنی: پدر جان تشنگی مرا می کشد و سنگینی سلاح مرا از پای در می آورد". امام زبان در کامش نهاد و انگشترین را در دهانش گذاشت و فرمود: "به جنگ دشمنانت بازگرد،کمی دیگر صبوری کن که پیش از غروب،جدت با جامی لبریز سیرابت خواهد کرد به گونه ای که دیگر هرگز تشنه نشوی".


    علی اکبر(ع) نیز به میدان بازگشت و این رجز را آغاز کرد: "من علی ام که جز راست نمی گویم و نمی پویم. رهپوی قدم پیامبر پاک و پاک گسترهستم. با شمشیرم ضربات اعجاب انگیز می زنم،ضربات جوانی که هرگز از میدان نمی گریزد".

    علی اکبر(ع) از راست به چپ می تاخت و شمشیر مرگبارش فرود می آورد. 80 تن در نبرد دوم او کشته شدند. او می جنگید و رجز می خواند: "جنگ حقایق را آشکار می سازد و جلوه های حقیقت پس از آن چهره می نمایاند. به پروردگار عرش سوگند که هرگز گروه شما را رها نخواهم کرد تا شمشیرها در تنهایتان یا در غلاف قرار گیرند".


    در این هنگام تیر منتعذ بن مره بر گلویش نشست. حلقه محاصره تنگ تر شد و منتعذ در فرصتی دیگر ضربتی بر سر اکبر(ع) فرود آورد. علی اکبر دست در گردن اسب افکند.خون بر چشمان اسب نشست و اسب،علی را به میان دشمن برد.


    هرکس به گونه ای ضربه زد که فقطعوه بسیوفهم اربا اربا. لحظه افتادن،پدر را صدا زد. امام خود را به کنارش رساند. اکبر(ع) چشم گشود و به امام گفت: "پدرجان خداحافظ! این قدم محمد مصطفی(ص) است،این نیز جدم علی مرتضی(ع) و جده ام خدیجه کبری(س) است و جده ام فاطمه زهرا(س) که همه مشتاق تواند و پیامبر(ص) می فرماید:


    "هرچه زودتر نزد ما بیا". پدر جان این جدم پیامبر(ص) است که با کاسه لبریز خود مرا سیراب کرد که دیگر هرگز تشنه نخواهم شد. جدم می فرماید: "عجله کن،عجله کن که برای تو نیز جامی ذخیره شده که به زودی خواهی نوشید"." این را گفت و در آغوش پدر چشم فروبست.

    امام حسین(ع) مهاجمان را از اطراف علی اکبر(ع) دور کرد.گونه بر گونه اش گذاشت،خون از محاسنش پاک کرد،لبانش را بوسید و مرثیه گونه سرود: "علی الدنیا بعدک العنا". سپس جوانان را ندا داد تا بدن علی اکبر(ع) را به خیمه بیاورند. امام در این لحظه فرمود: "سخاوت وی چون سخاوت پیامبران و خاندان پیامبر است".



    48991370842512357783

  13. کاربر مقابل از elahe عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  14. #8
    مذاهب و ادیان الهی
    زندگی باور میخواهد, آن هم از جنس امید ,که اگر سختی راه به تو یک سیلی زد, یک امید قلبی به تو گوید, که خدا هست هنوز...
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    محل سکونت
    قطعه ای از بهشت
    نوشته ها
    2,116
    تشکر تشکر کرده 
    1,438
    تشکر تشکر شده 
    2,198
    تشکر شده در
    667 پست
    قدرت امتیاز دهی
    1779
    Array

    پیش فرض

    74259543273457828892

    علی بن الحسین(علی اصغر)


    علی اصغر(ع) فرزند اباعبدالله الحسین(ع) و مادرش رباب دختر إمره القيس بن عدي است. علي در مدينه متولد شد.

    اين كودك در سفر حسين(ع) از مدينه به مكه و از مك به كربلا همراه كاروان بوده است. از سن او در هنگام شهادت بيش از 9 ماه گذشته است.

    علي اصغر(ع) باب الحوائج كربلاست. او به غربت حسين(ع) لبيك گفت. هنگامي كه در ميدان كسي نمانده بود و امام فرياد كشيد: "هل من ناصر ينصرني و هل من معين يعنني : آيا كسي هست ياريم كند و پشتوانه ام باشد" ، صداي گريه اصغر(ع) برخاست و گويي به اين ندا لبيك گفت.

    امام او را بر دست گرفت. نشان عطش در چهره و لبهاي وي آشكار بود. نوشته اند از فرط عطش بي تابي مي كرد و همچون ماهي افتاده بر ساحل دست و پا مي زد.


    امام او را به ميدان آورد. برخي مقاتل نوشته اند امام فرمود: "اگر به زعم شما من گناهكارم،اين كودك گناهي ندارد و اگر گمان مي كنيد او را بهانه كرده ام تا خود به آبي دست يابم،خودتان ببريد و سيراب كنيد".


    كه ناگهان تير سه شعبه حرمله گلوي او را نشانه گرفت. امام خون گلوي بريده علي را به آسمان مي فشاند و مي گفت:

    "هون علي ما نزل بي انه يعين الله

    چه آسان است بر من وقتي چشم خدا مي بيند".

    امام با غلاف شمشير حفره اي فراهم آورد و او را دفن كرد.


    آنگاه عرض كرد: "خدايا اين كودك كمتر از ناقه صالح نيست.

    ناقه را پي كردند و عذاب شدند.



    پروردگارا همانگونه كه عذاب بر قوم ثمود نازل كردي از اين قوم انتقام بگير".





    41993513061976269991

  15. کاربر مقابل از elahe عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  16. #9
    مذاهب و ادیان الهی
    زندگی باور میخواهد, آن هم از جنس امید ,که اگر سختی راه به تو یک سیلی زد, یک امید قلبی به تو گوید, که خدا هست هنوز...
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    محل سکونت
    قطعه ای از بهشت
    نوشته ها
    2,116
    تشکر تشکر کرده 
    1,438
    تشکر تشکر شده 
    2,198
    تشکر شده در
    667 پست
    قدرت امتیاز دهی
    1779
    Array

    پیش فرض

    48259899357497467669
    قاسم بن الحسن بن علی بن ابی طالب


    قاسم بن الحسن(ع)،فرزند برومند و رشید و مجاهد امام حسن مجتبی(ع) است که در سال 47 هجری در مدینه متولد شد و در کربلا بین 14 تا 15 ساله بود.
    نام مادرش را رمله یا نفیله یا نجمه نوشته اند که ام ولد(کنیز) بود و همراه حضرت قاسم(ع) به کربلا آمده است.
    قاسم(ع) از همسفران اصلی نهضت حسین(ع) است. قاسم نوجوانی بصیر،فهیم،عارف بالله،خوش سیرت،زیبا،جذاب،صبور و شجاع بود.

    مشهورترین سخن قاسم(ع) همان است که در شب عاشورا گفت. حضرت اباعبدالله(ع) یاران را به رفتن خواند و از شهادت روز بعد سخن گفت و قاسم(ع) پرسید:


    "عموجان من هم کشته خواهم شد؟"


    و امام پرسید: "مرگ در نگاه تو چگونه است؟".

    قاسم پاسخ داد: "یا عماه الموت احلی من العسل : عموجان مرگ از عسل شیرین تر است".

    روز عاشورا قاسم(ع) از امام اجازه میدان گرفت. امام گریست و در آغوشش گرفت. قاسم(ع) در بدرقه نگاه امام و نگاه مادر به میدان رفت.


    حمید بن مسلم - گزارشگر سپاه دشمن ـ می گوید: نوجوانی بود که چهره اش مانند ماه پاره می درخشید. شمشیری به دست و پیراهن و شلواری بر تن و دو نعلین به پا داشت که بند نعلین چپش گسسته بود(گویا شوق رفتن به میدان باعث شده بود که بند چپ بسته نشود).




    3 50a

  17. کاربر مقابل از elahe عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  18. #10
    مذاهب و ادیان الهی
    زندگی باور میخواهد, آن هم از جنس امید ,که اگر سختی راه به تو یک سیلی زد, یک امید قلبی به تو گوید, که خدا هست هنوز...
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    محل سکونت
    قطعه ای از بهشت
    نوشته ها
    2,116
    تشکر تشکر کرده 
    1,438
    تشکر تشکر شده 
    2,198
    تشکر شده در
    667 پست
    قدرت امتیاز دهی
    1779
    Array

    پیش فرض


    حبیب ابن مظاهر
    در روز عاشورا هنگامی که امام حسین علیه السلام برای ادای نماز ظهر از سپاه کوفه مهلت خواست، «حصین بن تمیم» از سپاه عمر بن سعد گفت:« نماز شما پذیرفته نیست.»
    حبیب بن مظاهر
    در پاسخش گفت:« گمان می کنی نماز از آل رسول خدا پذیرفته نیست و نماز تو پذیرفته است، احمق نادان؟!»
    حصین بن تمیم به حبیب حمله کرد و حبیب با ضربه‌ای، حصین را از اسب به زمین انداخت. یاران حصین به سوی او شتافتند و او را نجات دادند.
    حبیب پیوسته بر آنان حمله کرد و چنین رجز خواند:« همانا من حبیب هستم و پدرم مظهر است. سواره ی صحنه پیکار در حالی که آتش جنگ شعله ور می شود. شما هم سلاحتان بهتر و هم تعدادتان بیشتر است، ولی ما با وفاتر و شکیباتر از شماییم.»
    حبیب در این مبارزه ی دلاورانه، عده‌ی زیادی از سپاه یزید را کشت تا این که «بدیل بن حریم» با شمشیر به او حمله کرد و ضربه ای به او زد. مردی از تمیم نیز با نیزه بر او حمله‌ور شد. حبیب از اسب بر زمین افتاد و چون خواست از جا برخیزد، حصین بن تمیم با شمشیر ضربه‌ای دیگر به سر او زد و آن مرد تمیمی سر از تن حبیب جدا کرد.

    شهادت حبیب بن مظاهر برای امام حسین علیه السلام بسیار گران آمد و دل مبارکش را شکست و فرمود:« از خدا انتظار دارم که حامیان و یاران مرا اجر دهد. ای حبیب! چه مرد برگزیده‌ای بودی که خدا تو را توفیق داد هر شب ختم قرآنی کنی.»


    • ابصار العین، ص 59 و 60.
    • قصه کربلا ص 307، به نقل از نفس المهموم، ص 372


  19. کاربر مقابل از elahe عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/