شعري براي باران سروده ام
شعري براي دردهاي بي کران قطره ها
که در ني ني اشک چشمانم متولد ميشوند
و در راستاي خطي، آرام
بر روي گونه هايم جاري مي شوند!
باران را ميبويم
بويي نميدهدولي دستانش بسيار مهربانند
زيرا مرا به ياد تو سوق ميدهند
ميلي براي رسيدن به تو
خداي خوب من!
در نگاه چشمانم
صدايي فرياد ميزند که
که آمده ام تا بمانم براي تو
و اشکها به ياري من مي آيندو
ياري دستانم است که بي هيچ چشمداشتي
به سويتو دراز شده اند
آري من تو را ميخواهم
تو را
خداي مهربانم را!
مرا ببخش
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)