صفحه 15 از 17 نخستنخست ... 511121314151617 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 141 تا 150 , از مجموع 164

موضوع: اشعار محرم

  1. #141
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    May 2010
    محل سکونت
    هرجاكه دل درآنجا خوش است
    نوشته ها
    6,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,716
    تشکر تشکر شده 
    6,742
    تشکر شده در
    2,981 پست
    حالت من : Khoshhal
    قدرت امتیاز دهی
    3163
    Array

    پیش فرض

    غزل بیست و ششم
    گاهی دعا که هست ، هوای اراده نیست
    گاهی اراده هست ولی سهل و ساده نیست
    شب هر که روی بال فرشته پرید و رفت
    روز اینقدر برای رسیدن پیاده نیست
    باید رها شد از همه هست و بود خویش
    آری پریدن از سر بام تو ساده نیست
    ظرفیتی بده که تو را جستجو کنم
    وقتی پیاله نیست تمنای باده نیست
    ما را در این نماز محرم ادا کنید
    وقتی قضا شدیم ؛ که وقت اعاده نیست !
    خانه به خانه گشته ام و خوب دیده ام
    هر گز کسی به بخوبی این خانواده نیست
    [SIGPIC][/SIGPIC]
    آرزو هایم را به باد میدهم ... مثل قاصدک ... شاید از کنارت عبور کنند ... عطرت را بگیرند و مثل یک جادو تبدیل به یک رویا شوند...


  2. #142
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    May 2010
    محل سکونت
    هرجاكه دل درآنجا خوش است
    نوشته ها
    6,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,716
    تشکر تشکر شده 
    6,742
    تشکر شده در
    2,981 پست
    حالت من : Khoshhal
    قدرت امتیاز دهی
    3163
    Array

    پیش فرض

    غزل بیست و هفتم
    این هشتمین شب است ؛ شب خونجگر شدن
    همراه زخم های پدر خوب تر شدن
    باید هوای شوق تو ما را بگیرد و
    پروازمان دهد به هوای سحر شدن
    آنگاه من کبوتر پایین پا شوم
    مانند آسمان پر از بال و پر شدن
    بر خیز خیمه ی آشفته را ببین !!!
    بعد از تو سهم خیمه شده دربه در شدن
    از ناله حسین فلک خم شد و نوشت:
    بعد از تو سهم عشق شده بی پسر شدن
    آیا رواست پیش تو از زخم طعنه ها
    سهم امام تو بشود خونجگر شدن
    ***رحمان نوازنی- برگرفته از وبلاگ حسینیه خدا***
    [SIGPIC][/SIGPIC]
    آرزو هایم را به باد میدهم ... مثل قاصدک ... شاید از کنارت عبور کنند ... عطرت را بگیرند و مثل یک جادو تبدیل به یک رویا شوند...


  3. #143
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    May 2010
    محل سکونت
    هرجاكه دل درآنجا خوش است
    نوشته ها
    6,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,716
    تشکر تشکر شده 
    6,742
    تشکر شده در
    2,981 پست
    حالت من : Khoshhal
    قدرت امتیاز دهی
    3163
    Array

    پیش فرض

    قصیده ورودیه کربلا

    هنگام محرّم شد و هنگام عزا، های
    برخیز و بخوان مرثیت کرببلا، های
    پیراهن نیلی به تن تکیه بپوشان
    درهای حسینیه ی دل را بگشا، های
    طبّال بزن طبل که با گریه درآیند
    طّبال بزن باز بر این طبل عزا، های
    زنجیر زنان حرم نور بیایید
    ای سلسله ها ، سلسله ها ، سلسله ها، های
    ای سینه زنان، شور بگیرید و بخوانید
    ای قوم کفن پوش، کجایید ؟ کجا؟ های
    شمشیر به کف، حیدر حیدر همه بر لب
    خونخواه حسین اید، درآیید هلا، های
    کس نیست در این بادیه دلسوخته چون من
    کس نیست در این واحه به دلتنگی ما، های
    این داغ چه داغی ست که طوفان شده عالم
    آتش زده در جان و پر مرغ هوا، های
    ***
    از کوفه خبر می رسد از غربت مسلم
    از کوفه و کوفی ببرم شکوه کجا؟ های
    عباسِ علی تشنه و طفلان همه تشنه
    فریاد و فغان از ستم قوم دغا، های
    بازوی حرم، نخل جوانمردی و ایثار
    عباس علی، حضرت شمع شهدا، های
    آتش به سوی خیمه و خرگاه تو می رفت
    از دست ابالفضل چو افتاد لوا، های
    با یاد جوانمردی عباس و غم تو
    خورشید جدا گریه کند، ماه جدا، های
    خورشید نه این است که می چرخد هر روز
    خورشید سری بود جدا شد ز قفا، های
    می چرخد و می چرخد و می چرخد، گریان
    هفتاد قمر گردِ سرِ شمس ضُحی، های
    خونین شده انگشتری سوّم خاتم
    از سوگ سلیمان چه خبر، باد صبا!؟ های
    از داغ علی اصغر محزون، جگرم سوخت
    با رفتن عباس، قدم گشت دو تا، های
    ***
    طفلان عطش نوش تو را حنجره، خون شد
    از خفتنِ فریاد در آن حنجره ها، های
    بگذار که از اکبر داماد بگویم
    با خون سر آن کس که به کف بست حنا، های
    تنها چه کند با غم شان زینب کبری
    رأس شهدا وای، غریو اسرا ، های
    بر محمل اُشتر سر خود کوبید، زینب(س)
    از درد بکوبم سر خود را به کجا؟ های
    امشب شب دلتنگی طفلان حسین(ع) است
    این شعله به تن دارد و آن خار به پا، های
    این مویه کنان در پی راهی به مدینه ست
    آن موی کنان در پی جسم شهدا، های
    این پیرهن پاره، تن کیست ؟ خدایا
    گشتیم به دنبال سرش در همه جا، های
    در آینه سر می کشد این سر، سر خونین
    در باد ورق می خورد آن زلف رها، های
    این حنجر داوودی سرهای بریده ست
    ترتیل شگفتی ست ز سرهای جدا، های
    بگذار هم از گریه چراغی بفروزم
    بادا که فروزان بشود شام شما ،های...
    **
    من تشنه و دل تشنه و عالم همه تشنه
    کو آب که سیراب کند زخم مرا، های
    آتش شده ام اتش نوشان منا، هوی
    عنقا شده ام، سوخته جانان منا، های
    هنگام اذان آمد و در چِک چک شمشیر
    او حیّ غزا می زد و من "حیّ علی" های
    امشب شب شوریدگی، امشب، شب اشک است
    شمشیر مرا تیز کن از برق دعا، های
    خون خوردن و لبخند زدن را همه دیدید
    گل دادن قنداقه ندیدید الا، های
    با فرق علی(ع) کوفه ی دیروز، چها کرد؟
    از کوفه ندیدیم بجز قحط وفا، های
    بر حنجره ی تشنه چرا تیر سه شعبه؟
    کس نیست بپرسد ز شمایان که چرا ؟ های
    این کودک معصوم چه می خواست ؟ چه می گفت؟
    در چشم شما سنگدلان مُرد حیا، های
    ***
    ر راه که رفتید همه خبط و خطا بود
    هر کار که کردید هدر بود و هبا، های
    این قوم نبودند مگر نامه نبشتند
    گفتند که ما منتظرانیم بیا! های
    گفتند اگر رو به سوی کوفه کنی، نَک
    از مقدم تو می رسد این سر به سما، های
    گفتند به شکرانه ی دیدار شما شهر
    آذین شده با آینه و نور و صدا، های
    آیینه تان پر شده از زنگ و دورویی
    چشمان شما پر شده از روی و ریا، های
    مختار، به حبس اندر و میثم، به سر دار
    در کوفه ندیدیم بجز حرمله ها، های
    این بود سرانجام وفا؟ رسم امانت؟
    ای اف به شما، اف به شما، اف به شما، های
    ای اف به شمایان که سرم بر سر نیزه ست
    بس نیست تماشای شهیدان مرا؟ های!
    در جان شما مرده دلان زمزمه ای نیست
    در شهر شما سنگدلان مرده صدا، های
    ای قوم تماشاگر افسونگر بی روح!
    یک تن ز شمایان بنمانید به جا، های
    ***
    یک تن ز شما دم نزد آن روز که می رفت
    از کوفه سوی شام سر کشته ی ما، های
    یک مشت دل سوخته پاشیدم زی عرش
    یعنی که ببینید، منم خون خدا، های
    آن شام که از کوفه گذشتند اسیران
    از هلهله، از هی هی و هی های شما، های
    دیروز تنی بودم زیر سم اسبان
    امروز سری هستم در طشت طلا، های
    ما این همه با یاد شماییم و شما حیف
    ما این همه دلتنگ شماییم و شما... های
    ***
    ز کرببلا هروله کردیم سوی شام
    از مروه رسیدیم دوباره به صفا، های
    خورشید فراز آمده از عرش به نیزه
    جبریل فرود آمده از غار حرا، های
    این هیات بی سر شدگان قافله ی کیست؟
    شد نوبت تو، قافله سالار منا! های
    من قافله سالارم و ما قافله ی تو
    ای بَرشده بر نیزه، تویی راهنما ، های
    ما آمده بودیم بمیریم و بمانیم
    ما آمده بودیم به پابوس فنا، های
    ***
    یا سید شوریده سران! کوفه چه می خواست؟
    آن روز در آن هروله ی هول و ولا ، های
    منظومه ی خونین جگران! کوفه چه دارد؟
    از کوفه چه مانده ست بجز گریه به جا؟ های
    خون نامه ی بی سرشدگان! کوفه نفهمید
    سطری ز سفرنامه ی دلتنگ تو را، های
    پیراهن یوسف نفسان! کوفه چه داند؟
    منظومه ی هفتاد و دو گیسوی رها! های
    ***
    در مشعر زخم تو رسیدم به تشهّد
    تا از عرفات تو رسیدم به منا ، های
    با گریه و با نذر کجا را که نگشتیم
    حیران تو ای آینه ی غیب نما، های
    در غربت این سینه برافروز چراغی
    در خلوت این دیده جمالی بنما، های
    آن شاعر شوریده که می گفت کجایید
    اینجاست بیایید شهیدان بلا! های
    من حنجره ام نذر شهیدان خدایی ست
    من حنجره ام وقف تمام شهدا، های
    از خویش بپرسیم کجاییم و چه داریم
    از خویش برون می زنی امشب به کجا؟ های
    ماندیم در این خاک و پری باز نکردیم
    مُردیم در این درد و ندیدیم دوا، های
    های ای عطش آغشته ترینان! عطشم کُشت
    آبی برسانید به این تشنه هلا، های
    یک بار بپرسید ز حالم که چرا هوی
    تا پاسخ تان گویم یاران که چرا های ...
    ***
    هفتاد و دو دف هر صبح می کوبد در من
    هفتاد و دو نی هر شب در من به نوا، های
    این جاده همان جاده ی خون است بپویید
    این در، در دهلیز بهشت است، درآ، های
    ای عاشق دل باخته، آهی بکش از جان
    ای شاعر دلسوخته، اشکی بسرا، های
    حالی چه کنم گر نکنم شکوه و فریاد
    در منقبت و مرثیت آل عبا، های.....
    ***علیرضا قزوه***
    [SIGPIC][/SIGPIC]
    آرزو هایم را به باد میدهم ... مثل قاصدک ... شاید از کنارت عبور کنند ... عطرت را بگیرند و مثل یک جادو تبدیل به یک رویا شوند...


  4. #144
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    May 2010
    محل سکونت
    هرجاكه دل درآنجا خوش است
    نوشته ها
    6,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,716
    تشکر تشکر شده 
    6,742
    تشکر شده در
    2,981 پست
    حالت من : Khoshhal
    قدرت امتیاز دهی
    3163
    Array

    پیش فرض

    گفتم به چاه : ای دل شب محرم عــلی

    امشب مباش منتظر مقدم علــــــــــی

    هرشب صدای غــربت او بود و گوش تو

    امشب تویی و زمزمه ی ماتم علــــــی

    مسجدخموش مانده وگلدسته هاغریب

    محراب کوفه شسته شده از دم علـــی

    یک لحظه تیغ آمد و یک دم تمـــــام شد

    عمر علی و درد علی و غم علـــــــــی

    یک عمر بود محـــــــرم دل ها ولی نبود

    جز نخل های کوفه کسی همدم علـی

    کعبه به کوفـــــه رو کن و حج وصال بین

    محراب خون گرفته شده زمزم علـــــی

    هم ناشناس آمد و هم ناشـــناس رفت

    عالم نیافت یک خبر از عالم علـــــــــی

    دشنام بود و زخـــم زبان بود و طعنه بود

    در التیام زخم درون ، مرهم عـــــــــلی
    [SIGPIC][/SIGPIC]
    آرزو هایم را به باد میدهم ... مثل قاصدک ... شاید از کنارت عبور کنند ... عطرت را بگیرند و مثل یک جادو تبدیل به یک رویا شوند...


  5. #145
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    May 2010
    محل سکونت
    هرجاكه دل درآنجا خوش است
    نوشته ها
    6,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,716
    تشکر تشکر شده 
    6,742
    تشکر شده در
    2,981 پست
    حالت من : Khoshhal
    قدرت امتیاز دهی
    3163
    Array

    پیش فرض

    باز این چه شورش است که در خلق عالم است ** باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است
    باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین ** بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است
    این صبح تیره باز دمید از کجا کزو ** کار جهان و خلق جهان جمله در هم است
    گویا طلوع می‌کند از مغرب آفتاب ** کاشوب در تمامی ذرات عالم است
    گر خوانمش قیامت دنیا بعید نیست ** این رستخیز عام که نامش محرم است
    در بارگاه قدس که جای ملال نیست ** سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است
    جن و ملک بر آدمیان نوحه می‌کنند ** گویا عزای اشرف اولاد آدم است
    خورشید آسمان و زمین نور مشرقین پرورده‌ی کنار رسول خدا حسین

    ***

    کشتی شکست خورده‌ی طوفان کربلا ** در خاک و خون طپیده میدان کربلا
    گر چشم روزگار به رو زار می‌گریست ** خون می‌گذشت از سر ایوان کربلا
    نگرفت دست دهر گلابی به غیر اشک ** زآن گل که شد شکفته به بستان کربلا
    از آب هم مضایقه کردند کوفیان ** خوش داشتند حرمت مهمان کربلا
    بودند دیو و دد همه سیراب و می‌مکند ** خاتم ز قحط آب سلیمان کربلا
    زان تشنگان هنوز به عیوق می‌رسد ** فریاد العطش ز بیابان کربلا
    آه از دمی که لشگر اعدا نکرد شرم ** کردند رو به خیمه‌ی سلطان کربلا
    آن دم فلک بر آتش غیرت سپند شد ** کز خوف خصم در حرم افغان بلند شد

    ***

    کاش آن زمان سرادق گردون نگون شدی ** وین خرگه بلند ستون بی‌ستون شدی
    کاش آن زمان درآمدی از کوه تا به کوه ** سیل سیه که روی زمین قیرگون شدی
    کاش آن زمان ز آه جهان سوز اهل بیت ** یک شعله‌ی برق خرمن گردون دون شدی
    کاش آن زمان که این حرکت کرد آسمان ** سیماب‌وار گوی زمین بی‌سکون شدی
    کاش آن زمان که پیکر او شد درون خاک ** جان جهانیان همه از تن برون شدی
    کاش آن زمان که کشتی آل نبی شکست ** عالم تمام غرقه دریای خون شدی
    آن انتقام گر نفتادی بروز حشر ** با این عمل معامله‌ی دهر چون شدی
    آل نبی چو دست تظلم برآورند ** ارکان عرش را به تلاطم درآورند

    ***

    برخوان غم چو عالمیان را صلا زدند ** اول صلا به سلسله‌ی انبیا زدند
    نوبت به اولیا چو رسید آسمان طپید ** زان ضربتی که بر سر شیر خدا زدند
    آن در که جبرئیل امین بود خادمش ** اهل ستم به پهلوی خیرالنسا زدند
    بس آتشی ز اخگر الماس ریزه‌ها ** افروختند و در حسن مجتبی زدند
    وانگه سرادقی که ملک مجرمش نبود ** کندند از مدینه و در کربلا زدند
    وز تیشه‌ی ستیزه در آن دشت کوفیان ** بس نخلها ز گلشن آل عبا زدند
    پس ضربتی کزان جگر مصطفی درید ** بر حلق تشنه‌ی خلف مرتضی زدند
    اهل حرم دریده گریبان گشوده مو ** فریاد بر در حرم کبریا زدند
    روح‌الامین نهاده به زانو سر حجاب ** تاریک شد ز دیدن آن چشم آفتاب

    ***

    چون خون ز حلق تشنه‌ی او بر زمین رسید ** جوش از زمین بذروه عرش برین رسید
    نزدیک شد که خانه‌ی ایمان شود خراب ** از بس شکستها که به ارکان دین رسید
    نخل بلند او چو خسان بر زمین زدند ** طوفان به آسمان ز غبار زمین رسید
    باد آن غبار چون به مزار نبی رساند ** گرد از مدینه بر فلک هفتمین رسید
    یکباره جامه در خم گردون به نیل زد ** چون این خبر به عیسی گردون نشین رسید
    پر شد فلک ز غلغله چون نوبت خروش ** از انبیا به حضرت روح‌الامین رسید
    کرد این خیال وهم غلط که ارکان غبار ** تا دامن جلال جهان آفرین رسید
    هست از ملال گرچه بری ذات ذوالجلال ** او در دلست و هیچ دلی نیست بی‌ملال

    ***

    ترسم جزای قاتل او چون رقم زنند ** یک باره بر جریده‌ی رحمت قلم زنند
    ترسم کزین گناه شفیعان روز حشر ** دارند شرم کز گنه خلق دم زنند
    دست عتاب حق به در آید ز آستین ** چون اهل بیت دست در اهل ستم زنند
    آه از دمی که با کفن خونچکان ز خاک ** آل علی چو شعله‌ی آتش علم زنند
    فریاد از آن زمان که جوانان اهل بیت ** گلگون کفن به عرصه‌ی محشر قدم زنند
    جمعی که زد بهم صفشان شور کربلا ** در حشر صف زنان صف محشر بهم زنند
    از صاحب حرم چه توقع کنند باز ** آن ناکسان که تیغ به صید حرم زنند
    پس بر سنان کنند سری را که جبرئیل ** شوید غبار گیسویش از آب سلسبیل

    ***

    روزی که شد به نیزه سر آن بزرگوار ** خورشید سر برهنه برآمد ز کوهسار
    موجی به جنبش آمد و برخاست کوه ** ابری به بارش آمد و بگریست زار زار
    گفتی تمام زلزله شد خاک مطمئن ** گفتی فتاد از حرکت چرخ بی‌قرار
    عرش آن زمان به لرزه درآمد که چرخ پیر ** افتاد در گمان که قیامت شد آشکار
    آن خیمه‌ای که گیسوی حورش طناب بود ** شد سرنگون ز باد مخالف حباب وار
    جمعی که پاس محملشان داشت جبرئیل ** گشتند بی‌عماری محمل شتر سوار
    با آن که سر زد آن عمل از امت نبی ** روح‌الامین ز روح نبی گشت شرمسار
    وانگه ز کوفه خیل الم رو به شام کرد ** نوعی که عقل گفت قیامت قیام کرد

    ***

    بر حربگاه چون ره آن کاروان فتاد **شور و نشور واهمه را در گمان فتاد
    هم بانگ نوحه غلغله در شش جهت فکند ** هم گریه بر ملایک هفت آسمان فتاد
    هرجا که بود آهوئی از دشت پا کشید ** هرجا که بود طایری از آشیان فتاد
    شد وحشتی که شور قیامت بباد رفت ** چون چشم اهل بیت بر آن کشتگان فتاد
    هرچند بر تن شهدا چشم کار کرد ** بر زخمهای کاری تیغ و سنان فتاد
    ناگاه چشم دختر زهرا در آن میان ** بر پیکر شریف امام زمان فتاد
    بی‌اختیار نعره‌ی هذا حسین زود ** سر زد چنانکه آتش ازو در جهان فتاد
    پس با زبان پر گله آن بضعةالرسول ** رو در مدینه کرد که یا ایهاالرسول

    ***

    این کشته‌ی فتاده به هامون حسین توست ** وین صید دست و پا زده در خون حسین توست
    این نخل تر کز آتش جان سوز تشنگی ** دود از زمین رسانده به گردون حسین توست
    این ماهی فتاده به دریای خون که هست ** زخم از ستاره بر تنش افزون حسین توست
    این غرقه محیط شهادت که روی دشت ** از موج خون او شده گلگون حسین توست
    این خشک لب فتاده دور از لب فرات ** کز خون او زمین شده جیحون حسین توست
    این شاه کم سپاه که با خیل اشگ و آه ** خرگاه زین جهان زده بیرون حسین توست
    این قالب طپان که چنین مانده بر زمین ** شاه شهید ناشده مدفون حسین توست
    چون روی در بقیع به زهرا خطاب کرد ** وحش زمین و مرغ هوا را کباب کرد

    ***

    کای مونس شکسته دلان حال ما ببین ** ما را غریب و بی‌کس و بی‌آشنا ببین
    اولاد خویش را که شفیعان محشرند ** در ورطه‌ی عقوبت اهل جفا ببین
    در خلد بر حجاب دو کون آستین فشان ** واندر جهان مصیبت ما بر ملا ببین
    نی ورا چو ابر خروشان به کربلا ** طغیان سیل فتنه و موج بلا ببین
    تنهای کشتگان همه در خاک و خون نگر ** سرهای سروران همه بر نیزه‌ها ببین
    آن سر که بود بر سر دوش نبی مدام ** یک نیزه‌اش ز دوش مخالف جدا ببین
    آن تن که بود پرورشش در کنار تو ** غلطان به خاک معرکه‌ی کربلا ببین
    یا بضعةالرسول ز ابن زیاد داد ** کو خاک اهل بیت رسالت به باد داد

    ***

    خاموش محتشم که دل سنگ آب شد ** بنیاد صبر و خانه‌ی طاقت خراب شد
    خاموش محتشم که ازین حرف سوزناک ** مرغ هوا و ماهی دریا کباب شد
    خاموش محتشم که ازین شعر خونچکان ** در دیده‌ی اشگ مستمعان خون ناب شد
    خاموش محتشم که ازین نظم گریه‌خیز ** روی زمین به اشگ جگرگون کباب شد
    خاموش محتشم که فلک بس که خون گریست ** دریا هزار مرتبه گلگون حباب شد
    خاموش محتشم که بسوز تو آفتاب ** از آه سرد ماتمیان ماهتاب شد
    خاموش محتشم که ز ذکر غم حسین ** جبریل را ز روی پیامبر حجاب شد
    تا چرخ سفله بود خطائی چنین نکرد ** بر هیچ آفریده جفائی چنین نکرد

    ***

    ای چرخ غافلی که چه بیداد کرده‌ای ** وز کین چها درین ستم آباد کرده‌ای
    بر طعنت این بس است که با عترت رسول ** بیداد کرده خصم و تو امداد کرده‌ای
    ای زاده زیاد نکرداست هیچ گه ** نمرود این عمل که تو شداد کرده‌ای
    کام یزید داده‌ای از کشتن حسین ** بنگر که را به قتل که دلشاد کرده‌ای
    بهر خسی که بار درخت شقاوتست ** در باغ دین چه با گل و شمشاد کرده‌ای
    با دشمنان دین نتوان کرد آن چه تو ** با مصطفی و حیدر و اولاد کرده‌ای
    حلقی که سوده لعل لب خود نبی بر آن ** آزرده‌اش به خنجر بیداد کرده‌ای
    ترسم تو را دمی که به محشر برآورند ** از آتش تو دود به محشر درآورند

    محتشم کاشانی
    [SIGPIC][/SIGPIC]
    آرزو هایم را به باد میدهم ... مثل قاصدک ... شاید از کنارت عبور کنند ... عطرت را بگیرند و مثل یک جادو تبدیل به یک رویا شوند...


  6. #146
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    May 2010
    محل سکونت
    هرجاكه دل درآنجا خوش است
    نوشته ها
    6,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,716
    تشکر تشکر شده 
    6,742
    تشکر شده در
    2,981 پست
    حالت من : Khoshhal
    قدرت امتیاز دهی
    3163
    Array

    پیش فرض

    آنجا که اشک پای غمت پا گرفت و بعد

    بغضی میان سینه من جا گرفت و بعد

    وقتی که ذوالجناح بدون تو بازگشت

    این دخترت بهانه بابا گرفت و بعد

    ابری سیاه بر سر راهم نشسته بود

    ابری که روی صورت من را گرفت و بعد

    انگار صدای مادری دلخسته می رسید

    آری صدای گریه ی زهرا گرفت و بعد

    همراه آن صدا تمامیّ ِ کودکان

    ذکر محمدا و خدایا گرفت و بعد

    هر کس که زنده بود از اهل خیام تو

    مویه کنان شد و ره صحرا گرفت و بعد

    دور از نگاه علمدار لشگرت

    آتش به خیمه های تو بالا گرفت و بعد

    سرمست انتقام ولی بی نصیب تر

    پس معجر از سر زنها گرفت وبعد
    [SIGPIC][/SIGPIC]
    آرزو هایم را به باد میدهم ... مثل قاصدک ... شاید از کنارت عبور کنند ... عطرت را بگیرند و مثل یک جادو تبدیل به یک رویا شوند...


  7. #147
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    May 2010
    محل سکونت
    هرجاكه دل درآنجا خوش است
    نوشته ها
    6,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,716
    تشکر تشکر شده 
    6,742
    تشکر شده در
    2,981 پست
    حالت من : Khoshhal
    قدرت امتیاز دهی
    3163
    Array

    پیش فرض

    شرمنده شد بهار ز گلزار کربلا / بلبل کند نوا که خزان محرم است
    ما عاشقان لاله ی سرخِ پیمبریم / کز عطر او بهشت خداوند ، خرم است
    صد مرده زنده میشود از ذکرِ یا حسین / مولای ما معلم عیسی بن مریم است
    عیسی اگر در آخرِ عمرش به عرش رفت / قنداقه حسین ، شرف عرشِ اعظم است
    با یوسفش مقایسه کردم ، نگار گفت : / او شاه مصر باشد ، این شاه عالم است
    ما را نیازِ صید چمن نیست در بهار / روی حسینیان ، گل و این اشک شبنم است
    ای صاحب عزا به عزاخانه ها بیا / یاران سینه زن همه در زیر پرچم است
    گر وعده ی بهشت به ما می دهد بهار / ما نیستیم طالب ، رضوان مسلّم است
    بر عاشقان ، سیاحت گلشن حرام شد / خاکم به سر که قامت سروِ علی خم است
    ای آب ، بس کن این همه جوش و خروش را / در پیش چشم ما علی اصغر مجسم است
    سقا ز تشنگان حرم شرمسار شد / شرمنده ی خجالت او نهرِ علقم است
    ساقی تشنه تا که برون آمد از فرات / قربان غیرتش شود عالم ، اگر کم است
    چون محتشم بخوان به پیمبر ز سوز دل / باز این چه شورش است که در خلق عالم است ؟
    [SIGPIC][/SIGPIC]
    آرزو هایم را به باد میدهم ... مثل قاصدک ... شاید از کنارت عبور کنند ... عطرت را بگیرند و مثل یک جادو تبدیل به یک رویا شوند...


  8. #148
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    May 2010
    محل سکونت
    هرجاكه دل درآنجا خوش است
    نوشته ها
    6,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,716
    تشکر تشکر شده 
    6,742
    تشکر شده در
    2,981 پست
    حالت من : Khoshhal
    قدرت امتیاز دهی
    3163
    Array

    پیش فرض

    باز عاشوراییان پیدا شدند

    باز هم سوداییان شیدا شدند

    وقت آن شد عشق خونین‏تر شود

    لاله‏های غصه رنگین‏تر شود

    بلبل اینجا ناله‏ها سر می‏کند

    لاله اینجا چشم‏هاتر می‏کند

    اربعین غصه‏های گل کجاست

    اربعین ناله بلبل کجاست

    اربعین عشق، عباست چه شد

    اربعین، فریاد احساست چه شد

    اربعین از نینوای خون بگو

    اربعین از اعتلای خون بگو

    هان بگو از عشق، از معنای دین

    وصف عباس آن مراد مومنین

    ما فدای عشق بی‏آلایش‏ات

    ما به قربان تمام خواهشت

    تو مراد عشق بی پایان شدی

    قبله گاه و معبد پاکان شدی
    [SIGPIC][/SIGPIC]
    آرزو هایم را به باد میدهم ... مثل قاصدک ... شاید از کنارت عبور کنند ... عطرت را بگیرند و مثل یک جادو تبدیل به یک رویا شوند...


  9. #149
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    May 2010
    محل سکونت
    هرجاكه دل درآنجا خوش است
    نوشته ها
    6,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,716
    تشکر تشکر شده 
    6,742
    تشکر شده در
    2,981 پست
    حالت من : Khoshhal
    قدرت امتیاز دهی
    3163
    Array

    پیش فرض

    با اشک‌هاش دفتر خود را نمور کرد
    در خود تمام مرثیه‌ها را مرور کرد

    ذهنش ز روضه‌های مجسّم عبور کرد
    شاعر بساط سینه‌زدن را که جور کرد

    احساس کرد از همه عالم جدا شده ست
    در بیت‌هاش مجلس ماتم به پا شده ست

    در اوج روضه خوب دلش را که غم گرفت
    وقتی که میز و دفتر و خودکار دم گرفت

    وقتش رسیده بود به دستش قلم گرفت
    مثل همیشه رخصتی از محتشم گرفت

    باز این چه شورش است که در جان واژه‌هاست
    شاعر شکست خورده‌ی طوفان واژه‌هاست

    بی‌اختیار شد قلمش را رها گذاشت
    دستی ز غیب قافیه را کربلا گذاشت

    یک بیت بعد واژه‌ی لب تشنه را گذاشت
    تن را جدا گذاشت و سر را جدا گذاشت

    حس کرد پا به پاش جهان گریه می‌کند
    دارد غروب فرشچیان گریه می‌کند

    با این زبان چگونه بگویم چه ها کشید
    بر روی خاک و خون بدنی را رها کشید

    او را چنان فنای خدا، بی‌ریا کشید
    حتی براش جای کفن؛ بوریا کشید

    در خون کشید قافیه‌ها را، حروف را
    از بس که گریه کرد تمام لهوف را

    اما در اوج روضه کم آورد و رنگ باخت
    بالا گرفت کار و سپس آسمان گداخت

    این بند را جدای همه روی نیزه ساخت
    خورشید سر بریده غروبی نمی‌شناخت

    بر اوج نیزه گرم طلوعی دوباره بود
    او کهکشان روشن هفده ستاره بود

    خون جای واژه بر لبش آورد و بعد از آن...
    پیشانیش پر از عرق سرد و بعد از آن...

    خود را میان معرکه حس کرد و بعد از آن...
    شاعر برید و تاب نیاورد و بعد از آن...

    در خلصه‌ای عمیق خودش بود و هیچ کس
    شاعر کنار دفترش افتاد از نفس
    [SIGPIC][/SIGPIC]
    آرزو هایم را به باد میدهم ... مثل قاصدک ... شاید از کنارت عبور کنند ... عطرت را بگیرند و مثل یک جادو تبدیل به یک رویا شوند...


  10. #150
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    باز آمـد بـوی مـاه روضه ها
    بوی پرچم های راه روضه ها

    باز بوی تربت کـوی حسیـن
    روی پیـرا هن سیـاه روضه ها

    بـاز بـایـد رفـت زیـر بیرق و
    شد دخیل تکیه گاه روضه ها

    مرغ دل پر می کشد تا کربلا
    از میـان اشک و آه روضه ها


    بـاز آرامـش بـرای قـلـب ها
    بعـد گـریه در پناه روضه ها


    شاعر : حمید ضیاء یزدی




    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








صفحه 15 از 17 نخستنخست ... 511121314151617 آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/