در دشت عطش ، لاله صفت سوخت حسین (ع)
تا مشعل آزادگی افروخت حسین (ع)
بر لوح فلق ، تا به قیامت ، نقش است
درسی که زخون ، به خلق آموخت حسین (ع)
(احمد ده بزرگی )
آن روز که آهنگ سفر داشت حسین (ع)
از راز شهادتش خبر داشت حسین (ع)
از بهر سرودن یکی قطعة سرخ
(زنده یاد سید حسن حسینی )
هفتاد و دو واژه در نظر داشت حسین (ع)
هم «حیّ علی الفّلاح » او خونین بود
هم سجده بی سلاح او خونین بود
افسوس که چند ساعتی بعد نماز
پیشانی ذوالجناح او خونین بود
(علیرضا دهقانیان)
گر بر ستم قرون ، بر آشفت حسین (ع)
بیداری ما خواست ، به خون خفت حسین (ع)
آنجا که زمان ، محرم اسرار نبود
با لهجة خون ، سرّ گلو گفت حسین (ع)
(زنده یاد سید حسن حسینی )
تیغ از رخ او ز ترس ، گریان گردید
مرگ از نگهش به خویش لرزان گردید
آوخ ، چه سیه کاری و ننگی ابدی
از مرگ حسین (ع) ، سهم انسان گردید
(سید هاشم نبی زاده )
اشعار امام حسین علیهالسلام
هنگامى كه امام حسین علیهالسلام طفل شیرخوار را دفن كرد، بپاخاست و این اشعار را قرائت كرد: «اینان به خدا كافر شدند، و از ثواب الهى از دیر زمان اعراض كردند؛ على را در گذشته كشتند، و فرزندش حسن، زاده بهترین خلق را شهید كردند؛ و این نتیجه كینه اینان بود، آنگاه گفتند: الان بر حسین به طور جمعى یورش بریم، اى واى بر گروهى كه پست هستند، جمعیت را گرد آورند براى اهل دو حرم؛ سپس حركت كردند و یكدیگر را سفارش نمودند بر كشتن من براى خشنودى دو ملحد (عبیدالله و یزید)؛ از خدا بر ریختن خونم نترسیدند، به امر عبیدالله كه زاده دو كافر است؛ ابن سعد با لشكرش همانند قطرات باران بر من تیر زدند؛ مرا جرم و گناهى از گذشته نبود، جز این كه فخر مىكردم به نور فرقدین (دو ستاره): على بهترین خلق بعد از پیامبر، و پیغمبر كه والدین او هر دو از قریشند؛ برگزیده خدا از خلق پدرم على است، سپس مادرم، پس من فرزند دو برگزیده هستم؛ نقرهاى كه از طلا خالص گردیده، من همان نقره هستم و فرزند دو طلا؛ چه كسى همانند جد من در دنیا دارد، یا همانند پدرم، پس من فرزند دو ماه هستم؛ مادرم فاطمه زهرا، و پدرم شكننده سپاه كفر است در بدر و حنین؛ ریسمان محكم دین على مرتضى است، و پراكنده كننده لشكر دشمن و نمازگزار و به دو قبله؛ براى او در جنگ احد واقعهاى است كه حرارت آن فروكش كرد با گرفتن دو سپاه؛ سپس در احزاب و فتح، كه در آن نابودى دو سپاه عظیم بود؛ در راه خدا چه كردند، امت زشت كردار با عترت پیامبر و على؛ عترت نیكوكردار نبى مصطفى، و على بزرگوار و شجاع هنگام مقابله با سپاه؛ او خدا را در كودكى پرستید، در حالى كه قریش دو بت را مىپرستیدند؛ او بتها را رها كرد و آنها را سجده نكرد، با قریش هرگز حتى به مقدار طرفة العین.»
ویرایش توسط fatema : 12-02-2011 در ساعت 03:12 PM
غزل یکم
باز ماه ماتم شد، گریه می کنم غم را
دست من بده امشب روزی محرم را
پیش گریه های تو دست گریه ام خالیست
باز هم بیا پر کن کاسه های چشمم را
چشمه های شورم را اشک بر تو شیرین کرد
پس دوباره شیرین کن چشم شور آدم را
در بهشت ، همسایه با شما شود هر کس
گریه کرده در دنیا این بهشت اعظم را
خوب و بد ؛ برای تو گریه می کنیم آقا !
پس قبول کن از ما گریه های درهم را
من اجازه می خواهم از کلیم این روضه
تا کمی بخوانم از مقتل مقرم را
مقتلی که در باب قتلگاه آورده
روضه های مکشوف و روضه های مبهم را
روضه ای که می فرمود: جالسٌ علی صَدره
روضه ای که خم کرده هر چه قامت خم را
غزل دوم
آماده می شوم که فراهم کنی مرا
خرج عزای ماه محرم کنی مرا
آشفته ام؛به سینه زدن عادتم بده
تا در صفوف نوحه منظم کنی مرا
فرموده ای که:" اشک شما مرهم من است "
اشک مرا بریز که مرهم کنی مرا
آنقدر در طواف سرت گریه می کنم
تا پای نیزه چشمه زمزم کنی مرا
اصلا بعید نیست که در روضه خودت
همسایه رسول مکرم کنی مرا
روزی که اشک و خون تو در قتلگاه ریخت
می خواستی شهید محرم کنی مرا
غزل سوم
روضه شروع شد ؛ همه پر در بیاورید
از این بهشت میوه نوبر بیاورید
حالا که حوض کوثر ما گریه بر شماست
یک کاسه اشک ناب ،از آن ور بیاورید
ما گریه می کنیم که دل شستشو کنیم
پس از گلاب جاری ِقمصر بیاورید
در هیئتی که حال و هوای حرم پُر است
یکشب مرا به شکل کبوتر بیاورید
ای مردمان حاجت! ازاینجا گذر کنید
حاجت هر آنچه هست،براین دربیاورید
با "اشک ِگرم" ، خاطر ایمان خنک تر است
ما گریه می کنیم که باور بیاورید...
غزل چهارم
به پای روضه نشستیم و اشک ناب شدیم
قنوت گریه گرفتیم و مستجاب شدیم
و ما که در پی خورشید نیزه ات بودیم
شبانه نور گرفتیم و آفتاب شدیم
دوباره اشک" گناه نسوز" ما را سوخت
دوباره پاک شدیم و پر از ثواب شدیم
مدینه بود و تو بودی و رأی مادر بود
که ما برای عزای تو انتخاب شدیم
میان سینه زدن بال و پر گرفتیم و
کبوتر حرم صحن بوتراب شدیم
شبیه چشم تو و مشک خالی عباس
دوباره گریه کن کودک رباب شدیم
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)