از کجا می دونی؟ شاید بتونم. امتحانش ضرری نداره در ضمن مگه فراموش کردید غول چراغ جادو فقط آرزوهای صاحبش رو بر آورده می کرد. حالا شقایق خانم چه آرزویی دارند که من برآورده کنم؟
لب به دندان گزیدم و ساکت شدم و با خود فکر کردم هرچه با او بگو مگو کنم گستاخ تر میشود.انگار امروزه را باید یه جوری تحملش می کردم، پسره مسخره همیشه دلقک فامیل بود و اخلاق های خاصی داشت یا دوست داشت دیگران را بخنداند یا برنجاند، هیچکس نمی توانست به ماهیت واقعی او پی ببرد و بفهمد او چگونه آدمی است. شیرین دختر عمه مرضیه همیشه اورا موجودی دو شخصیتی می دانست. به یاد دارم در دوران کودکی چون از او کوچکتر بودم همیشه موهای مرا می کشید و آزارم می داد که من یک بار در کمال ناباوری بازویش را گاز گرفتم ان روز ها با یاد آوری کاری که کرده بودم شرمگین می شدم اما حالا در دلم ذوق می کردم و با خود گفتم،حقش بود. من به خاطر کاری که کردم تنبیه شدم او هم یاد گرفت که دیگه سر به سر من نگذاره فکر می کرد چون دختر گوشه گیری هستم می تواند آزارم دهد اما من به او فهماندم که کاسه صبر هر کسی اندازه ای دارد.
***