و اما نگاهی داشته باشیم به نخستین تصاویر “سه ماگی” یا “سه مغ” در هنر مسیحی و ببینیم آیا تصویری که امروزه به عنوان سه خردمند شرقی به صورت پادشاه یا مرد عرب نمایش داده می شود تا چه اندازه با روایت نخستین این افسانه همساز است؟ نکته مهم در این بازشناسی می تواند دانستن یکی از مهمترین شناسه های مغان که بسیاری امروزه آنان را پیروان میتراییسم یا آیین مهر می دانند باشد و این شناسه کلاه مغان و یا آنگونه که امروز معروف است کلاه میتراست. این کلاه امروز در غرب به عنوان کلاه فریژی phrygian cap شناخته می شود و آن را لیبرتی کپ liberty cap یا کلاه آزادی نیز می نامند که به دلیل استفاده از این کلاه سرخ رنگ توسط گروهی از آزادی خواهان و هنرمندان در جریان انقلاب فرانسه بود.
تقریبا در غالب تصاویر به جا مانده از آیین میتراییسم این کلاه سرخ رنگ بر سر میترا خود نمایی می کند. به تصاویر زیر یافت شده از معبدی مهری در دورا- اوروپوس Dura-Europos در سوریه فعلی که حدود یک قرن قبل از میلاد در منطقه مرزی ایران و روم قرار داشت توجه فرمایید.
در رابطه با پیشینه این کلاه سخن زیاد گفته شده است. ولی شاید یکی از قدیمیترین شکل یافت آن در رابطه با سکاهای آریایی تبار باشد. قومی جنگجو که در مقاطع مختلف تاریخ هم با پادشاهان ایران جنگیده و هم هم پیمان با آنان شمشیر زده اند. به تصاویر زیر از پارسه و همچنین کتیبه بیستون در ایران که سکاها به تصویر کشیده شده اند توجه کنید.
![]()
در رابطه با دین سکاها این را می دانیم که آنها “خویتوسورو” یا خورشید- جنگاور مهر و “آپی” یا آب ایزد آناهیت را می پرستیدند و عناصر مشترکی با سایر اقوام آریایی به ویژه مادها داشته اند و همین موضوع و ارتباط تاریخی آنها سبب ایجاد نظریه پردازیهایی در رابطه با نقش آنها در شکل گیری دولت ماد نیز شده است. مطابق یک باور که در فرهنگ معین نیز بدان اشاره شده است آیین مادها پیش از زرتشت میتراییسم بوده و زرتشت از میان قوم ماد برخواست تا دین مغان را اصلاح سازد و بر اثر مخالفت آنها ناچار به هجرت شد که این روایت با روایت هرودت که مغان را طایفه ای از مادها می دانسته و همچنین کلام خود زرتشت در اوستا که خواستار شنیده شدن پیامش خارج از حلقه مغان بوده همسان می نماید.
هر چه که هست منابع تاریخی مربوط به این عصر بسیار مغشوش و نظریه ها بسیار متنوع و غیر قابل نتیجه گیری قطعی است. درک دقیق از مغان به دلیل اسرار همراه با نام آنان در فرهنگ ایرانی و مغشوش بودن گزارشات مورخین خارج از تمدن ایرانی از هرودت تا زنفون، استرابو و پلوتارخ منجر به ایجاد فرضیات بسیار متنوعی شده تا آنجا که کتر تیمور قادری در مقاله خود مغان و مستشرقان اشاره می کند که مولتون، دیاکونوف و کریستن سن هریک به شکل متفاوتی به بازسازی تاریخ مغان پرداخته اند. از غیر آریایی و غیر سامی دانستن آنان توسط مولتون که آنها را به انحراف برنده آیین زرتست می داند تا دیاکونوف که آنها را پیروان معتقد زرتشت می شمارد و کریستن سن که معتقد است اصولا مادها و پارسها تعالیم زرتشت را از آنان آموخته و سپس گسترش داده اند.
ارتباط میان سکاها و مادها و پوشش سکاهای غرب که بعدها بر فرهنگ کلتیک اروپا موثر واقع شدند و همچنین ارتباط مغان با دین پیش از زرتشت ایران موضوعی است که نیاز به تحقیق بیشتر دارد ولی آنچه که آشکار است وجود کلمه مغ “ماگوس” در ایران و تاثیر آن بر فرهنگ پارسی است. کلمه کلاه گبرگی که اشاره به همین کلاه مهری است در شعر پارسی واژه ای شناخته شده است. این بیت از عطار نیشابوری در منطق الطیر :
هم کلاه گبرگی انداخته هم ز ترسایی دلش پرداخته
یا این عبارت از الرساله العلّیه تالیف کمال الدین حسین کاشفی سبزواری از متکلمین قرن ۹ و ۱۰، ص ۶۳:
«آوردهاند که مجوسی به مسجد الحرام درآمد [زُنّار برمیان بسته] کلاه گبرکی بر سر، به تفرج گِرد خانه کعبه میگشت. قدری آب دهن دید که بر دیوار کعبه افکنده بودند، آن را محو کرد و از مسجد بیرون آمد. باد رحمت از مَهَب عنایت بوزید و کلاه از سرش برِبُود، چندان که از عقب بدوید بدان رسید. متعجب بماند که ناگاههاتفی آواز داد که: تو قدری آبِ دهن بر دیوار خانه ما نپسندیدی، ما نیز علامت کفر بر سر تو نپسندیدیم؛ آن گبر که این حال دریافت زُنّار ببرید و به شرف اسلام رسید».
یا ابیات بسیار جالبی از حافظ که شناخت حافظ از کلاه سرکج و شکسته مهری “گبرکی” و تعلق خاطر وی به بعد عرفانی آیین مغان را آشکار می سازد:
به باد ده سر و دستار عالمی، یعنی کلاه گوشه به آیین دلبری بشکن
یاد باد آنکه نگارم چو کله بشکستی در رکابش مه نو پیک جهان پیما بود
نه آنکه طرف کله کج نهاد و تند نشست کلاهداری و آیین سروری داند
صوفی سرخوش از این دست که کج کرد کلاه به دو جام دگر آشفته شود دستارش
یغمای عقل و دین را بیرون خرام سرمست بر سر کلاه بشکن، در بر قبا بگردان
گوشه گیران انتظار جلوه خوش می کنند بر شکن طرف کلاه و برقع از رخ برفکن
بند برقع بگشای ای مه خورشید کلاه تا چو زلفت سر سودا زده در پا فکنم
و در رابطه با حافظ و مغان چنان ابیات زیاد است که خود نوشتاری دیگر می طلبد ولی تنها به این بیت بسنده می کنم که:
بنده پیر مغانم که ز جهلم برهاند پیر ما هرچه کند عین عنایت باشد
مخلص کلام آن که کلاه کج مهری در ادبیات پارسی شناخته شده است و ارتباط آن با آیین مغان و کیش مهر قابل بررسی است.
و اما بررسی تصویر سه ماگی “سه مغ” در قدیمیترین آثار هنری از قرون اولیه تولد مسیح پیش از تغییر شکل این تصاویر به صورت سه پادشاه و یا سه مرد با پوشش عربی :نخستین تصویر، یکی از نخستین ترسیم های به جا مانده شناخته شده از قرون ابتدایی مسیحیت “قرن دوم تا سوم میلادی” است که به صورت یک تندیس در موزه واتیکان (رم) نگهداری می شود که تصویر آن را در زیر می توانید مشاهده کنید.
هدایای سه ماگی کلیسای Ayacalti قرن سوم میلادی – گرجستان
سارکوفاگوس sarcophagus تولد مسیح و تقدیم هدایای سه ماگی رم -قرن چهارم میلادی:
و همچنین این اثر در همان قرن و رم -ایتالیا:
دیوارخارجی سن لورن- رم – قرن چهارم میلادی
رم- موزه واتیکان – قرن چهارم هجری – ستایش سه ماگی از مسیح:
فلسطین- بیت شان- قرن ۶ و ۷ میلادی
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)